نوشتار پیشرو در مورد یکی از آن 12 مورد به نام «وحدت عالم انسانی» بوده و در نظر دارد به این پرسش پاسخ دهد که اولاً «وحدت عالم انسانی»، آنگونه که بهائیت در اصول دوازدهگانه خود به آن میپردازد، یک پدیده نو در تفکر بابیت و بهائیت بوده یا اینکه این اصل با ادبیات متفاوت و حتی صریحتر از آنچه از زبان پیامبرخواندگان بهائی آمده، قبلاً در ادیان الهی وجود داشتهاست؟ ثانیاً، آیا بهائیت میتواند مدعی اعتقاد به وحدت عالم انسانی باشد و به آن، عامل است؟ و در پایان اینکه، وحدت عالم انسانی در شرایط کنونی تا چه اندازه مفهوم دارد؟
سیری در آیات قرآن
«يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساء؛ هان ای مردم! از خداوندی که شما را از یک نفس آفرید و از آن نفس، همسرش را خلق کرد و از آن دو، زنان و مردان را در زمین بپراکند، پروا کنید.»(1) در این آیه شریفه، آشکارا آمدهاست که همه مردم از یک نسلاند و نژادپرستی، عقیدهای شیطانی است. در آیه دیگر چنین میخوانیم: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ؛ هان ای مردم! ما شما را از یک زن و مرد آفریدیم و شما را شعبهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. همانا گرامیترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شماست.»(2)
پیامبر خدا(ص) هم در ماجرای فتح مکه چنین فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ أَذْهَبَ نَخْوَةَ الْعَرَبِ وَ تَكَبُّرَهَا بِآبَائِهَا وَ كُلُّكُمْ مِنْ آدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرَابٍ وَ أَكْرَمُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ؛ همانا خداوند نخوت عرب و تکبر او را نسبت به پدرانش از میان برد و همگی شما از آدمید و آدم هم از خاک است، گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست»(3) به این ترتیب، اسلام در آن روزگار (بیش از 1400 سال پیش) که نژادپرستی در جوامع بشری غوغا میکرد و حتی در میان افراد یک جامعه، تفاوت فاحش بود (چنانکه در ماجرای آن کفاش آمدهاست که حاضر شد مخارج جنگ انوشیروان عادل را بدهد تا اجازه دهند که فرزندش درس بخواند.) خط بطلان بر افکار نژادپرستانه کشید.
البته حدود 770 سال پیش، در متن شعر سعدی هم دقیقاً معنا و مفهوم وحدت عالم انسانی قابل درک است: «بنی آدم اعضای یکدیگرند (پیکرند) / که در آفرینش ز یک گوهرند» که به دلیل مفهوم وحدتآمیز آن، به عنوان منشوری قابل قبول بر سر در ساختمان سازمان ملل چشم نوازی میکند. آیا رهبران بهائیت میتوانند روشن سازند که بالأخره سعدی 770 سال پیش از جناب «حسینعلی نوری» این مفهوم را اقتباس کرده یا حسینعلی نوری در 175 سال پیش، از سعدی مفهوم وحدت عالم انسانی را گرفته است؟
با این مقدمه به پرسش ابتدای مطلب باز میگردیم. از ظهور و بروز تفکر «شیخیه» که بعدها به بابیه و بهائیه ختم شد، حدود 175 سال پیش، رهبران تفکر انحرافی بهائیت، با برداشتهای غلط از بیانات و دستنوشتههای رهبران یا به اصطلاح پیامبرخواندگانشان، قرائتی از وحدت عالم انسانی ارائه دادند.
