بهائیان بدون آنکه میان غیرت دینی، مذهبی، وطنی و... با تعصب کور تفاوت بگذارند، بر نفی هرگونه تعصب تأکید کردهاند(1) اما به راستی، چرا بهائیان در قالب ادبیاتی عوامپسندانه و به ظاهر انساندوستانه، به ترویج نفی هر نوع تعصب پرداخته و تنها راه رسیدن به صلح و دوری از جنگ را دست برداشتن از هر نوع تعصب و مقاومت معرفی میکنند؟!
بدون شک چنین اصراری از یکسو برای گسترش آسان مسلک بهائیت و از بی بردن مقاومت دینی و مذهبی پیروان ادیان و از سویی دیگر، برای سهولت حرکتهای سلطهطلبانهی اربابان خود و خلع سلاح ملّتهای تحت تهاجمات فکری، سیاسی و نظامی میباشد.
لذا بیجهت نیست که این فرقه در طول تاریخ کوتاه و ننگیناش، همواره مورد حمایت سلطهگران و زیادهخواهان بوده است؛ تا جایی که بسیاری از استعمارگران، از رؤسای این فرقه درخواست اعزام مبلّغ به ممالک تحت استعمار خود برای شکستن مقاومت آنها داشتهاند. همچنان که استعمار فرانسه، برای سرکوب فکری مقاومت مردمی در کشورهای تونس و الجزایر، از این فرقهی ساختگی درخواست اعزام مبلّغ مینماید و عبدالبهاء در جواب به این درخواست،
خطاب به مبلّغینش مینویسد: «اولیای سفارت فرانسه اصرار دارند که بعضی از مبلّغین به صفحات افریق یعنی تونس و الجزایر توجه نمایند و از اولیای دولت فرانسه نهایت رعایت خواهد شد تا جماعت آن سامان را تبلیغ نمایند».(2)
اما در حالی بهائیت به اشتباه، بر نفی هرگونه تعصب و غیرت دینی و ملّی تأکید میکند که سیرهی پیشوایان الهی و خواست خدای متعال بر خلاف آن بوده است. چرا که همین تعلیمی که بهائیت آن را اصل مهم خود میداند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) از آن به مرگ انسانیت و بالاترین زشتی تعبیر کرده است؛ همچنان که در یکی از خطبههای نهجالبلاغه میخوانیم:
«به من خبر رسیده که مردی از لشکر شام به خانه زنی مسلمان و زنی غیرمسلمان که در پناه حکومت اسلام بوده وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشوارههای آنها را به غارت برده، در حالی که هیچ وسیلهای برای دفاع، جز گریه و التماس کردن، نداشتهاند. لشکریان شام با غنیمت فراوان رفتند بدون اینکه حتی یک نفر آنان، زخمی بردارد و یا قطره خونی از او ریخته شود. اگر برای این حادثه تلخ مسلمانی از روی تأسف بمیرد، ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است! شگفتا! شگفتا! به خدا سوگند این واقعیت قلب انسان را میمیراند و دچار غم و اندوه میکند که شامیان در باطل خود وحدت دارند و شما در حق خود متفرقید. زشت باد روی شما و از اندوه رهایی نیابید که آماج تیر بلا شدید! به شما حمله میکنند، شما حمله نمیکنید؟! با شما میجنگند شما نمیجنگیدد؟! اینگونه معصیت خدا میشود و شما رضایت میدهید؟!».(3)
حال شما این سخنان گرانبهای پیشوای الهی را با اظهارات گماشتههای استعمار و دینسازان دروغین بهائی مقایسه فرمایید: «زخم ستمکاران را مرهم نهید و درد ظالمان را درمان شوید. اگر زهر دهند، شهد دهید. اگر شمشیر دهند، شکر و شیر بخشید. اگر اهانت کنند، اعانت نمایید»!(4)دست قاتل و متجاوز را ببوسید! (5)اگر کشته شوید بهتر است تا کسی را بکشید!(6)
لذا میتوان فهمید که سرمایهگذاری ویژه و اصرار تشکیلات بهائیت با حمایت کشورهای سلطهگر غربی برای تبلیغ به سبک تبشیری در کشورهای مقاوم اسلامی، نظیر ایران و یمن از کجا نشأت میگیرد.
پینوشت:
1- عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی نشر آثار امری، بیتا، ج 2، ص147.
2- اشراق خاوری، مائده آسمانی، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 9، ص 48-47.
3- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 27، ص 77.
4-فاضل مازندرانی، رساله امر و خلق، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری، لجنهی ملّی نشر آثار امری، 1986 م، ج 3، ص 228.
5- ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، مصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، 1921 م، چاپ اول، ج 3، ص 124-123.
6- ر.ک: جی اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ترجمهی: رحیمی، الهی و سلیمانی، برزیل: دارالنشر البهائیة، 1988 م، ص 191.