• شرک در بهائیت

  • دهه فجر انقلاب اسلامی گرامی باد

  • دهه فجر انقلاب اسلامی گرامی باد

  • دهه فجر انقلاب اسلامی گرامی باد

  • دهه فجر انقلاب اسلامی گرامی باد

آخرین مقالات

cache/resized/f6cf16df4170fe0dc87046852f8b250c.jpg
بهائیت در ایران : برنامه هاي راديو به
cache/resized/532039bb4d96e66cb065c4cd67a7e4a0.jpg
بهائیت در ایران :  باتشکر از تهیه کننده
cache/resized/6d255b36c421dd58308f6b587bc782be.jpg
بهائیت در ایران : نکته حضرت علامه
cache/resized/6359e5ce79c56960f4da66cfca519d32.jpg
بهائیت در ایران : نفوذ بهائیان در دوران
cache/resized/f5e86f9eeb2d5789f979156d0e788b37.jpg
بهائیت در ایران : در میان جریانهای مخفی
cache/resized/cad17ead0354826567707603cbca7c44.jpg
با تشکر از نویسنده مطلب  جواد نوائیان

کتاب ها

در کتاب جمال ابهی علامه موسوی اردبیلی تحقیقات و مطالعات گسترده ای پیرامون بابیت و بهائیت از نظر تاریخی همچنین
بهائیت در ایران: پژوهش در خصوص ظهور رضاخان در عرصۀ سیاسی و متعاقب آن گسترش فعالیت بهائیت در ایران، که
به بهانه آغاز چهل و دومین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران بهائیت در ایران : "ماه عسل رژیم پهلوی و بهائیت"
بهائیت در ایران : با آشکارشدن دعوت رجعت حسینی و من‌یظهره‌اللهی میرزا حسینعلی بهاءالله، گروهی از بزرگان بابیان
  دلایل غلبه گفتمانِ شیخیه در ابتدای دوره قاجاریه و چرایی تلاقی تفکر آن با فرقه بابیه   دی 98 بهائیت
بهائیت در ایران :یکی از طرق شناخت ماهیت و مواضع سیاسی میرزا حسینعلی بهاء (مؤسس بهائیت)، بررسی روابط و مناسبات
بهائیت در ایران : تاریخ، درهای کوچک و بزرگ فراوانی دارد، با گشودن هر کدام، چراغی فراراه آدمی روشن می‌شود.
بهائیت در ایران:"آشنائی با فرق ومذاهب اسلامی و..."عنوان کتابی است که توسط آقای رضا برنجکار جمع آوری و تالیف
به بهانه فرا رسیدن چهلمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران بهائیت در ایران : ماه عسل رژیم پهلوی و
نویسنده: خوان ریکاردو کول بهائیت در ایران : این مطلب توسط آقای کول که خود مدتی از پیروان آئین بهائی بوده
فریبا سعادتی فر* چکیده فرقه بابیه از انحرافات مهم اجتماعی در تاریخ ایران است که با فرهنگ و عقاید مردم
بهائیت در ایران : شاید بتوان به جرات بیان کرد که موثرترین مستبصر از آئین ضاله بهائیت جناب صبحی بوده است .
بهائیت در ایران :  کتاب " ادیان ، مذاهب و فرقه های استان همدان " با تلاش قابل تقدیر آقای علی زریابی سخا تدوین
بهائیت در ایران : ادوارد براون بعنوان یک شرق شناس به خاور میانه و ایران سفر کرد اما در مورد علت اصلی و
هدف از خلقت انسان، قرب الهی است و ایصال به او در گرو پیمایش راه اوست که دین می نامند. دین به عنوان همزاد بشر
کتاب حاضر بر اساس تحقیقات ابوالاعلی مودودی و ابوالحسن علی حسنی ندوی تالیف شده و توسط مترجم گرامی عبدالله
  بهائیت در ایران: کتاب " وارونه ها و خرافات در آخرالزمان " تالیف نویسنده ارجمند ابوالفضل سبزی در سال 1391
  بهائیت در ایران : موضوع این مطلب . کتاب «مدرنیته و هزاره : پیدایش آیین بهائی در خاور میانه قرن نوزدهم» اثر
  • Prev
دست خط امام خمینی(ره) در مورد فرقه ضاله بهائیت +
بهائیت در ایران : پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی ویژه‌نامه
نهضت امام(ره) تحریم خرید و فروش با بهاییان
بهائیت در ایران : به بهانه خرداد ماه ماه شروع نهضت امام
مجالست با بهائیت عقاید را سست می کند
 بهائیت در ایران : آیت الله ناصری در خصوص بهائیت اظهار
دست خط امام خمینی(ره) در مورد فرقه ضاله بهائیت +
 بهائیت در ایران :  پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی در
استفتاء از مقام معظم رهبری
  بهائیت در ایران:به نقل از پایگاه کانون حق پژوهی: با
استفتاء از حضرت امام خمینی (ره)
 بهائیت در ایران:نظر حضرت امام خمینی (ره) درباره بهائیت

دریافت نرم افزار

افراد آنلاین

ما 38 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

بهائیت در ایران : در این مطلب میخواهیم به تلاش یک سرباز امام زمان در حوزه حفظ اسلام ناب بپردازیم که قاعدتا بله مزاق گمراهان و عوامفریبان خوش نیامده و برای حذف او از هیچ گونه تلاشی فرو نگذاشتنند .