بهتر است برای پاسخ به پرسش ابتدای مطلب، از متون خود بهائیان استفاده کنیم. اینکه خالق همه ما خداوند رزاق است، پدر و مادر ما، آدم وحوا هستند، خداوند دوست دارد که تمامی انسانها به سمت خوبیها گرایش داشته باشند و قدر و قیمت انسانی خویش را باز شناسند، سخن جدیدی نیست. چنانکه «عباس افندی» (دومین سرکرده بهائیت) نیز به نحوی به آن اعتراف میکند: «اساسي كه جميع پيغمبران گذاشتند، آن اساس بهاءا... است و آن اساس وحدت عالم انساني است. آن اساس محبت عمومي است، آن اساس صلح عمومي بين دول است.»(4)
«امروز هركسي به وحدت بشر خدمت كند، در درگاه احديت مقبول است؛ زيرا جميع انبياي الهي در وحدت عالم انساني كوشيدند و خدمت به عالم انساني كردند، زيرا اساس تعاليم الهي وحدت عالم انساني است. حضرت موسي، خدمت به وحدت انساني نمود، حضرت مسيح وحدت عالم انساني را تأسيس كرد، حضرت محمد اعلان وحدت انساني نمود. انجيل و تورات و قرآن، اساس وحدت انساني را تأسيس نمودند. شريعتا... يكي است و دينا... يكي و آن الفت و محبت است. حضرت بهاءا... تجديد تعاليم انبياء فرمود.»(5)
باید دید معنای وحدت عالم انسانی در بهائیت چیست؟ معنای وحدت عالم انسانی را در این افاضه عباس افندی، کاملاً میتوان دریافت: «چه فرق است ميان سياهان افريك و سياهان امريك، اينها خلقا... البقر علي صورهالبشرند. آنان متمدن و با هوش و فرهنگ و حتي در اين سفر در مجامع و مدارس و كنائس سياهان در واشنگتن، صحبتهاي مفصل شد، مانند هوشمندان اروپا به تمام نكتهها پي ميبرند.»(6)
سخن در آن نیست که سیاهان افریقایی، نیازمند تعلیم و تربیتاند. در اینکه حرفی نیست. سخن در آن است که رهبر بهائیت، آنان را گاوهایی در صورت انسان نامیده است! این است وحدت عالم انسانی؟ جناب عبدالبهاء دست مریزاد! البته او پسر همان پدری است که در در توقیعی خطاب به «حاجی میرزا آقاسی» میگوید: «از ترکزبانان دوری کن، اگر چه پدرت باشد[!] که اگر دوستت بدارد تو را خواهد خورد و اگر دشمن بدارد تو را خواهد کشت»(7) البته حسینعلی نوری، در جای دیگر، با سنگریزه خواندن غیربهائیان جهان و انسان ندانستن آنان، کار را تمام کرده و اینطور اعتقاد و مشی بهائیت در مورد وحدت عالم انسانی را به نمایش میگذارد: «هر کس بر احدی از آنها که بهائیت را نپذیرفتند (از کوچک گرفته تا بزرگشان) لفظ انسان اطلاق نماید، از جمیع رحمت حق محروم خواهد شد، چه رسد به اینکه بخواهد برای آنها رتبه و مقامی هم اثبات کند.»(8)
«دوستداران من، دُر و جواهرند و مابقی ایشان سنگریزههای ارض خاکیاند»(9) البته الگوی مدعیانِ وحدت عالم انسانی، به این همه دشنام، بسنده نمیکند و انواع تهمتهای زشت و ناروا را لایق آنان که او را قبول نداشته باشند، نموده و تصریح میکند: «بگو هرکس در قلبش دشمنی این غلام (بهاءا...) را داشته باشد، قطعاً شیطان در بستر مادرش رفتهاست.»(10)
تصور کنید در جهان امروز با جمعیت نزدیک به 8 میلیارد نفر، به جز اندک بهائیانی که حتی با در نظر گرفتن آمارهای غلوشده خود تشکیلات بهائی، به حدود 7 میلیون نفر هم نمیرسند، مابقی سنگریزهاند و لایق هرگونه توهین! از طرفی، کرنش و طرفداری همین افراد از جنگطلبان و قاتلان زمان را هم نباید فراموش کرد. اینکه چگونه بهائیت در مواجهه با حزب نژادپرست و جنگطلب نازی، راه سازش و اطاعت را در پیش گرفت، خود موضوع جالب توجهی است!
در فوریه سال 1934م ، اندکی پس از به قدرت رسیدن حزب نازی و آغاز جنایات «هیتلر» به عنوان صدر اعظم آلمان، «شوقی افندی»، رهبر وقت بهائیان، بیانیهای را خطاب به بهائیان ساکن آلمان صادر میکند. در این بیانیه که توسط یکی از بهاصطلاح ایادیان امر بهائی، قرائت و منتقل شد، بر لزوم اطاعت مطلق بهائیان از دولت نازی و پشتیبانی از سیاستهای آن تاکید شدهاست.(11)
در ضمن، نمیتوان از اینکه تشکیلات بهائیت هیچگونه واکنشی نسبت به جنایات رژيم کودککش صهیونیستی از خود نشان نداده و برعکس همیشه طرفدار این رژیم بوده، چشمپوشی کرد. بهائیت حتی در مقابل جنایات تروریستهای امریکایی در عراق و سوریه و کوچکمغزان ائتلاف به رهبری رژیم وهابی سعودی و جنایات رژیم میانمار در نسلکشی مسلمانان روهینگیایی و.... همیشه سکوت کردهاست.
حال چگونه میتوان انتظار داشت افرادی با این نگاه، بتوانند مدعی وحدت عالم انسانی باشد؟ آیا قرائتی که پیامبرخواندگان بهائی و تشکیلات بهائیت از وحدت عالم انسانی دارند، همراهی با دولتها برای تشدید جنایت و سکوت در برابر آنهاست؟ نمیتوان مدعی وحدت عالم انسانی بود و در برابر این همه جنایت سکوت کرد و برای این وحدت مبارزه نکرد. تا اینجای مطلب را با پاسخ به سه پرسش جمعبندی میکنیم:
· آیا «وحدت عالم انسانی»، آموزه جدیدی است؟
اگر منظور از وحدت عالم انسانی، این است که همگان آفریده خدا هستیم و نباید به دلایل نژادی و... خود را از دیگران برتر بدانیم، باید بگوییم بیش از هزار سال پیش در قرآن، صریحاً ذکر شده که همه از یک پدر و مادر خلق شدهایم و کسی برتر است که تقوایش بیشتر باشد. اگر مراد از این تعلیم، همدلی و همراهی با ابناء بشر است که باز بزرگمردانی امثال سعدی، صدها سال پیشتر تذکر دادهاند که بنی آدم اعضای یک پیکرند. پس مجالی برای ادعای نوین بودن این تعلیم، باقی نمیماند.
