ميرزا حسينعلي نوري چهار زن به ترتيب زير داشت :
1- بانو نوابه که اولين زن ميرزا است و پس از آنکه ميرزا با يک جهش از مقام بندگي به رتبه ربوبيت و الوهيت ارتقاء يافت بانو نوا به از طرف وي به لقب (( ام الکائنات )) مفتخر گشت . ميرزا از اين زن داراي سه فرزند گرديد دو پسر به نام عباس ( ملقب به غصن اعظم ) . مهدي ( ملقب به غصن اطهر و يک دختر به نام که بعدها به بهائيه خانم و ورقه عليا ملقب گشت .
2- مادر ميرزا محمد علي (( غصن اطهر )) و ميرزا ضياء الله و ميرزا بديع الله که اسم دقيقي از اياين زن بهاء الله در کتب بهائي منتشر نشده است .
3- گوهر خانم کاشي مادر فروغيه خانم .
4- جماليه خانم که از دوازده يا سيزده سالگي در خانه ميرزا بعنوان خدمتکار مي زيسته و چون به سن بلوغ رسيد ميرزا حسين علي نوري که درآن زمان هفتاد سال داشته است درياي مهرش در حق وي به جوش و خروش مي آيد و نسيم لطفش وزيده او را به همسري خود برگزيده است .
نقدی بر تناقض احکام وعمل رهبران بهائیت :
به تصریح پیامبر خوانده بهائیت ، ازدواج با بیش از یک زن جایز نیست؛ همچنان که عبدالبهاء گفته است: «اعلمی انّ شریعة الله لا تجوز تعدّد الزّوجات لِانَّها صرحت بالقناعة بواحدة منها (1)؛ آگاه باشید که شریعت خدا تعدّد زوجات را جایز ندانسته چرا که به صراحت گفته به یکی قناعت کنید»
حالا چگونه و با چه استدلالی و با کدامتوجیه منطقی جناب عبدالبهاء خان مدعی شده که پیامبرخواندهی بهائی به ممنوعیت چندهمسری تصریح کرده، حال آنکه حسینعلی نوری هیچگاه تعدّد همسران را ممنوع اعلام نکرده است؛ همچنان که در کتاب اقدس میخوانیم: «قَد کَتبَ الله علیکُم النِکاح إیَّاکم ان تجاوزوا عن الاثنین والَّذی اقتنع بواحده مِن الإماء استراحت نَفسهُ و نَفسها (2) خدا چنین امر کرده که بیش از دو زن به همسری نگیرید و اگر کسی به یک زن قناعت کرد موجبات آسایش خود و همسرش را ایجاد نموده».
و حالا بر فرض هم که جواز دو همسری توسط حسینعلی با در نظر گرفتن شرایطی تشریع شده باشد، همچنان که عبدالبهاء گفته است: «و شَرَطَ الزّوجة الثّانیة بالقسط و العدالة بینهما فی جمیع المراتب و الاحوال(3)؛ داشتن همسر دوم را به رعایت عدالت و قسط در جمیع شئون و احوال مشروط کرده».
این توجیه عبدالبهاء نیز در حالیست که پیامبرخواندهی بهائی، به هیچوجه چنین شرطی نگذاشته و اصلا حرفی از عدالت نزده است. اما اگر عبدالبهاء شرط عدالت را از اسلام کپیبرداری کرده که دین اسلام صراحتاً (در محدودهی عدالت) تعدد زوجات را جایز دانسته است. بنابراین چگونه میتوان مدعی شد که پیامبرخواندهی بهائی، عدالت را شرط جواز دو همسری دانسته در حالی که مستند ایشان قرآن بوده و همان حکم قرآن را به اصطلاح خود نسخ کردهاند!
همچنان که عبدالبهاء در این باره گفتهاند: «فامّا العدل و القسط بین الزّوجتین من المستحیل و الممتنعات و تعلیق هذا الأمر بشیءٍ ممتنعُ الوجود دلیل واضح علی عدم جوازه بوجهٍ مِن الوجوه(4)؛ اما رعایت کردن عدالت و قسط بین دو همسر ممتنع و محال است و مشروط کردن داشتن دو همسر به امری ممتنع الوجود، دلیل واضح بر عدم جواز مطلق آن است».
پژوهشگر: عبدالبهاء مدعی است که رعایت عدالت بین دو زن ممتنع و محال است! اما اولاً معلوم نیست او این ادعا را به چه دلیل و مبتنی بر چه اصلی بیان کرده است! ثانیاً چگونه امری که ممتنع و محال است، ناگهان برای پیامبرخواندهی بهائی ممکن میشود و او نه دو زن، بلکه سه زن میگیرد؟!
منبع : کتاب جمال ابهي
پینوشت:
1- حسینعلی نوری، اقدس (ملحقاتی بر کتاب اقدس)، نسخهی الکترونیکی، صص 166-167. (به نقل از عبدالبهاء)
2- حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، صص 57، 58، بند 63.
3- حسینعلی نوری، اقدس (ملحقاتی بر کتاب اقدس)، نسخهی الکترونیکی، صص 166-167. (به نقل از عبدالبهاء)
4- همان.