پیشوایان فرقهی بهائیت، خود را مبدع تعالیمی جدید دانسته که تساوی زن و مرد، از جملهی آنهاست: «از جمله تعاليم حضرت بهاءالله وحدت نساء (زنان) و رجالست (مردها) است».(1)اما جالب است بدانیم که پیامبرخواندهی بهائی در کتاب اقدس خود، خانهی مسکونی (که معمولاً عمده دارایی میّت به شمار میآید) را به پسران متوفی اختصاص داده است.(2) از طرفی عبدالبهاء نیز با تغییر این حکم، خانهی میّت را مختص پسر بزرگ دانسته است.(3)
اما عبدالبهاء هم که گویا خود دریافته بود چنین حکمی، در تضاد با شعار تساوی میان زن و مرد و حتی نوع بشر در این فرقه است، به توجیه آن روی آورد و مدعی شد: «در جمیع شرایع الهیه ولد بکر (پسر بزرگ) امتیازات فوق العاده داشته حتّی میراث نبوّت تعلّق به او داشت. همراه با امتیازاتی که به پسر ارشد داده شده وظایفی هم به عهده او واگذار شده است. مثلاً ولد بکر وجداناً موظّف است که محضاً لِله (برای رضای خدا) ملاحظه مادر خود را نموده و احتیاجات سایر ورّاث را نیز ملحوظ دارد.»(4)
اما در پاسخ به توجیه این حکم ضدبرابری در بهائیت، لازم است تا چند نکته را متذکر شویم:
اول: عبدالبهاء برای اثبات ادعای خود، مدعی شده که میراث نبوت در شرایع قبلی، حق ولد بکر (پسر بزرگ) بوده، اما معلوم نیست که وی این ادعای غیرمستند را از کجا درآورده است! به طور مثال آیا حضرت یوسف (علیه السلام) پسر بزرگ حضرت یعقوب (علیه السلام) بود که میراث نبوت به او رسید؟!
دوم: بر فرض محال هم که میراث نبوت میان پیامبران به پسر بزرگ اختصاص داشته، این موضوع چه ارتباطی به موضوع عمومی ارث، که قرار است بین مردم عادی (و نه فرزندان پیامبران) اجرا شود، دارد؟!
سوم: عبدالبهاء در حالی پسر بزرگ را دارای امتیازات ویژه میداند که خود بارها از نبود امتیاز میان انسانها سخن گفته است: «جمیع خلق، اغنام الهی (گوسفندان خدایی) و خدا شبان مهربان، به جمیع اغنام (گوسفندان)، رأفت كبری دارد و به هیچ وجه امتیازی نگذاشته».(5)
چهارم: مبلّغان بهائی در تبلیغاتشان، فرقهی خود را پیشگام تساوی بین زن و مرد معرفی میکنند (6)؛ حال آنکه پیامبرخواندهی این فرقه با حکم به برتری پسران در دریافت ارث، عملاً بر پوشالی بودن شعار تساوی زن و مرد تصریح کرده است.
پنجم: عباس افندی در ادامه برای توجیه این ناعدالتی آشکار، پسر بزرگ را وجداناً مسئول تأمین نیازهای سایر وراث دانسته است. با این حساب اگر پسر بزرگ نخواهد این کار را انجام دهد، به هیچ کس پاسخگو نخواهد بود؛ چرا که این وظیفهی قانونی او نیست و صرفاً رجحان اخلاقی دارد. بنابراین پسر بزرگ، طبق قانون ارث در بهائیت میتواند صاحب خانهی پدری شود و فارغ از وظیفهی اخلاقیاَش، به سایر وراث و نیازهایشان بیتفاوت باشد.
ششم: بد نیست بدانیم عبدالبهاء به عنوان پسر بزرگ خانواده و الگوی بهائیان نیز، در برابر این وظیفهی وجدانی و اخلاقی که خودش به بهائیان توصیه داشته، شانه خالی کرده و خود و جانشینش (شوقی افندی) حکم به طرد خانوادهی پدریاش (پیامبرخواندهی بهائیت) دادهاند.(7)
پینوشت:
1- عباس افندی، مکاتیب، مصر: فرجالله زکی الکردی، 1921 م، ج 3، ص 107.
2- ر.ک: حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص 23، بند 25.
3- ر.ک: اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، نسخهی الکترونیکی، ص 128.
4- حسینعلی نوری، اقدس (ملحقاتی بر کتاب اقدس)، نسخهی الکترونیکی، ص 136.
5- عباس افندی، مکاتیب، مصر: فرجالله زکی الکردی، 1921 م، ج 3، ص 67.
6- ر.ک: همان، ج 3، ص 107.
7- جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: ناقضان احترام به ذیالقربای بهاءالله!