چند ماه پس از تبعید حسینعلی به بغداد، در اثر توطئه های داخلی و خارجی، امیرکبیر از صدارت عزل و در حمام فین کاشان به قتل رسید و میرزا آقاخان نوری ملقب به اعتماد الدوله به صدارت عظمی برگزیده می شود. این دو هم ولایتی (حسینعلی نوری و میرزا آقاخان نوری) به خوبی یکدیگر را می شناختند و می دانستند که هر دو عنصر بیگانه در ایران هستند از این روی با روی کار آمدن میرزا آقاخان نوری اولین اقدام این صدراعظم جدید که شاید به اشارۀ دولت روسیه و برای جلب رضایت تزار روس صورت گرفت، باز گرداندن حسینعلی نوری به تهران بود.
عبدالحمید اشراق خاوری در کتاب تلخیص تاریخ نبیل زرندی صفحه 558 در این باره می نویسد: «(میرزا آقاخان نوری صدرأعظم) در آغاز جلوس خود تصمیم گرفت که بین دولت و حضرت بهاءالله که رئیس بابیان بود آشتی و التیام دهد، لذا نامه ای به حضرت بهاءالله نگاشت و حضرتش را به طهران دعوت کرد»
صفحه 558 تلخیص تاریخ نبیل زرندی
عبدالحسین آیتی (آواره) در کتاب الکواکب الدریه پرده را بالاتر زده و نشان می دهد که روابط میرزا آقاخان نوری و حسینعلی نوری بسیار دیرینه و صمیمانه بود. وی در این کتاب جلد 1 صفحه 305 می نویسد: «و شاید سابقۀ دوستی آن حضرت با صدرأعظم نوری و روابط هم وطنی بیشتر آن حضرت را بر عزم مراجعت تصمیم داد و حتی بعضی را این تصور است که میرزا آقاخان صدرأعظم بشارت قتل امیرکبیر و صدارت خویش را به وسائل خفیه به آن حضرت داده و مراجعت ایشان را تقاصا نمود».
صفحه 305 الکواکب الدریه آواره
این عبارت چنان واضح و روشن است که نیاز به هیچ توضیحی ندارد. علی الخصوص دقّت و تأمّل در کلمۀ «وسائل خفیه» که نشان دهندۀ ارتباط تنگاتنگ و پنهان این دو عنصر خود فروخته با یکدیگر است که برقراری آن ارتباط هم قاعدتاً بدون کمک بیگانه امکان پذیر نبوده است. در هر صورت با وصول نامه میرزا حسینعلی نوری در اردیبهشت 1231 به تهران مراجعت کرد.