جناب مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی وقتی احساس می‌کنند، مهدی‌شهر درخطر گمراهی فرقه ضاله بهائیت است، درسش را تا مرحله اجتهاد ادامه نمی‌دهد و برای نجات مردم، در آن شرایط حسّاس به مهدی‌شهر برمی‌گردد و شروع به فعالیت می‌کند ...


شیخ محمود استعلامی عالمی انقلابی بود که در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در حفظ امنیت مهدی‌شهر و ریشه‌کن ساختن عوامل صهیونیسم و مزدوران آمریکا تلاش‌های فراوانی از خود نشان داد.
تولد و تحصیل
حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی (ره) فرزند عالم عارف حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ علی‌اکبر (ره) در مهدی‌شهر دیده به جهان گشود؛ در کودکی گرد یتیمی بر پیشانی شیخ نشست و پدر بزرگوارش را از دست داد پس‌ازآن تحت سرپرستی مادری پاکدامن و عفیف پرورش یافت.
در جوانی بر آن شد تا راه و روش پدر را ادامه دهد و چراغ هدایت اسلامی را در مهدی‌شهر فروزان نگهدارد ازاین‌رو به تحصیل علوم اسلامی پرداخت مقدمات را در شهر مهدی‌شهر و سمنان فراگرفت و سپس رهسپار حوزه علمیه قم شد.
شیخ محمود استعلامی، چگونگی تحصیل خود را این‌گونه بیان می‌دارد: «برای تحصیل، بنده به‌اتفاق شیخ حسن عبدالحسینی صبح شنبه پیاده به سمنان می‌رفتیم و پایان هفته برمی‌گشتیم و در مدرسه صادق خان نزد ملأ غلامحسین درس می‌خواندیم. در سال 1295 در سن پانزده‌سالگی جهت تحصیل در حوزه، عازم قم شدم. چون ماشین نبود برادرم ملأ جواد با سختی زیاد طی ده روز با چهارپا بنده را به قم رساند.» (کتاب گوهر اخلاص ص 42 و 43)
اساتید بزرگ
شیخ محمود در مورد اساتید خویش نیز این‌گونه بیان داشته است: «دروس سطح را در محضر آیت‌الله حاج سید احمد زیارتی و آیت‌الله حاج سید احمد خوانساری و دروس خارج فقه و اصول را نزد آیت‌الله مرعشی نجفی و آیت‌الله سید محمدتقی خوانساری و آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی خواندم.» (کتاب گوهر اخلاص ص 44)
پس از پانزده سال تحصیل در حوزه علمیه قم، فعالیت‌های ارشادی و تبلیغی خود را در سنگر منبر آغاز کرد. در سال 1310 شمسی از مرجع تقلید تشیع، آیت‌الله‌العظمی حائری اجازه تصدی امور شرعی و قیام به وظایف نشر احکام اسلامی را کسب کرد؛ آیت‌الله سید احمد زیارتی در نامه‌ای به آیت‌الله حائری، از مرحوم شیخ محمود به‌عنوان "زبدة الفضلا" یاد کرد و از آن مرجع عالی‌قدر، درخواست کرد که ایشان را در"نشر احکام دینی و بیان شریعت محمدیه" مجاز فرماید.
بازگشت به زادگاه
در آن روزگار مهدی‌شهر، زیر بمباران تبلیغاتی جاسوسان بین‌المللی فرقه ضاله بهائیت قرار داشت، عالم ربانی شیخ محمود استعلامی در راه نشر معارف اسلامی و تبلیغ احکام الهی از اساتید خود برای ادامه تحصیل در قم یا برگشتن به زادگاه خود کسب تکلیف نمود، و به امر اساتید خود در سال 1312 شمسی به زادگاه خود مهدی‌شهر بازگشت. ایشان زمانی به مهدی‌شهر بازگشت که به تعبیر خود شیخ محمود: «وقتی بنده از قم آمدم، وارد مهدی‌شهر شدم هیچ عالِم و روحانی در مهدی‌شهر نبود.»(کتاب گوهر اخلاص ص 49)
مبارزه با افکار ضاله
مبارزات چشمگیر و خستگی‌ناپذیر مرحوم شیخ محمود استعلامی با فرقه ضاله بهائیت و نیز مقابله با توطئه اسلام زدایی ر‍ژیم رضاخانی، دشمنان را به توطئه بر ضد ایشان واداشت تا آنجا که فرقه ضاله بهائیت جایزه‌ای برای ترورایشان تعیین کردند و البته ایشان پاسخ این تهدید را بر روی منبر چنین بیان داشتند: «این تهدید توسط یکی از مسلمانان به اطلاع بنده رسید و مرا سفارش کرد که مواظب باشم. من بلافاصله به منبر رفتم و گفتم: این خبیث‌ها که مرا تهدید به ترور می‌کنند بگویید مرغابی را از دریا می‌ترسانید؟!»(کتاب گوهر اخلاص ص 55)
مبارزه در دوران پهلوی
رژیم دیکتاتوری رضاخان نیز درصدد تعقیب و دستگیری او برآمد، ولی پیش از آنکه بتواند به هدف خود برسند رژیم استبدادی رضاخانی عوض شد و بعدازآن نیز در دوره پهلوی دوم، دائماً تحت نظر بود، به‌گونه‌ای که خود مرحوم استعلامی چنین نقل می‌نمایند: «هرجایی که بنده منبر داشتم، شهربانی پای منبر حضور داشت و می‌گفت: چرا برای شاه دعا نمی‌کنید؟ من هم که اصلاً نمی‌توانستم دعا کنم به زبان من جاری نمی‌شد بعضی‌ها به شهربانی می‌گفتند او دعا می‌کند امّا چون به عربی است متوجّه نمی‌شوید!»(کتاب گوهر اخلاص ص 74)
مسجد شیخ محمود، پایگاه تبلیغ و مبارزه
یکی از اولین اقدامات این مجاهد نستوه، ساخت مسجد بود که اکنون به "مسجد شیخ محمود" معروف است. مرحوم شیخ محمود استعلامی از این مسجد به‌عنوان پایگاه معنوی و فرهنگی و مبارزه با عوامل کفر و گمراهی و ظلم و استبداد بهره گرفتند و تا سال‌های آخر عمرشان در این مسجد اقامه نماز جماعت داشتند و به منبر می‌رفتند.
سفر به دیار باقی
این عالم مجاهد پس پیروزی انقلاب نیز منشاء خدمات ارزنده ای بود و  سرانجام در 30 دی‌ماه 1379 (25 شوال 1421) به ملکوت اعلی پیوست و در شب شهادت ششمین اختر آسمان امامت و ولایت، رئیس مذهب جعفری، امام جعفر صادق (ع) در جوار شهدای عزیز انقلاب اسلامی در دل خاک آرمید.
خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در استان سمنان در راستای معرفی هرچه بیشتر این عالم انقلابی و مجاهد، با تعدادی از شخصیت ها و کارشناسان دینی در سطح استان در خصوص ویژگی‌های اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی به گفت‌وگو پرداخته که در ادامه آن را می‌خوانید:

