هرچند با توجه به منابع این فرقه، درمییابیم وحدتی که بهائیت از آن دم میزند، نه پذیرش تفاوتها و در کنار هم بودن در عین تفاوت، بلکه به معنای بهائی شدن همگان است! از طرفی، بهائیت ادعا میکند برای رسیدن به اعتقاد مورد قبول، هر فرد موظف به «تحری حقیقت» است. «تحري»، مطابق آنچه در فرهنگ لغت فارسی آمدهاست، به معناي« درنگ كردن در طلب امر بهتر و صوابتر بودن و حقيقتجوئي» بوده و «حقيقت» نیز به معناي «حق، راستي، درستي، اصيل و منتهاي هر چيزي» ترجمه شدهاست.(2) بهائیان هم مقصود خود از «تحری حقیقت» را اینگونه توضیح دادهاند: «تحری، كلمهاي است عربي كه در لغت به معناي تفحص و جستجو و حقيقتیابي و در طلب امر بهتر بودن و درنگ و تأمل نمودن آمدهاست. حقيقت، اصل و راستي و درستي ذكر شدهاست چه كه ذات و اصل هر شي را مكشوف ميسازد.»(3) بهائيان، تقليد را موجب خسران دانسته و مدعیاند هر فرد میبايست در کمال بیطرفی و با تحقیق، از رهگذر ادراكات و احساسات خود، در امو،ر تحري و تحقيق نمايد و با گوش و چشم خویش بشنود و ببيند تا خودش حقیقت را درك کند.
این در حالی است که از کودکی با برگزاری انواع کلاسها و طرحهای آموزشی و اجباری کردن حضور کودکان بهائی در این دورههای آموزشی، مجالی برای بیطرفی و درک چیزی غیر از بهائیت برای شخص باقی نمیگذارند. از همان کودکی، کلاسهای «درس اخلاق» و بعدتر، کلاسهای آموزشی «طرح روحی» تمام تعلیمات بهائی را در کنار تاریخی از بهائیت -که مد نظر تشکیلات و تحریفشده است- به کودکان میآموزد.
از طرفی «عباس افندی» (دومین سرکرده تشکیلات) فرستادن اطفال بهائی به مدارس غیربهائی را منع کرده و این کار را رسوایی بهائیت میداند: «اطفال احبا [بهائیان] ابداً جایز نيست که به مکتبهای ديگران بروند، چه که ذلت امرا... است و به کلی از الطاف جمال مبارک، محروم مانند، زيرا تربيتِ ديگر شوند و سبب رسوایی بهائيان گردند.»(4)
دوباره به ابتدای متن بازمیگردیم، آنجا که بهائیان میگویند درِ کلاسهایشان به روی هر نژاد و قومی باز است و ادعای وحدت میکنند؛ وحدتی که با توجه به فرمان دومین سرکرده تشکیلات، مشخص شد که با هدف بهائی شدن همگان است و تحری حقیقتی که فقط برای جلبتوجه و جذب اغیار به کار میآید. آنچنان که مشخص است، تشکیلات در طی این مسیر، از انواع و اقسام دورهها و کلاسها بهره میبرد اما با وجود تمام این تلاشها، ممکن است برخی سادهلوحانه بگویند که چنین دورههایی فقط برای آشنایی با نوع تفکراتشان است یا فریب عناوین «درس اخلاق» را خورده و فکر میکنند آموزشها بر محور اخلاقمداری میچرخد، همانطور که خود تشکیلات نیز در تبلیغ آموزشهایش مدعی شده بود محور کلاسها، پرورش صفات و خصوصیات پسندیده است. اما با دقیق شدن در مفاهیم ذکرشده در این کتابها، میتوان هدف اصلی بهائیت را به روشنی دریافت. بهائیت برای منفعل کردن اعضای تشکیلات، نیاز دارد از کودکی روی ذهنشان کار کند، لذا به مربیانشان هم آموزش داده میشود که ابتدا باید شخص را برای پذیرش تمام فرامین بهائی آماده کنند، به همین دلیل است که کودک را مجبور به حفظ مناجات و سرودهایی در وصف شخصیتهای بهائی کرده یا داستان، نمایش و بازیهایی با مفاهیم بهائیت را به آنان یاد میدهند. به مربیان بهائی آموزش میدهند که استعداد کودکان را چطور در جهت منویات بهائیت صرف کنند. تحریفات تاریخی، توهین به مسلمانان و مقدساتشان، آموزش تبلیغ بهائیت و... از دیگر مفاد کتب آموزشی بهائی است. ولی فرقه، فقط به این کتابها و کلاسها بسنده نکرده و با تألیف کتابی تحت عنوان «27 راهکار عملی برای ایجاد هویت بهائی در اطفال»، گام را فراتر نهادهاست. در این کتاب، تکنیکهایی روانشناسانه ارائه میشود که از همان کودکی، فراتر از آشنا و آمیخته کردن ذهن کودک، پیش رفته و آموزش میدهد که خانواده در کنار تشکیلات، «هویت» مورد نظر فرقه را در افراد شکل دهد. اینجا دیگر عنوان کتاب هم راهی برای کتمان مقصود بهائیان باقی نمیگذارد و ارتباطی به ایجاد رفتار پسندیده یا ساختن انسان بهتر در میان نیست، هدف روشن است؛ بهائی شدن.
