بر خلاف تلاش بهائیان برای انکار ارتباط مسلک بابیت و بهائیت با قدرتهای استعماری، شواهد بسیاری از ردپای استعمار در پیدایش و استمرار جریان بابیگری و بهائیگری، وجود دارد. لذا حمایت و پیگیری استعمار روستزاری در حفظ و حراست از آثار بابیت و پیگیری امتداد آن، خود گویای بخشی از این ارتباط شوم است.
از اینرو، آنچه در ماجرای پس از اعدام علیمحمد باب جلب توجه میکند، حضور کنسول روس تزار بر سر جنازهی باب، گریهی وی بر جسد به خاک افتادهی او و تصویربرداری از آن است. همچنان که کواکب الدریه، حضور کنسول روس بر سر جنازی باب را اینگونه توضیح میدهد: «... سینه چندان آماج تیر گشته بود که شمردن آن غیرممکن بود. جمعی از این قضیه محزون و دلخون شدند و قونسول روس اظهار افسوس نموده رقّت آورده بود و گریه کرده...».(1)
شوقی افندی نیز در کتاب قرن بدیع، به حضور کنسول روس بر سر جسد علیمحمد باب و تصویربرداری از آن تصریح مینماید: «صبح روز بعد قنسول روس در تبریز با یک نفر نقّاش در محلّ حاضر شده و نقش اجساد را به همان وضع که در کنار خندق افکنده شده بود برداشت».(2)
اما جالب است بدانیم که پیگیری امپراطوری روستزار نسبت به جنبش بابیت، به گریه و اظهار تأثر ختم نشده و پس از مرگ باب نیز به دنبال پیگیری جانشینی و استمرار این جریان انحرافی، برای تحریف و تفرقه در جهان اسلام بوده است. تا جایی که وقتی حسینعلی نوری به عنوان یکی از سران بابی (که بعدها ادعای آوردن دینی جدید نیز میکند)، به جرم توطئهی ترور شاه ایران دستگیر میشود، با دخالت مستقیم امپراطوری روستزار از زندان رهایی مییابد و پس از آزادی در لوحی خطاب به پادشاهی تزار "الکساندر دوم" مینویسد: «قَد نَصَرَنِی أحَد سُفَرائِکَ إذَا کُنتَ فِی السِّجن تَحتَ السّلاسِلَ و الأغلَال...(3) (ای پادشاه روس!) یکی از سفرای تو، هنگامی که من در زندان و در زیر زنجیرها بودم، مرا یاری کرد...».
حال نکتهی قابل تأمل آن است که نمایندهی امپرطوری روس تزار که سالها با ایران جنگیده، بخش قابل توجهی از سرزمینش را غصب نموده، بسیاری از مردمان آن را کشته و اموالشان را غارت کرده است، چگونه و به چه علّتی بر سر جسد باب آمده و بر آن اشک میریزد و افسوس میخورد؟! و یا آنکه در مسئلهی جانشینی و امتداد جریان بابیت اینگونه خود را به آب و آتش میزند و برای رهاییاش، ایرانیان را تهدید به راهاندازی رود خون در کشور میکند؟!(4)
پینوشت:
1- عبدالحسین آیتی، کواکب الدریه، مصر: مطبعه السادع، 1923 م، ج 1، ص 248.
2- شوقی افندی، قرن بدیع، کانادا: مؤسسهی معارف بهائی، 149 بدیع، ص 137.
3- علاءالدين قدس جورابچی، بهاءاللّه موعود کتابهای آسمانی، ص 203.
4- جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: وقتی سفیر روس تهدید به راهاندازی نهر خون در تهران کرد!