*آیت‌الله سید محمد شاهچراغی با اشاره به ویژگی‌های اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: بنده مرحوم استعلامی را قریب به 23 سال بود که به‌خوبی و خوش‌نامی می‌شناختم و با ایشان در ارتباط بودم و در سال‌هایی که بنده در مهدی‌شهر بودم، ایشان در نمازهای جمعه حضور پیدا می‌کرد.0000

حجت‌الاسلام احمد معصومیان نیز با اشاره به ویژگی‌های اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی از اولین عالمان دینی بودند که پس از کسب فیض علمی و تلمذ از محضر علمای دین از قم به مهدی‌شهر بازگشتند و به تبلیغ معارف دینی پرداختند.

این کارشناس مسائل مذهبی تصریح کرد: در مبارزه علیه ستم‌شاهی و فرقه ضاله بهائیت و حتی بعد از انقلاب در صف اوّل، حاضر می‌شدند؛ در کمک به مستمندان در مسجد از اولین‌ها بودند. 0000

حجت‌الاسلام علی ابوالمعالی هم با اشاره به ویژگی‌های اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: بیشتر از هشتاد درصد مردم مهدی‌شهر در تابستان به ییلاقات می‌رفتند، شاید 15 درصد در مهدی‌شهر می‌ماندند؛ به همین علّت مرحوم شیخ محمود استعلامی با اسبی که داشت به‌تمامی ییلاقات عشایر سنگسر برای تبلیغ می‌رفت، و وظیفه تبلیغی و دینی خودش را به نحو احسن انجام می‌دادند و این کار ایشان بسیار خداپسندانه بود0000.
*حجت‌الاسلام علی سقائیان نیز با اشاره به ویژگی‌های اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی عالمی بود که هم اهل علم و هم اهل عمل بود و علم و عملش همیشه همراه و همگام بود و وی اهل‌قلم، نویسنده‌ای انقلابی معلم، شاعر، ساده‌زیست، خادم مردم و انسانی بااخلاق، اهل تقوا، مبلغ بود.
وی افزود: در یک مقطع، در مهدی‌شهر خلاء ایجاد شد و این خلاء را شیخ محمود پر کرد؛ از مراجع و بزرگان پرسید که در قم بمانم و ادامه تحصیل دهم یا به مهدی‌شهر برگردم جهت تبیین و تبلیغ دین اسلام؟ مهدی‌شهر خلاء معنوی ایجادشده و مردم احتیاج به مسائل شرعی و ارشاد و راهنمایی دارند؟ شیخ عبدالکریم حائری به ایشان اجازه دادند که به مهدی‌شهر برگردند و ایشان در مهدی‌شهر می‌مانند.0000
*حجت‌الاسلام حسین ذوالفقاری هم با اشاره به ویژگی‌های اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی روضه بسیار با سوز و گدازی می‌خواندند که آن‌هم از عمق جان برمی‌خاست و دل‌های زیادی را جذب می‌کرد؛ هم‌صدای دل‌نشین و زیبایی داشتند و هم خیلی با سوز، روضه‌شان ادا می‌شد و از آن بهره‌مند می‌شدم.
مسئول نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه سمنان تصریح کرد: با اینکه آن‌وقت بنده نوجوان بودم و مقیم سمنان، علاقه زیادی به مرحوم داشتم، زیرا مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی هم قیافه جذاب و معنوی و روحانی داشتند، هم‌سخنانشان خیلی شیرین و دل‌نشین بود و احساسم این بود که سخن چون از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.0000
*حجت‌الاسلام غلامرضا مهدوی نیز با اشاره به ویژگی‌های اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی جت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: یک روحانی بخواهد مدّت طولانی در یکجایی بماند و مردم با او ارتباط داشته باشند و به ‌نماز جماعتش بروند، لازمه‌اش این است که روابط مهربانانه و پدرانه‌ای با مردم داشته باشد.
این کارشناس مسائل مذهبی تصریح کرد: این سلوک در حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی به‌گونه‌ای بود که مردم عادی با حذف خیلی از عناوین و القاب، خیلی صمیمی و ساده می‌گفتند «شیخ محمود» یعنی با گفتن شیخ محمود استعلامی در واقع نشان می‌دادند که یک تافته جدا بافتهٔ از آن‌ها نیست و جزء خودشان است.
