حضور مردم در انتخابات همه کشورها نشانهها و مفهومهای بسیاری میتواند داشته باشد. اگر مشارکت زیاد بود، ممکن است به ذهن چنین تبادر شود که مردم از آن حکومت و نظام یا مسئولین دولتی رضایت کافی دارند ولی در غیر اینصورت باید علت عم رضایت را مورد بررسی قرار داد.
در انتخابات سال 98 مجلس شورای اسلامی حضور کم رنگی از مردم در انتخابات داشتیم، حتی در بعضی شهرهای مهم کاهش مشارکت در انتخابات به حدی بوده که آمارها نشان از مشارکت حداقلی از واجدین شرایط را دارد. یکی از مسائل مهم واکاوی دلایل عدم حضور حداکثری در این انتخابات است، اساسا علت کاهش مشارکت مردم در این انتخابات چیست؟
فارغ از مباحث کرونایی که ابتدای ورود به کشور این ویروس مصادف شد با ایام انتخابات مجلس دوازدهم که بسیاری از مردم به علت در امان ماندن از این ویروس در این انتخابات شرکت نکردند و میتواند دلیلی مهم بر ریزش شرکت در انتخابات باشد، اما مسائل دیگری نیز تاثیرگذار بودهاند.
نخستین عامل، مادی است. اموری که به پول و ثروت مربوط میشود، وسوسه انگیز است، دزدی، اختلاس، رشوه و... همه اینها عامل مهمی هستند که مردم را وادار میکند که تحرکی از خود نشان دهند. دزدی و اختلاسهای موجود در بین تعدادی اندک مسئولین مملکتی و نزدیکان آنها وجود دارد. گرچه تعداد آنها اندک است ولی اگر همین تعداد دزدی و سرقت بیت المال در بین مسئولین اتفاق بیفتد مردم میل و رغبت به آن دولت را از دست میدهند. ما در بین مسئولین و خویشاوندان آنان هر چند وقت یکبار مشاهده میکنیم که خبری میآید از تضییع بیت المال یا اختلاس و دزدی توسط آنها صورت گرفته است. لازم است مراکز نظارتی و جزایی نظارت را بیشتر کرده و با متخلفین با شدت بیشتری برخورد کنند.
دومین عامل، ریا کاری و روحیه منافقانه در بین بعضی مسئولین است. اگر کسی منافقانه برخورد کند و خلوت و جلوت او فرق کند، مردم خواهند فهمید. قبل از زمان رأی گیری از احترام و التزام به قانون اساسی و منافع ایران صحبت شود، ولی در خلوت خود یا پس از رأی گیری خلاف آن عمل شود. مثل فتنه 88 که باوجود اقرار به التزام به قانون اساسی، برخی فتنه بپا کردند.
سومین عامل، عمل نکردن به وعدههاست. ابتدا کاندیداها باید شرایط کشور را بسنجند و سپس وعدههای معقول بدهند که در توانشان است. در تمام انتخاباتهای کشور کاندیداها وعدههایی دادهاند که پس از نشستن بر کرسی آن سِمت به آن عمل نشده است. در دولت یازدهم و دوازدهم بسیار وعده عمل نشده وجود دارد. ثبات اقتصادی، کنترل تورم، رفع رکود، دیپلماسی فعال با همه کشورها، اعتبار به پاسپورت ایرانی، احیاء دریاچه ارومیه، ایجاد سالانه نزدیک به 1 میلیون شغل، و دهها وعده دیگر که پس از گذشت 8 سال از عُمر دولت، یا عملی نشده یا تعداد محدودی از آنها به صورت ناقص انجام شد.
چهارمین عامل، عدم تغییر در سطح کیفی زندگی مردم با آمدن شخص دیگر است. یعنی «کاهش امید به تغییر» بر اساس مشاهده ناکارآمدیهای اجرایی و نظارتی در دولتها و تغییر نکردن آن با آمدن شخص دیگر باعث دلسرد شدن و نا امیدی مردم از رأی دوباره میشود. سخت شدن روز به روز امور روزمره مردم در سایه ناکارآمدی دولتها و مجالس شورای اسلامی، امر به جای آنکه تبدیل به ارادهای معطوف به تغییر شود، خود را در قالب یک انفعال و بیتوجهی سیاسی در امر مشارکت انتخابات متبلور میکند.
نکته پایانی اینکه مردم باید بدانند این ما هستیم که با انتخاب درست میتوانیم وضع زندگی و رفاه خود را بالا ببریم و انتخاب ماست که افراد لایق و صالح را برتر میدان میکند. پس راه رسیدن به زندگی بهتر و خواستههای خود در سایه انتخاب دولتهای صالح است نه کنار کشیدن و یا انتخاب بدون تأمل و مشورت.