نویسنده در ابتدای کتاب، مهمترین و دشوارترین وظیفه والدین بهائی را تبدیل کردن فرزندان به بهائیانی مطیع و فعال معرفی میکند و این الفاظ را به کار میبرد: «فرزندانی که ارواحشان شیفته عشق حضرت ابهی و ایمانشان نسبت به حضرت بهاءا... راسخ و خللناپذیر و اعمالشان بازتابی از تعالیم و احکام او باشد...فرزندانی که در اعمالشان، ثابت قدم بوده و حیاتشان را وقف خدمت به امرا... خواهند کرد و مربیان شیوا و بیپروای امرا... و قهرمانان دلیر و محافظان دینا... خواهند بود. بدین معنا که فرزندانی به بار آوریم که مأموریت و مسئولیت منحصر به فردی را که به عنوان افراد بهائی برعهده دارند، درک نمایند... و قادر باشند در برابر نیروهایی که در جوامع امروز افراد را به مسیری برخلاف آنچه آثار بهائی از ما خواسته است میکشاند، مقاومت نمایند.»(5)
صراحتاً ابراز میکنند باید کودکان را به گونهای تربیت کرد که متعصبانه هر عقیدهای جز بهائیت را رد کنند و همچون دیگر فرقههای تمامیتخواه، حلقه به گوش تشکیلات باشند. سخنانی که نویسنده در ادامه میآورد، مهر تأییدی بر نکتهای است که در مقدمه همین نوشتار آمده بود: «اگرچه جوامع بهائی در سراسر عالم همواره سعی دارند با برنامههای آموزشی منظم و سیستماتیک، فرزندان را با حقایق دیانت بهائی، تاریخ و احکام و تعالیم آن آشنا و مأنوس سازند، اما این آموزشهای سیستماتیک، به تنهایی کافی نمیباشد. فرزندانمان برای اینکه از یک هویت نیرومند بهائی برخوردار باشند، به تعلیم و تربیتی بیش از آنچه هفتهای یک بار در کلاسهای درس اخلاق و کلاسهای اطفال و سایر کلاسهای امری میآموزند نیاز دارند.»(6)
چنین طرحهایی کاملاً با شعار تحری حقیقت در تضاد است، چراکه وقتی اقدام به هویتسازی میشود، جایی برای آزاداندیشی باقی نمیماند. بهائیان برای این منظور، سه بخش را تحت عناوین «خانه»، «جامعه بهائی» و «تبدیل خانه به محلی برای اقدامات بهائی» طرحریزی کردهاند.
فعالیتهای مربوط به خانه برای شکلدهی هویت بهائی، شامل خواندن دعا و مناجات بهائی با صدای بلند توسط والدین و شرکت دادن کودکان در این مراسمهاست. گفتن عبارت «ا... ابهی» به جای «سلام»، «صبح به خیر»، «خداحافظ» و...، از دیگر فرامین کتاب است. به گونهای که این عبارت اولین و آخرین کلامی باشد کودک میشنود. استفاده از عکس عباس افندی هم از موارد مورد تأکید است. شاید به نظر مضحک بیاید اما «شوقی» (سومین سرکرده تشکیلات) حتی برای مکان قاب عکس پدرش عباس افندی در خانه بهائیان نیز فرامینی ارائه داده تا در جای مناسبی نصب شود که زیاد بالا نباشد، به طوری که مخصوصاً در هنگام عکسبرداری و لابد در عکسهای خانوادگی و... دیده شود: «اسم اعظم و یا شمایل مبارک حضرت عبدالبها در مکانی که درخور شأن و منزلت آنها باشد، قرار داده شوند. به خصوص هنگام عکسبرداری، آنها را نباید در کف اتاق و یا برعکس در ارتفاعی بالاتر از حد رئوس افرادی که در تصویر هستند قرار داد. به نظر میرسد جای مناسب آنها در ارتفاعی تا حد سینه افراد باشد.»(7)
این خود، نشان دهنده اهمیت بالای تبلیغ و جذب در این فرقهاست. حال، آموزش به منزله یکی از راههای ریشهای جذب، تا حد جان برای تشکیلات، ضروری تلقی میشود. سرکردگان بهائی، بهائیکردن و آموزش فرقهای را تا آنجا واجب میدانند که میگویند کشتن طفل، بهتر از عدم آموزش تعالیم مد نظر فرقه است.(8) چون به زعم آنها، جان غیربهائی، دیگر ارزشی ندارد و نبودش بهتر از بودنش است.