وی افزود: خود مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی هم در قیدوبند عناوین و القاب قرار نگرفته بود و همین مطلب بیانگر این است که حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی در دل مردم قرار دارد و مردم ایشان را به‌عنوان یک روحانی می‌شناسند و او را قبول دارند.0000
*حجت‌الاسلام محمد بارانی نیز با اشاره به ویژگی‌های اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: مرحوم  استعلامی برای اعتقادات و دین مردم بسیار کوشا بود و مردم مهدی‌شهر هیچ‌گاه زحمات این عالم جلیل‌القدر را فراموش نمی‌کنند.
امام‌جمعه مهدی‌شهر با بیان اینکه مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی به دنبال گره‌گشایی از کار مردم بود، تصریح کرد: مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی در آن سال‌ها که در قم بودند به مهدی‌شهر آمد و با ترویج قالیبافی بین مردم و خرید دستگاه و حمایت از مردم در راستای اقتصاد مقاومتی گام برداشت.
وی با بیان اینکه اخلاص و کار برای خدا از ویژگی‌های دیگر مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی بود، افزود: این اخلاص اولیای خدا است که یاد آن‌ها تا آخر ماندگار است و یاد مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی نیز در بین مردم مهدی‌شهر باقی است.000
*حجت الاسلام والمسلمین مهدی احدی نژاد با اشاره به ویژگی‌های اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: حجت‌الاسلام‌والمسلمین جناب آقای شیخ محمود استعلامی شخصیتی بودند بسیار دلسوز، مُبلِّغ واقعی اسلام و به‌خصوص فرهنگ قوی اهل‌بیت (ع) قرآن مجید وقتی می‌خواهد معرفی کند. می‌فرماید: بعضی خودشان درجات هستند. "هُم درجاتٌ" بعضی‌ها اوصافی دارند که خدای تبارک‌وتعالی پاداش آنان را با بذل و عنایت آن اوصاف امضاء کرده است. سنجزیهم وصفهم. مرحوم شیخ محمود پاداشش وصف ایشان است و خودش درجه است و می‌تواند الگوی خوبی در راستای نشر معارف اهل‌بیت (ع) برای مبلغین باشد.
استاد حوزه علمیه قم تصریح کرد: با نازل‌ترین امکانات، عدم وجود پاداش اقتصادی و مالی، نبود تشویق مشوقین عالی‌مقام، مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی کارهای عظیم در منطقه انجام داد و باقدرت روحی اقدام به تبلیغ کرد و قطعاً این مصداق همان سنجزیهم وصفهم است یعنی خداوند اوصافی را به ایشان داد که این اوصاف موجب شد او را الگوی فکری و عملی و عقیدتی سایرین قرار دهد.0000
* محمدرضا خباز، استاندار سمنان نیز با اشاره به ویژگی‌های اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی به‌راستی فرزند صالحی از تبار نیک‌مرد آن دیار، مرحوم شیخ علی‌اکبر (ره) است که چراغ هدایت اسلامی را که آن بزرگوار در مهدی‌شهر فروزان ساخته بود، پرفروغ‌تر ساخت و به گمان زیاد، همین ویژگی و سخت‌کوشی ایشان بود که موجب شد تا مرجع تقلید بزرگ شیعیان آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی را در تصدی امور شرعیِ و قیام به وظایف در شهرستان مهدی‌شهر مأذون و امور بدارد.
استاندار سمنان تصریح کرد: همت و جهاد این روحانی بزرگوار در مبارزه با طایفه ضاله که در آن دوران، مهدی‌شهر را به‌عنوان پایگاهی مستحکم برای خودساخته بودند، اقدامی شجاعانه و دلاورانه بود که بی‌شک در صورت فقدان این عالم نیک‌اندیش، می‌توانست به اسلام زدایی رژیم منحوس رضاخانی بینجامد.
وی با اشاره به تلاش‌ها و خدمات و کوشش‌های مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی در مهدی‌شهر

