پس از ایجاد ناآرامیهایی که در کشور به اسم علیمحمد شیرازی (پیشوای فرقهی بابیت) صورت میگرفت، مرحوم امیرکبیر برای پایان دادن به جنگهای داخلی، حکم به اعدام عامل فتنه، علیمحمد باب داد.(1)اما آنچه از منابع غیربهائی به دست میآید، آن است که جسد علیمحمد شیرازی (ملقب به باب) پس از اعدام، خوراک درّندگان شده است. از اینرو در کتاب حقایق الاخبار ناصری میخوانیم: «چند دسته از دلاوران فوج بهادران حاضر باش نموده (باب را) هدف گلولهاش ساختند. جسد پلیدش در خارج شهر انداخته طعمه وحوش آمد».(2)
ولی در کتُب بهائی آمده که جسد باب و یکی از همراهانش که با وی اعدام گردید، در حالی که از شدّت گلولهها با یکدیگر آمیخته شده بودند را از میدان سربازخانه به خارج از شهر منتقل نمودند. در نیمه شب دوم، حاجی سلیمان خان که یکی از پیروان باب بود به همراهی حاجی اللهیار موفق میشوند جسد را به کارخانهی حریربافی حاجی احمد میلانی بابی منتقل کنند. روز بعد آنها را در صندوقی چوبی گذاشتند و در مکان اَمنی (امام زاده حسن) قرار دادند. سپس بعد از حدود شصت سال به حیفا حمل شده و در جایی که امروزه به مقام اعلی در بین بهائیان مشهور است دفن شده است.(3)
اما ازلیها دربارهی عاقبت جسد باب نظر دیگری دارند. آنها بر این باورند که جسد او دو روز و دو شب در میدان یا بیرون شهر انداخته شد و سپس سربازان آن را در محلّی دفن کردند. اما پس از آن، عدهای از پیروان باب جسد او را از قبر درآورده با حریر سفید پیچیده و نظر به وصیت باب، آن را نزد صبح ازل آوردند و وی با دست خود آن را در قبری مخفیانه دفن نمود.(4) لذا محلّ کنونی این قبر به اعتقاد ازلیها امام زاده معصوم در تهران است.(5) از اینرو برای بابیهای ازلی مکان مقدسی محسوب میشود. از طرفی، عبدالحسین آیتی نیز قولی از صبح ازل آورده که در آن، مکان دفن باب طبق وصیت محرمانهاش به صبح ازل، مقابل حرم شاه عبدالعظیم بوده و بعد از سی سال، بهائیها قبر او را شکافته و جسد او را بردهاند.(6)
اما در نقد و بررسی ادعای بابیان و بهائیان در خصوص عاقبت جسد علیمحمد باب، لازم است تا نکاتی را مورد بررسی قرار دهیم:
اول: در صورت صحیح بودن داستان افسانهواری که ولیامر بهائیت در خصوص عاقبت جسد باب گفته؛ یکی از موارد قابل تأمل آن است که حاجی احمد میلانی به عنوان مخفی کنندهی جسد باب، بنا به اعتراف کتابِ تاریخی دیگر بهائیت (کواکب الدریّه)، تحت حمایت امپراطوری روستزار بوده است.(7) لذا این پرسش به ذهن میرسد که چرا عوامل روستزار در ایران خود را ملزم به تصویربرداری و صیانت از جسد باب، میدانند؟!
دوم: بهائیان تعداد تیرهایی که به علیمحمد شیرازی اصابت کرد را بیشمار توصیف میکنند که در اثر آن، جسد باب و همراهش به هم آمیخته شد.(8)حال آنکه برخی منابع مورد وثوق ازلیها، تعداد تیرها را به عدد اسم علی که حامل رکن ولایت است، سه تیر میدانند.(9)
سوم: بر فرض پذیرش سخن بهائیان در انتقال جسد باب از تهران، این عمل خلاف وصیت باب و حتی تعالیم بهائیت بوده است. چرا که بر اساس وصیت وی در کتاب بیان، میبایست محل دفن وی یکی از حرمین مکه و مدینه باشد و بر روی آن با آینه مقبرهای ساخته شود که دارای نود و پنج در باشد و مردم در آن به دعا و نماز بپردازند.(10) همچنین بر اساس نصّ کتاب اقدس بهاء، انتقال جنازه میت بیش از یک ساعت جایز نیست: «حُرِّمَ عَلیکُم نقل المیّت أزیَد مِن مسافةِ ساعة فی المَدینة ادفنوهُ بالروح و الریحان فی مکانٍ قریب (11)؛ بر شما جابجا کردن مرده به مکانی که بیش از یک ساعت از شهر فاصله دارد حرام است. او را به خوبی و خوشی در جایی نزدیک دفن کنید».
چهارم: واقعیت آن است که رقابت و نزاع ازلیها (که باور به جانشینی صبح ازل برای باب داشتند) و بهائیها (که باور به جانشینی حسینعلی بهاء داشتند) در مسئلهی عاقبت جسد باب، خود را نشان داده است. گویا ازلیها و بهائیها نه تنها درصدد بودند که از آثار و سخنان باب برای اثبات خود کسب مشروعیت نموده و رقیب را نفی نمایند، بلکه در اختیار داشتن جسد باب را نیز یکی از ملاکهای مشروعیت خود میپنداشتند. به همین خاطر حسینعلی بهاء برای اثبات حقانیت خویش، خود را نیازمند آن میدید که مقبرهای برای باب در میان بهائیان ایجاد کند و سرانجام در زمان عبدالبهاء این مقبره در حیفا ساخته شد.
پینوشت:
1- شوقی افندی، قرن بدیع، کانادا: مؤسسهی معارف بهائی، 149 بدیع، ص 132.
2- خورموجی، حقایق اخبار ناصری، تهران: نشر نی، 1363 ش، ص 76.
3- شوقی افندی، قرن بدیع، کانادا: مؤسسهی معارف بهائی، 149 بدیع، ص 138.
4- میرزاجانی، نقطة الکاف (با مقدمهی ادوارد بروان)، هلند: لایدن، 1910 م، ص 251.
5- ادوارد بروان، یک سال در میان ایرانیان، ص 78.
6- عبدالحسین آیتی، کواکب الدریه، مصر: مطبعه السعاده، 1923 م، ج 1، ص 433.
7- همان، ج 1، ص 249.
8- همان، ج 1، ص 248.
9- میرزاجانی، نقطة الکاف (با مقدمهی ادوارد بروان)، هلند: لایدن، 1910 م، ص 250.
10- علیمحمد شیرازی، بیان فارسی، باب اول از واحد 9، ص 311.
11- حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص 123، بند: 130.