یکی دیگر از تکنیکهای مطرح در کتاب مذکور، این است که مسئله یا مشکلی را طرح کرده و ارائه راهحلهایی را که برای آن مشکل وجود دارد، به بعد از خواندن آثار و اصطلاحاً، ادعیه بهائی موکول نمایند. از این طریق، کودک میپندارد که خواندن آن اثر بهائی، موجب خطور راه حل به فکر شدهاست؛ یعنی شیوهای زیرکانه، برای تأثیرگذاری بر ذهن کودک.
حفظ کردن آثار، خواندن داستانهای بهائی و اجرای آنها به صورت نمایش، هم از دیگر راهکارهای همیشگی بهائیان است. از همینرو، کتابهای شعر و داستان زیادی با مضامین مربوط به سرکردگان بهائیت یا داستانهای تخیلی بهائی به رشته تحریر درآوردهاند. مخصوصاً به ذکر این داستانها در شب و پیش از خواب تأکید شده، چراکه «ذهن ناخودآگاه فرزندتان در طول شب، آنچه را آموخته، پردازش و مرور میکند.»(9) و اجرای نمایشگونه آنها، ذهنیت مثبت و خوشایندی در کودک ایجاد مینماید.(10) پخش و خواندن موسیقی و اشعار بهائی در ضمن امور معمول و رزوزمره نیز از دیگر اقدامات مورد تأکید است. چنین دستورالعملهایی موجب شده بهائیان در این زمینه فعالیتهای زیادی داشته باشند و بهویژه تحت پوشش مؤسسات آموزش موسیقی، به جذب و تبلیغ کودکان و خانوادههایشان بپردازند.
چنانچه اشاره شد، یکی از عناصر بارز هویت بهائی، تبلیغ است. به طوری که بهائیت، بقای خود را وابسته به تبلیغ و تأثیرگذاری بر دیگران میداند، بنابراین توصیه میکنند که از همان ابتدا کودکان را طوری پرورش دهند که توانایی تبلیغ دیگران را داشته باشند. به طور مثال، در همین کتاب، برگزاری جلسات هفتگی خانوادگی برای افزایش معلومات بهائی از آن رو مفید دانسته میشود که «با این کار، اعتماد بهنفس فرزند شما در مورد علم و دانشش نسبت به آثار بهائی افزایش یافته و او را قادر میسازد تا بدون ترس و خجالت به تبلیغ امرا... بپردازد.»(11) در راستای کار تبلیغی، باید مناسبتهای بهائی را برای کودک و به تبع آن اطرافیانش، متمایز کنند. این کتاب به خوبی نشان میدهد که هدف بهائیان از بزرگداشت یا توجه به مناسبتهای بهائی، هیچ ریشه اعتقادی خاصی ندارد و بیشتر نمایشی تشکیلاتی برای جلب توجه است؛ «به طور جد به تجلیل اعیاد و ایام مذهبی خاص خویش بپردازیم. بدین معنا که این ایام را برای فرزندانمان روزهایی پرهیجان، شاد و مفرح و خاطرهانگیز نماییم. اولین قدم آن است که برای درخواست مرخصی از کار خود و همچنین مدرسه فرزندمان، اقدام نماییم. این اقدام به خودی خود تا حد زیادی به تقویت هویت بهائی فرزندمان کمک مینماید، چراکه بدین ترتیب، فرزندتان کاری را انجام میدهد که او را از سایرین متمایز میسازد.»(12)
در کتاب صراحتاً گفته میشود که والدین به همراه فرزندان خود، به تبلیغ بهائیت بپردازند: «یکی از ابزارهای بسیار کارآمد در راستای ایجاد هویت بهائی در اطفال، این است که آنها را در فعالیتهای تبلیغیمان همراه سازیم.»(13)
آموزش فرقهای مشهود در کتاب، میتواند به نوعی مصداق نقض حقوق کودکان باشد، آنجا که کودکان را وسیله تبلیغ فرقهای جاهطلب و سلطهجو میسازد و برای تبدیل کودک به عنصری تبلیغی، راهکار ارائه میدهد: شرایطی را فراهم آورید تا فرزندتان در زمینههای مختلف دینی [بهائی] سخنوری نماید تا بدین ترتیب، قادر گردد تکنیکهایی را که آموخته به کار گیرد.»(14)
در کتاب، به طور واضح نشان داده میشود که برخلاف ادعای بهائیان در مورد تحری حقیقت و دروغهای اینچنینی، تشکیلات کاملاً بر تربیت اطفال و حتی مراودههایشان از همان سنین پایین، حساس است. همانطور که اغلب متبریان بهائیت تعریف میکنند، از نظر مسئولین تشکیلات، والدین باید حساس باشند که فرزندشان در کلاسهای خاص فرقه شرکت کرده و حتی با غیربهائیان، مراوده دوستانه نداشته باشند.