 

بهائیت برای سر مرحوم شیخ محمود جایزه تعیین کرده بود

حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید حمید روحانی با اشاره به ویژگی‌های اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: یکی از کارهای بسیار مهم مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمود استعلامی که واقعاً از مجاهدت ایشان محسوب می‌شود این است که وقتی احساس می‌کنند، مهدی‌شهر درخطر گمراهی فرقه ضاله بهائیت است، درسش را تا مرحله اجتهاد ادامه نمی‌دهند و برای نجات مردم، در آن شرایط حسّاس به مهدی‌شهر برمی‌گردند و شروع به فعالیت می‌کنند حقایق اسلامی را بیان می‌کنند، منبر می‌روند و تبلیغ می‌کنند، انحراف بهائیت را برای مردم تشریح می‌کنند؛ این بسیار مؤثر بوده است تا آنجایی که بهایی‌ها برای سر مرحوم شیخ محمود جایزه تعیین می‌کنند و عجیب اینکه ایشان خوابی را در دوران جوانی می‌بینند که بر مبنای آن رؤیای صادقه بسیار موفق بوده‌اند و پشتیبانی و حمایت حضرت رسول اکرم (ص) در راستای مبارزه با فرقه ضاله را داشتند.
رئیس بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی تصریح کرد: یکی از هنرهایش این بود که به مهدی‌شهر بسنده نمی‌کرد و چون مردم مهدی‌شهر عشایر بودند و تابستان‌ها به ییلاق می‌رفتند و در مراتع و مناطق مختلف ییلاق داشتند؛ مرحوم شیخ محمود با برنامه‌ریزی مستمر و دقیق تمام تابستان‌ها را جهت تبلیغ به ییلاقات می‌رفتند و رسالت آگاهی بخشی و روشنگری را در ییلاقات نیز دنبال می‌کردند و زمستان‌ها در مسجد شیخ محمود به اقامه نماز جماعت و تبلیغ دین می‌پرداختند.

شنبه, 18 خرداد 1398 19:55

شرح حال یک مبلغ بهائی از زبان خودش

نوشته شده توسط

بهائیت در ایران :در خاطرات مسیح الله رحمانی از مبلغی بنام میرزا یحیی زنجانی نام برده شده که برای چندین روز در روستاری زرگ میهمان آقای رحمانی والبته با ماموریت تبلیغ به آنجا سفر کرده بوده است . با جزئیات چگونگی میهمانوازی و ... آن کاری نداریم فقط به آن قسمت میپردازیم که جناب مبلغ پس از زدن چند بست تریاک ( واحد مصرف تریاک از زمان قاجار تا پهلوی ) به شرح خود میپردازد :

0000

گفت: جناب میرزا مسیح اللهً! داستان زندگی و شرح حال من مفصل است. پدرم میرزا مجید در کودکی مرا به مکتب فرستاد، قرآن و کتاب گلستان و بوستان سعدی و کتاب حمله حیدری را خواندم؛ بعد هم چنانچه رسم مکتب های قدیم بود، کسانی که می خواستند بچه هایشان بیشتر با سواد شوند، به خواندن مراحل بعدی درسها تشویقاتی می کردند؛ پیش استاد دیگری رفتم. کتاب نصاب الصبیان(1) و مختصری از کتاب امثله(2) و ترسل (خط شکسته) و خط رقومی و هندسه و خط نسخ و نستعلیق یاد گرفتم و به حد کامل آشنائی پیدا کردم و تا سن چهارده سالگی مشغول تحصیل بودم. ضمناً چون پدرم میرزا مجید مردی تهیدست بود و عائله خود را از مختصر دکانی که در کنار بازار زنجان داشت (توتون و تنباکو فروشی) اداره می کرد، نتوانست بیشتر از این مصارف زندگی مرا متحمل شود، برای کمک خرج زندگیم شاگرد قهوه چی شدم، سه سال شاگرد قهوه چی بودم.

