حال دیده شده که با ایجاد فضای مناسب بهائیان برای تبلیغ مسلک خود تحت این عنوان، به گفتههای عبدالبهاء در خصوص نهی از گوشتخواری متوسل میشوند.
جالب است بدانیم دومین پیشوایان بهائیت عبدالبهاء، تلاش نمود تا با طرح سخنان بیپایه و اساس، توصیه به گیاهخواری و مذمت تناول گوشت را در احکام مسلک ساختگی بهائیت بگنجاند. او با بیان ضرورت مهربانی نسبت به حیوانات (1)، ساختار کالبد انسانی را بر خلاف گوشتخواری و متناسب با گیاهخواری معرفی نمود: «اما انسان را نه دندان کجی و نه ناخن تیز و چنگی و نه دندانی نظیر داس آهنی. از این واضح و مشهود گردد که طعام انسان حبوبات و اثمار است».(2)
عبدالبهاء همچنین لازمهی ترقی را کم کردن مصرف گوشت معرفی و پیشبینی کرد که در آینده، گوشت از غذای انسان حذف خواهد شد: «چون عالم انسانی ترقّی کند، گوشت کمتر مصرف شود؛ چه که دندان انسان گوشتخوار نیست… وقتی نوع بشر کاملاً پیشرفت نماید و ترقّی کند أکل لُحوم (خوردن گوشتها) تدریجاً موقوف گردد».(3) او همچنین در یک نظریهی به ظاهر علمی، دندانهای انسان را نامتناسب با خوردن گوشت معرفی نمود: «این چهار دندان (دندانهای نیش) برای خُرد کردن پوست سخت، مانند پوست بادام خلق شده است».(4)
اما در بررسی این حکم بهائیت، ذکر نکاتی را ضروری میدانیم:
اول: طرح یک فلسفهی مندرآوردی و موهوم، تحت عنوان "حیوانات گناه دارند" چه مبنایی دارد؟! اگر منظور عبدالبهاء از مخالف رحمت بودن خوردن گوشت، دلسوزی برای حیوانات است که این خطاست، چرا که اولاً گیاهان نیز جان دارند، پس گیاهان را نیز نباید خورد و ثانیاً چگونه میتوان خود را پیشوایی الهی دانست در حالی که خداوند، خلقت برخی جانداران را در نظام آفرینش، بخاطر بهرهمندی انسان معرفی نموده است: «اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْكَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ (غافر 79)؛ خداوند کسی است که چهارپایان را برای شما آفرید تا بعضی را سوار شوید و از بعضی تغذیه کنید». پس رنگ فلسفی دادن به تبلیغ گیاهخواری، آن هم فلسفهای مبتنی بر عاطفه و دلسوزی، بر چه مبنایی استوار است؟!
از طرفی، از لحاظ پزشکی نیز گیاهخواران مطلق یا خام گیاهخواران، در معرض چند خطر جدی از جمله کمبود آهن، ویتامین B12 (که باعث کمخونی و اختلالات عصبی میشود) و... هستند. البته نه اینکه در منابع گیاهی آهن یا این ویتامینها نباشد، اما میزان جذب از طریق منابع جانوری، قابل مقایسه با منابع گیاهی نیست.
لذا دین اسلام، ضمن توصیه به تناول گوشت(5)، از زیادهروی در مصرف آن نیز نهی کرده است؛ همچنان که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، در نکوهش زیادهروی در خوردن گوشت میفرمایند: «شکمهایتان را گورستان حیوانات قرار ندهید».(6)
دوم: عبدالبهاء، کابرد دندانهای نیش را برای شکستن پوستهی ضخیم میوهها مثل بادام دانسته است.(7)این در حالیست که شکستن پوستهی سخت بادام و امثال آن با دندان کاری غیرعقلانی است که پزشکان به شدّت از آن نهی میکنند. لذا چگونه میتوان ادعای تطابق بهائیت با علم و عقل را پذیرفت(8)در حالی که عبدالبهاء بر خلاف عقل و منطق، کاربردی غیرمعقول برای دندانهای نیش متصور شده و خلقت آنها را مبتنی بر این کاربرد غیرمعقول دانسته است.
سوم: اگر بدن انسان برای گوشت خواری خلق نشده و ذبح و تناول حیوانات بر خلاف رحمت است، پس چرا گوشت خواری بر بهائیان حرام نشده و پیشوایان و سران بهائیت در این زمینه، به طرح شعار بسنده کردهاند؟! همچنان که در یکی از پیامهای بیت العدل میخوانیم: «عبدالبهاء بیان فرمودهاند که در آتیهء ایّام نوع انسان گیاهخوار خواهد شد، امّا امساک در خوردن گوشت از احکام این دور نیست».(9)
چهارم: دومین پیشوای بهائیت، در حالی به مذمت گوشتخواری پرداخت و آن را بر خلاف رحمت و طبع انسانی دانست که با نگاهی به منابع بهائی درمییابیم وی، نه تنها گوشتخوار بوده، بلکه غذای غالب مسافرخانهی تحت نظارت او، ضیافات و سفارشیاش به پیروانش، حاوی گوشت بوده است.(10) آری؛ به راستی که رطب خورده و خورانده را منع رطب خطاست!
پینوشت:
1- عبدالبهاء در موضوع شفقت گفته است: «فی الحقیقه ذبح حیوانات و خوردن گوشت قدری مخالف رحمت و شفقت است»: فاضل مازندرانی، رساله امر وخلق، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری، 1986 م، ج 3، ص 32.
2- همان، ج 3، ص 31.
3- مجلهی نجم باختر، سال سوم، شماره: 10، ص 29، ترجمهی بیان عبدالبهاء.
4- هلن باست هورنبی، انوار هدایت، ص 376، شماره: 1007.
5- ر.ک: علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت: مؤسسة الوفاء، 1403 ق، ج 66، ص 67.
6- همان، ج 41، ص 148.
7- ر.ک: هلن باست هورنبی، انوار هدایت، ص 376، شماره: 1007.
8- ر.ک: عباس افندی، خطابات، مصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، چاپ اول، 1921 م، ج 2، ص 147.
9- پیام بیتالعدل خطاب به محافل ملّی قارّه آفریقا (در مورد رسوم سنّتی این قارّه)، مورخ: 26 آوریل 1989، ترجمهی بیان منقول در پیام 16 دسامبر 1998.
10- ر.ک: پریوش سمندری، طراز الهی (زندگینامه ایادی امرالله طرازالله سمندری)، انتاریو کانادا: مؤسسه معارف بهائی، 2002 م، ج 1، صص 227 و 154؛ یونس افروخته، خاطرات نُه ساله، نسخهی الکترونیکی، ص 39.