«چنانچه واقعاً خواهان آن هستید که فرزندتان از هویتی بهائی برخوردار گردد، باید بکوشید که به طور منظم و حداقل هفتهای یک بار، در کلاسهای اطفال، شرکت نماید... مزیت بزرگ کلاسهای اطفال آن است که در این کلاسها، مربیانی مجرب و دلسوز بر پایه آثار و احکام دیانت و بر اساس برنامهای مدون (برنامهای که طی سالها با همفکری بسیاری از محققین و کارشناسان طراحی شده) به آموزش و تربیت فرزندانمان میپردازند... یکی از ارزشمندترین فواید این قبیل کلاسها آن است که با شرکت در آنها فرزندتان این فرصت را مییابد که سایر اطفال بهائی را بشناسد و روابطش را با همسالانش گسترش دهد... شما باید اطمینان حاصل نمایید که این دوستان نزدیک فرزندتان، افرادی هستند که ارزشهای اخلاقی مشابه با شما دارند.»(15)
به اذعان کتاب، نیروی الگوپذیری کودک بسیار قوی است، بنابراین شرکت دادن آنها در جلسات تشکیلاتی موسوم به «ضیافت 19روزه» بسیار ضروری میباشد. همچنین تأکید شده در ضیافات، پرداخت «تبرعات» (وجهی که هر بهائی موظف است به صندوق تشکیلات پرداخت کند) به صندوق تشکیلات را هم به کودکان بیاموزند. تمام این سطور، این مطلب را نشان میدهد که هدف تمام کلاسها و آموزش و پرورشهای این فرقه، بهائی شدن و بهائی ماندن فرد بوده و مسئله، به هیچ عنوان تربیت اخلاقی و انسانی نیست.
اگرچه مخاطب این کتاب، خانوادههای بهائی هستند اما چنین دیدگاهی در بهائیان، نسبت به تمام اقشار وجود دارد و همین باعث میشود که حضور بهائیان در حوزههای آموزشی، مخصوصاً آموزش کودکان، به عنوان تهدیدی برای جوامع محسوب گردد. آنان همانطور که خواهان مغزشویی و جذب بزرگسالانند، ذهن آماده و پاک کودکان را بهترین طعمه القای تفکرات و پرورش بر مبنای چارچوبهای تشکیلاتشان میدانند.
امروزه، به دلیل نظارت آموزش و پرورش بر عدم جذب اشخاص تشکیلاتی، نیروهای این فرقه و مربیان بهائی، در قالب آموزشگاههای آزاد، مخصوصاً در زمینه هنرهای تجسمی و موسیقی، دسترسی وسیعی به خردسالان داشته و متدهایی را به کار میبندند که کودک و در صورت امکان خانواده آنها را جذب کنند.
در همین کتاب 27 راهکار عملی برای ایجاد هویت بهائی در اطفال آمده بود که نواختن و خواندن موسیقی با ترانههای مربوط به بهائیت –اصطلاحاً امری- و ارائه آنها به صورت یک سرگرمی و تفریح، باعث ریشه گرفتن عقیده مورد نظر در روح کودکان میشود. نهادینه کردن بهائیمنشی و ریشهکن کردن هویت ایرانی-اسلامی آیندگان جامعه، در قالب پروژههای مهدکودک، کلاسهای کشف استعداد، آموزش رقصهای مختلف، برگزاری جشنها (به خصوص در روزهای خاص)، انواع روشهای حل تعارض فرهنگی با فرق ضاله و...، عملی میشوند. این در حالی است که در کودکان، قوه درک کاملی برای تحلیل شکل نگرفته و تشکیلات با چنین آموزشهای بیراهی، سعی دارد در ذهن این قشر آسیبپذیر نفوذ کرده تا در آینده، از آنها به نفع بهائیت و سردمدارانشان سوءاستفاده نماید.
پینوشت:
1. یکی از کانالهای تلگرامی بهائی.
2. فرهنگ لغت فارسي عمید.
3. مجموعه جزوات اصول اعتقادات امري، نشر كتب امري.
4. مکاتیب، ج 5، ص 170.
5. همان، صص9-7.
6. همان، صص10-9.
7. هورنبی، هلن، انوار هدایت، ص609.
8. اشراق خاوری، عبدالحمید، ایام ملکوت، ص220.
9. مانی اونیگ، سویدا، 27 راهکار عملی برای ایجاد هویت بهائی در اطفال، ص32.
10. همان، ص34.
11. همان، ص41.
12. همان، ص65.
13. همان، ص73.
14. همان، ص69.
15. همان، صص58-55.