البته بر اثر رفت و آمد اشخاص ولگرد و همه جائی (مخصوصاً یک عده گاری چی به قهوه خانه ما، که در زاویه یکی از محلات زنجان واقع شده بود) و تماس با آنها اخلاق من فاسد شد، به حدی که شرح و بسط آن مناسب نیست؛در همین اوقات بود که پدرم از دنیا رفت. تمام ثروت و اسباب دکان بین من و دو خواهرم تقسیم شد. کلیه سهم ارث من سی و پنج تومان به پول آن زمان بود که تمامی این مبلغ را به فاصله سه ماه با رفقای نااهلم خرج کردم و ضمناً از قهوه خانه خارج شدم و با همان باند فساد شروع کردیم به جیب بری و دزدی. مدتی شغل ما کلاهبرداری و جیب بری خلق خدا بود. اما از آنجائی که دزد و خیانتکار به کیفر کردارش مبتلا می شود، آخرالامر دستگیر شدیم؛ بدین شرح:

شبی از شبها رفقایم پیشنهاد کردند که یکی از مغازه های خرازی فروشی معتبر شهر زنجان را که برای دستبرد ما مناسب تر از مغازه های دیگر بود خالی کنیم، البته دسته کلیدهای متعدد به این منظور با خود داشتیم که هر نوع قفلی را بتوانیم باز کنیم. وقتی در را باز کردیم، سه نفری داخل دکان شدیم، در را بستیم و کیسه گونی ها را پر از اجناس قیمتی کرده، به دوش کشیدیم که از دکان خارج شویم، یک دفعه متوجه شدیم درب دکان از آن طرف قفل شده، مات و مبهوت کیسه گونی ها را به دوش گرفته، از فرط حیرت و ترس، نه قدرت سرپا ایستادن و نه نشستن و نه راه رفتن، پس از ساعتی در باز شد، پنج نفر پاسبان وارد شدند، دست های ما را بستند و صورت مجلسی تنظیم نموده، و ما را به کلانتری زنجان جلب نموده و پس از تکمیل پرونده و رفتن به دادسرا، به سلامتی شما مدت شش ماه زندانی شدیم.

بعد از شش ماه از زندان خارج شده و در یکی از کاروانسراهای شهر زنجان به کمک عمویم میرزا عبدالرحمن، دالان دار و قپانچی شدم. آنجا هم به واسطه اینکه سه کیسه ترنجبین، شبانه از یک نفر تاجر سرقت رفته بود، آخرالأمر مال گم شده سر از گریبان خودم در آورد و حاج محمد رضا صاحب کاروانسرا بعد از پانزده روز دالان داری مرا بیرون کرد.

 

وقتی مرا از کاروانسرا بیرون کردند، دیگر نتوانستم در شهر زنجان بمانم. رفتم اطراف همدان و در یکی از معادن استخراج سنگ آهن استخدام و سر عمله شدم. چون نسبتاً فعالیتی داشتم، کار من نظر یک نفر از اربابان معدن به نام بمان الله یزدانی جلب نمود. گفت: پسر اهل کجائی؟ گفتم اهل زنجان. گفت احسنتً! احسنت! تا چه میزان سواد داری؟ گفتم مقدار کمی سواد دارم. پرسید: ازدواج کرده ای؟ گفتم: خیر. گفت: پس امشب خانه ما باش. گفتم: بچشم.       

چگونگی جذب به بهائیت و اخذ عنوان مبلغ :      

سر شب وقتی کشیک من تمام شد، همراه ارباب روانه خانه او شدیم. شب مرا به مجلسی که افراد زیادی زن و مرد در آنجا شرکت داشتند برد. یک نفر پیرمرد برخاست به عنوان گوینده و مقدار زیادی مطالب را که بعدها فهمیدم مطالب مربوط به بهائیت بوده، برای آنان بیان نمود. خلاصه پس از چند جلسه مرا فریب داده تسجیل(3) کردند و به مسلک بهائیت وارد نمودند. آهسته آهسته راه تبلیغ مطالب امری به من می آموختند تا ورزیده شدم. به طوری که بعضی از شب ها که مبلغ دیرتر می آمد، من خودم بهائیان را تبلیغ می کردم. خلاصه پس از یازده ماه، آقای بمان الله یزدانی، دوشیزه خود را به نام روح انگیز به ازدواج من درآورد و عقد بهائی بسته شد.

