آری سید باب در ابتدای امر که نقشه ی جدیدی کشیده بود، نمی توانست یکدفعه موضوع قائم علیه السلام و غیبت را که تمام کتب روایات از فریقین ( شیعه و سنی) تصریح کرده و از ضروریات عقائد شیعه محسوب است، انکار کند. بلکه خود او هم مشکل بود که چنین جرأت و جسارتی از خود نشان دهد، ولی این معنی به تدریج درست شد، و پس از آنکه ابواب تاویل گشوده شد و یکایک مطالب را تاویل کرده و اذهان مردم را مشوش و آلوده کردند، به صراحت لهجه این مطلب را منکر شدند. و از یک طرف هم چاره ای نداشتند زیرا تاویلاتی که می کردند بسیار سست و موهوم بود، مثلا جمعی از نویسندگان بهائی با نهایت پر روئی و بی شرمی نوشته اند که مقصود باب از این جملات بهاء الله است.
و در این صورت جناب باب از جانب یکی از پیروان خود ( آن هم از اصحاب درجه دوم یا سوم خود) مبعوث شده، و اسم او و اسامی آباء او را عوضی گفته، و روی این عمل مردم را گمراه اغواء می نماید.
و دیگر اینکه: سید باب با این علاقه و محبت به او، برای خود جانشین و نائبی معین می کند (صبح ازل) که دشمن درجه اول میرزا بهاء است، ولابد این تعیین هم در حقیقت از جانب خود بهاء بوده است، زیرا در جملات گذشته خود باب تصریحا ادعا کرد به اینکه آیات نازله از جناب حجة الله منتظر است.
عبدالبهاء در مقاله سیاح (ص5) می گوید: و در نخستین کتابی که در تفسیر سوره یوسف مرقوم نموده در جمیع مواضع آن خطاب هایی به آن شخص غائب که از او مستفید و مستفیض بوده نموده و استمداد در تمهید مبادی خویش جسته تمنای فدای جان در سبیل محبتش نموده از جمله این عبارتست: یا بقیة الله قد فدیت بکلی لک و رضیت السب...الخ.
عبدالبهاء در این سخن خود به جنایت علمی شگفت آوری مرتکب شده است:
اولا- از آن خطاب هایی که درهمین کتاب تصریح به اسم و نسب آن شخص غائب شده است، هیچ گونه اسمی نبرده است.
ثانیا- شخص غائبی که از او استمداد و استفاضه می شده است، به میرزا بهاء تطبیق نموده است، در صورتی که میرزا در آن روز یکی از پیروان و متدینین به دین او بوده و طبق دستور حکم سید رفتار می نموده است.
ثالثا- میرزا بهاء به قول خودشان در آن روز هیچ گونه سمت نبوت و ولایتی را نداشته و شخص غیر نبی مهبط وحی و الهام نیست تا برسد به اینکه به دیگران افاضه و امداد و الهام بنماید.
رابعا- صدها جملات دیگر دراین کتابست که قابل انطباق به میرزا نیست مانند ( و یقول المشرکون من اهل الکتاب ما کنت علی الامر من عند الامام حجة الله- من عند حجة القائم المنتظر) که منظور مشرکین ( مخالفین باب) حضرت بقیة الله امام دوازدهم بوده است، و در آن روز اسمی از میرزا نبرده تا برسد به اینکه مقام و منزلت او پیش مخالفین نیز آشکار گشته، و به عنوان حجة قائم منتظر مشهور باشد.
خامسا- عبدالبهاء ما قبل جمله مذکوره را عمدا نقل نکرده است (یا سید الاکبر ما انا شی الا و قد اقامتنی قدرتک علی الامر و ما انکلت فی شیء الا علیک) زیرا این جمله صراحت دارد در ولایت و حجة فعلی بودن و قدرت و نفوذ داشتن آن شخص غائب.
سادسا- سید باب در نوشته های اخیر خود، چگونه می گوید: من خود حجة موعود و امام منتظر و قائم به حق هستم.
سابعا- سید باب باز پس از چند سال دعوی نبوت کرده و کتاب جدید و دین تازه تاسیس نموده خود را از جانب پروردگار بر انگیخته می داند، و در آن روز هنوز میرزا بهاء ( به قول خودشان) مبعوث نشده بود.
ثامنا- میرزا خود در موارد زیادی به پیروی و تبعیت خود از سید باب تصریح می کند، مخصوصا در نوشته های اولیه خویش چنانکه در بدیع (235) می گوید: فوضت امری الیک و توکلت علیک و انت حسبی و معینی و ناصری و بک اکتفیت عن الخلایق اجمعین و الحمد لک اذانک انت معبودی ....الخ. (1)
1- محاکمه و بررسی باب و بهاء صفحه ی 37 تا 39