علامه حاج آقا بزرگ تهران صاحب الذريعه مي نويسد: «سعيد العلماء از بزرگان علما، و اكابر فقها بود، و در ميان بزرگان علم و فقهاي مشهور عصر خود شهرت داشت، و به عنوان سعيد العلماء مازندراني بارفروشي (يعني بابلي) شناخته مي شد، او همدرس علماي بزرگي همچون مولا آقا دربندي، سيد شفيع جاپلقي، و شيخ مرتضي انصاري (صاحب رسائل و مكاسب) و فقها و علماي ديگر بود، و از شاگردان برجسته ي شريف العلماء مازندراني و غير او به حساب مي آمد، از نشانه هاي عظمت مقام علمي او اين كه استاد اعظم شيخ مرتضي انصاري رحمه الله با وجود او، از فتوا دادن خودداري مي كرد، تا اين كه عده اي اين موضوع را به سعيد العلما اطلاع دادند، ايشان در پاسخ چنين فرمود:
«من در ايام اشتغال به درس و بحث در حوزه، از شيخ انصاري اعلم بودم، ولي اكنون در بلاد عجم هستم و توفيق درس و بحث ندارم ولي شيخ انصاري همچنان با جديت به درس و بحث اشتغال دارد، در اين صورت او از بنده اعلم است، و براي مقام مرجعيت و فتوا دادن متعين و محرز مي باشد.» (2) .
اين عالم بزرگ در سال 1270 ه. ق در 83 سالگي در بابل رحلت كرد، مرقد شريفش در شهر بابل در بقعه اي قرار دارد، و نگارنده به تازگي مرقد آن بزرگوار را زيارت كردم.
نكته قابل توجه در زندگي اين مرد خدا، اين كه او به خاطر نهي از منكر و دفاع از حريم اسلام و جلوگيري از فرقه ضاله ي بابي گري، حوزه ي علميه نجف را ترك كرده و به بابل مراجعت كرد، او انجام وظيفه را از رسيدن به مقام مرجعيت ترجيح داد، با ايثار و نفس كشي، از محيط بزرگ علم و فقاهت دست كشيد و به محيط كوچك بارفروش (بابل) آمد، چرا كه شنيده بود بابي ها با حمايت استعمار روس تزاري، رخنه كرده مي خواهند مردم مازندران را اغوا كنند.
نبيل زرندي كه از بهائيان سرشناس است در كتاب تاريخ خود مي نويسد: «خبر توجه ملا حسين بشرويه اي با همراهان و نزديك شدنشان به بارفروش (بابل) به گوش سعيد العلما رسيد، به خصوص وقتي كه سعيد العلماء شنيد، ملا حسين از مشهد با پرچم سياه همراه عده اي از اصحابش به سوي بارفروش مي آيند (و مدعي هستند كه ما همان ياران امام زمان هستيم كه با پرچم سياه از خراسان حركت مي كنند)...»
سپس مي نويسد: «پس از ورود سعيد العلما به بابل، او جارچي در شهر انداخت و به مردم اعلان كرد كه در مسجد حاضر شوند... بالاي منبر رفت... و گفت: اي مردم بيدار شويد، دشمنان ما در كمين هستند، مي خواهند اسلام را از بين ببرند، و مقدسات اسلامي را محو كنند... همه ي شما فردا حاضر باشيد. و خود را مهيا كنيد تا جلو اين گروه را بگيرد.» (3).
آري اين مجتهد بزرگ، جان بر كف به مازندران آمد و با مجاهدات پي گير خود، از فرقه ي ضاله بابي، نوكران و دست نشاندگان استعمار، جلوگيري شديد كرد، و با اعلام جهاد، مردم را بر ضد آنها بسيج نمود، به طوري كه موجب قلع و قمع آنها در آن منطقه گرديد.
دوست دانشمندم آقاي مهدي كامران بابلي در شأن اين عالم بزرگ اشعاري سروده، و در چند فراز از آن اشعار چنين مي گويد:
سعيد العلما مرد خدا بود
كه در اشراق چون نجم سما بود
زعيم و پيشواي عصر غيبت
يگانه ناصر دين و شريعت
علمدار رشيد صاحب الامر
مريد روسپيد صاحب الامر
شجاعانه به ميدان بلا رفت
به جنگ مسلك باب و بها رفت
همان مسلك كه استعمار يارش
پديد آرنده ي فكر و شعارش
به فتوايش شده اعدام قدوس
كسي را كه بدي فرمانبر روس
به شهر بارفروش در سبزه ميدان
درك كرده سران حزب شيطان
موفق شد در اين امر الهي
كه كرد حفظ اين بلد را از دوراهي
روانش باد دائم در تنعم
خدا خواهد نگردد ياد او گم
از شيعيان به خصوص مردم مازندران، به ويژه مردم بابل اميد آن است كه ياد مجاهدت و ايثار اين رادمرد خدا را فراموش نكنند، كنار مرقد مطهرش كه اكنون در نزديك مسجد جامع بابل قرار دارد و در دست آذربايجاني هاي مهاجر است بروند، و با تلاوت آيات قرآن، روحش را شاد نمايند، و بدانند كه يكي از مكان هاي مقدس براي مناجات و استجابت دعا، كنار قبر اين مجتهد عالي مقام و مجاهد نستوه است. يادش به خير و حماسه اش جاودانه باد.
پی نوشت :
1- مورخين نام او را ملا محمد سعيد خوانده اند، ولي از مهر شريفشان كه در وقفنامه ها به يادگار مانده، سعيد بن محمد ثبت شده است.
2-طبقات اعلام الشيعه، ج 2، ص 599.
3- كتاب بهائيان، ص 560 - 559، زندگاني عالم مجاهد، سعيد العلماء بارفروشي، نوشته مهدي كامران، ص 12 - 1، (براي شرح بيشتر به همين كتاب مراجعه شود).