طولی نکشید که با حمایت جناب بمان الله، جزء مبلیغین امری قرار گرفتم. فرمان تبلیغی مرا صادر کردند. مدت 23 سال است مشغول تبلیغم. سفرهائی به اردکان، تفت، یزد، شیراز، اصفهان، نجف آباد، نیشابور، کاشمر، تربت حیدریه، فردوس و زرگ بشرویه کرده ام و در این حال بود پرسیدمکه جناب آقا میرزا یحیی آیا در قسمت تبلیغات واقعاً از روی اعتقاد و صمیمیت تبلیغ می کنید، یا برای حفظ مقام و اداره امر معاش است؟

میرزا یحیی قاه قاه خندید، گفت: برادر، آقای رحمانی! خیلی عجیب است از جنابعالی! بنده که اول شرح زندگیم را برای شما گفتم که گاهی قهوه چی، گاهی هم جیب بر و کلاه بردار، گاهی هم قپانچی و گاهی هم سر عمله معدن بودم، دیگر این سؤال چه معنی دارد؟ گفتم جناب آقا میرزا یحیی! از جواب خودداری نکنید. گفت: آقای رحمانی! بنده این تبلیغ را هم مثل همان قپانچی گری یا کلاه برداری بیشتر حساب نمی کنم. البته این تبلیغ آسان تر است و زحمتی هم ندارد. ضمناً به هر شهر و دیاری هم وارد شدم، احترام زیادی دارم. شام  و ناهارم هم مرتب و بهترین غذا مال من است.

0000

شما کابر گرامی چه فکر میکنید ؟ نفاق  از اینواضحتر دیده اید ؟

پی نوشتها :

 

1- کتاب لعتی است عربی به فارسی، کوچک و منظوم

2- کتاب صرف افعال عربی است که طلاب علوم دینی آن را می خوانند.

3- تسجیل عبارت است از اینکه هر کسی بهائی شود، سجل شخصی بهائی را گرفته، در دفتر آمار خود ثبت می کند و نام این کار تسجیل می گویند!

 

پنج شنبه, 16 خرداد 1398 09:40

مبلغین بهائی از نگاه مبلغ بهائی موسی اصفهانی

نوشته شده توسط

بهائیت در ایران:  مسیح الله رحمانی مبلغ برائت جسته از فرقه ضاله بهائیت از دیدار خود با موسی اصفهانی دیگر مبلغ بهائی نقل میکند ،  جناب سید موسی فرمود: آقای رحمانی! مبلغین بهائی از نظر اعتقاد و عقیده داشتن از این ۴ دسته خارج نیستند. 

دسته اول: تعداد زیادی از مبلّغین حقیقت را فهمیده و برگشته اند، و بلادرنگ ردیه نوشته، بطلان بهائیت را با ادلّه و منطق صحیح آشکار ساخته اند؛ مانند: مرحوم حسن نیکو، نویسنده کتاب فلسفه نیکو که اخیرا در چهار جلد چاپ شده که در زمینه خودش بهترین کتاب است. و نیز مرحوم عبدالحسین آیتی مشهور به آواره، نویسنده کتاب کشف الحیل در سه جلد، و همچنین مرحوم فضل الله صبحی، نویسنده ردیه مشهور «خاطرات صبحی» یا «پیام پدر و...