· آیا بزرگان بهائی، به این تعلیم، عامل بودهاند؟
روش برخورد سران بهائی از همان ابتدا ناقض این مطلب است. دیدگاه و بیانات حسینعلی نوری و عباس افندی نسبت به بسیاری از گروهها نظیر ترکها و سیاهان آفریقایی، حاکی از تبعیض نژادی مؤسسان بهائیت است. روش برخورد با غیربهائیان، منکرین بهائیت و بهائیانی که مرتکب خطا شدهاند یا تحری حقیقت نمودهاند و به حقیقتی غیر از بهائیت رسیدهاند نیز همگی تأییدی بر نمادین بودن این شعار در بهائیت است.
· آیا این تعلیم، عقلانی و منطقی است؟
به طور قطع این تعلیم آنجا که عبدالبهاء به افراط رسیده و امر میکند گرگان خونخوار و جفاکاران و اهریمنان را پناه دهید و محبت کنید و به ظلمشان اعتراض نکنید، عقلانی نبوده وهیچ عاقلی در این شرایط ساکت نمینشیند.
با این جمعبندی، به فضای کنونی جهان و رابطه آن با اصل وحدت عالم انسانی میپردازیم. سؤال این است که آیا خوانندگان محترم و مردم جهان در شرایط کنونی میتوانند به وحدت عالم انسانی، خوشبینانه فکر کرده و تصور این را داشته باشند که این اصل محقق خواهد شد؟ به طور قطع پاسخ این خواهد بود که در فضای کنونی جهان، هیچ کورسویی از ایجاد وحدت عالم انسانی وجود ندارد، مگر اینکه بخواهیم چشم بر واقعیات اطرافمان ببندیم و خود را به ظالم ببازیم.
ظهور و بروز تفکرات نژادپرستانه در قرون معاصر، همچون تفکر نازی و تولد هیتلر و کشتار وحشیانه او از مردم اروپا و بعد از آن ظهور و بروز تفکر ایجاد کشوری بر پایه نگاه صهیون پشت نقاب یهود در منطقه خاورمیانه و اشغالگری در منطقه فلسطین با آرمانهای ایجاد نژاد برتر و حاکمیت بر جهان با همکاری تروریستهای امریکایی، درگیریهای کوچک و بزرگ در منطقه بر پایه تفاوتهای قومی و نژادی از «صربستان» تا «بوسنیهرزگوین» گرفته تا غرب آسیا و یا در «میانمار»، «افغانستان»، «افریقا» و از همه مهمتر، تفکر حاکم بر جناح استکبار که منافع ملی، جایگزین تمامی ادبیات سیاسی شده و کشورهای قدرتمند با بهانه قرار دادن منافع ملی، به خود اجازه میدهند تمامی اصول را زیر پا بگذارند و در تمامی کشورهای مستقل، حضور پیدا نمایند. مثلاً «داعش» را برای ویران کردن تمدن سوریه و عراق ایجاد کنند و عربستان را برای عربدهکشی در کشورهای عربی، آزاد بگذارند و از او به عنوان یک سگ نگهبان و البته تأمینکننده منابع مالی استفاده کنند، نشان میدهد ژستهای بهائیت، توخالی و بیفایده است. چراکه در شرایط فعلی همانگونه که داعش، جریان صهیونیسم و امثال آنها ابزار تأمین منافع قدرتهای جهانی شدهاند، بهائیت نیز ابزار دست استعمارگران برای غارت ایران و اسلام است.
با این وضع چگونه میتوان حتی به وحدت عالم انسانی فکر کرد؟ اعتقاد مسلمانان بر این است که نجاتدهندهای خواهد آمد که دنیا را از ظلم و ستم، پاک و وحدت عالم انسانی واقعی را بر جهان مستقر نماید. او خواهد آمد که جهانیان را بر عمود پروردگار یکتا متحد سازد. او خواهد آمد که تحققبخش کلام نورانی قرآن باشد که «وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ؛ ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.»(12)
پینوشت
1. سوره مبارکه نساء، آیه شریفه 1.
2. سوره مبارکه حجرات، آیه شریفه 13.
3. علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج۶۷، ص۲۸۷.
4. افندی، عباس، خطابات، ج2، ص286.
5. خطابات، ج1، صص 18 و 19
6. خطابات بزرگ، ص119.
7. مازندرانی، فاضل، اسرارالآثار خصوصی، جلد2، ص154.
8. نوری، حسینعلی، بدیع، ص140.
9. خاوری، اشراق، مائده آسمانی، جلد4، ص353.
10. همان، ص355، باب یازدهم.
11. نور هدایت الهی، ج 1، ص 54.
12. سوره مبارکه مبارکه قصص، آیه شریفه ۵.