افراد دیگری به پیروی از همین دسته اول از کسانی که بعد از برگشتن شان از مرام بهائیت خواستند ردپه بنویسند، بهائیان فوراً متوجّه شده، یا آنان را به انواع دسیسه ها مسموم کردند یا خفه نمودند یا اگر صلاح خود را در کشتن آنها ندانستند، آنان را تحت شرایطی قرار دادند که نتوانند ردیه بنویسند. یکی از دوستانم نقل کرد در سفری که به مصر به ملاقات آقای ابوالفضل گلپایگانی، نویسنده فرائد که با قلم طرارانه و مسموم، آن کتاب را به نفع بهائیت نوشت رفته بودم، دیدم ایشان در حجره ای با مختصر زندگانی فقیرانه ای روزگار می گذرانند؛ ضمناً اضافه کرد یادم نمی رود که ایشان منقلی جلوی خود گذاشته و قوری ای بش (یند) زده هم کنار منقل و یک دانه فنجان کثیف که معلوم بود مدت ها است شسته نشده روی نعلبکی کثیف تر از آن گذاشته بودند، خود او هم زانو بغل زده در حیرت بود، پس از سلام و خوش و بش کردن گفتم: رفیق عزیز این چه وضع است؟! چه می کنی؟ 
بلافاصله این آیه را خواند:
 «خسر الدنیا و الاخرة ذلك هو الخسران المبین»(1)و این آیه ای است که عمر بن سعد ابی وقاص وقتی از کربلا برگشت و ابن زیاد از دادن حکومت ری به وی امتناع ورزید قرائت کرد؛ سپس شروع کرد به گریه کردن و گفت: «ان الافندی رجل سیاسی خدعنا بشیطنته»، عباس افندی مردی سیاسی بود، به تقلبش ما را گول زد. حال فهمیده ام که گول خورده ام. اما آنها قبل از آنکه دست و پائی کنم و به ایران برگردم و ردّیه ای بنویسم، فوراً احساس کردند و چنان شهرت دادند که من به صورت ظاهر آزادم، ولی در حقیقت زندانی ام .خلاصه تمام زحمات مرا فراموش کرده، با پرداخت ماهی یک و نیم لیره انگلیسی که به زحمت زندگانی مرا کفایت می کند، مرا در اینجا متوقف ساخته اند. و باز هم شروع کرد به گریه کردن. مدتی که اشک ریخت دیدم دست بر دست می زند و می گوید آه! آه! دیوانه وار مدتی آه کشید، سپس ساکت شد و دست ها را که با آنها زانوها را بغل کرده بود روی سینه گذاشت. به طوری که دست راست او روی بازوی چپ و دست چپ روی بازوی راست واقع شده بود، با نهایت ناراحتی سر و بدن را به راست و چپ حرکت می داد و حرف نمی زد. به طوری که من خسته شدم. حرکت کردم و خارج شدم. از زیادی حیرانی توجهی به من ننمود. و شاید متوجه شد که من از اطاق خارج شدم.

دسته دوّم: مبلّغینی چون من قلک زده که به بطلان بهائیت پی برده، هوی و هوسی هم ندارم؛ اما وضع اقتصادی و فشار زندگی مرا وادار کرده که حقوق اندکی بگیرم و زندگی خود را تأمین، و ضمناً به اسم مبلّغ مسافرت هائی هم بنمایم.
دسته سوّم: یک عده از جوان های عیّاش هستند که فقط به منظور فرو نشاندن شهوت و اعمال غریزه جنسی، خود را در سلک مبلّغین قرار می دهند. بعد که آنها هم پیر شدند، غالبشان می فهمند؛ برگردند با بر نگردند کاری نداریم.
دسته چهارم: عده ای هستند که قومیت و جاهلیت آنها را وادار کرده که به نفع بهاءالله تبلیغ کنند. و این دسته افرادی هستند که از کوچکی از پستان بهائیت شیر خورده و در بهائیت نشو و نما و پرورش یافته اند. و تحصیلاتی نموده، پس از دوران مقدماتی وارد رشته تبلیغی شده، همان تقلید کورکورانه و تعصّب و جهل و حمق نمی گذارد که سخن حقّی را گوش کنند با استدلالات صحیح را بشنوند، یعنی مثل مشرکین صدر اول اسلام، که به مردمی که روی په اسلام می آوردند می گفتند گوش خود را پنبه بگذارید که سخنان محمد (ص) را نشنوید، این دسته که پنبه تعصّب و جهل و غفلت را در گوش قرار داده، حاضر نیستند گفتار حق را بشنوند. بعد فکر کنند ببینند صحیح است یا نه. و نوعاً چون مطلب حقّی را گوش نداده، یا استدلالات صحیح را مطالعه نکرده اند، نمی توانند مطالب حق را از باطل تشخیص دهند. در نتیجه در هر حالی سنگ تبلیغ بهائیت را به سینه زده، و برای همیشه در جهل و نادانی باقی می مانند. مگر خدای متعال اسباب هدایت آنان را به گونه ای فراهم فرماید.

با این بیانات ، اشک حسرت از چشمانش جاری شد و دیگر با من خداحافظی کرد و راه افتاد. من چون این شخص را در زرنگی از طرفی، و راستگونی از دیگر سوی دیدم، احترام زیادی نمودم. هنگام حرکت مقداری تعارفات، هدیه، و سر راهی برایش آوردم. مردم آبادی ما تمام احترامات من را به حساب بهائیت می گذاشتند. آنها نیز سر راهی و کادوی زیادی برایش آوردند. آقا موسی اصفهانی از ما خداحافظی کرد و رفت.

پی نوشت :

1- سوره حج، آیه 11

 

 

27 آبان 1403 0 نظر

بهائیت در ایران : کتاب «سید علی‌­محمد شیرازی(باب) و شورش­ بابی‌­ها در مازندران» نوشته سینا فروزش  توسط انتشارات سروش ...

06 بهمن 1400 0 نظر

بهائیت در ایران : برنامه هاي راديو به قدري وقيح بود که کارشناسان ساواک را نسبت به تبعات اجتماعي آنها بيمناک مي ساخت. ...

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی