افراد آنلاین
بهائیت در ایران : شرایط بهائیان ایران بعنوان به اصطلاح سرزمین مهد امرالله در طول زمان ظهور و بروز فعالیت فرقه بهائیت مورد توجه بوده است . خصوصا تحولات چند دهه گذشته در ایران ، این توجه را جدی تر نموده است. شرایط بعد از انقلاب اسلامی در ایران برای تشکیلات بهائیت شرایط ویژهای را بدنبال داشت . به قدرت رسیدن مردم با تابلو جمهوری اسلامی ایران ، با آن سابقه ننگین در هم آمیختگی عناصر بهائی با رژیم پهلوی خصوصا پهلوی دوم به تنهائی کافی بود جریان بهائیت و رهبران آنرا به وحشت اندازد . بعد از انقلاب هم تشکیلات بهائیت نتوانست از پیروان خود با هدایت صحیح محافظت نماید و بعضا تصمیمات غلط این رهبرا ن موجب بروز برخی مشکلات برای بهائیان داخل کشور گردید . ورود به عرصه تبلغ بهائیت با عملیاتی نمودن طرح روحی و البته ورود به عرصه براندازی نظام با حضور در جریان فتنه عاشورای 88 در همراهی با تمامی گروهکهای سیاسی ،را میتوان اوج این رفتارها دانست . امید به حمایتهای خارجی و وادار کردن آنها به اعلام مواضع تند علیه جمهوری اسلامی ایران با استفاده از بهانه نخ نما شده حقوق بشر و... از جمله فعالیتهائی بود که با روح حاکم بر اعتقادات بهائی در تناقض بود. ولی از آنجا که دستور ورود به این عرصه از اتاق جلسات صاحبخانه (رژیم کودک کش صهیونیستی) و پنتاگون و اتحادیه اروپا صادر شده بود تشکیلات راهی جز تمکین نداشت . بهرحال حمایتهای آنچنانی هزینه دارد و بهائیت هم میباید هزینه اش را می پرداخت . حالا از فتنه عاشورای 88 بیش از 11 سال گذشته ولی تشکیلات بهائیت همچنان بدنبال دریافت دستورات تشکیلاتی است تا بتواند فتنه دیگری را رقم بزند . . .
گرچه با توجه به سندی که در اختیارمان قرار گرفته به نظر میرسد نوعی سر درگمی در بین پیروان فرقه ضاله بهائیت در داخل کشور وجود دارد دقت کنید :
"به بیت العدل اعظم الهی
موضوع: درخواست تبیین وظایف احبا در شرایط کنونی ایران
آنگونه که آن مجمع عظیم نورانی مستحضرند، احبای موطن جمال مقدس ابهی، در یکی از سخت ترین هنگامه های تاریخ به سر می برند. از یک سو آماج شدیدترین حملات اعدایند و از سوی دیگر مکلف بر قیام به خدمت امرالله. در این میان سوالاتی وجود دارد که این عبد را بر طرح آن از محضر قدسی آن آستان مصمم ساخت. بی شک پاسخ آن محفل رحمانی هرچه که باشد اطاعت از آن فرض و محتوم است
1-.در آثار و منصوصات موجود،نازله از خامه مطهر طلعات مقدسه، قیام به خدمت کرارا و کرورا تاکید اکید گشته لیکن در هر مرتبه شرط رعایت حکمت و مصلحت حکومت به عنوان اصلی تعدی ناپذیر مذکور و منصوص واقع شده است. فی المثل آنجا که حضرت شوقی افندی میفرمایند،قوله الاحلی:
"مغایرت فعالیت احبا در هر کشوری با قوانین آن کشور ابدا جایز نه، به حدی که اگر مثلا در میان لجنه ملی و قوانین کشور متبوع تقابل و تضادی آشکار گردد، احبا به رعایت قوانین کشوری مکلفند"
با در نظر گرفتن این نص مبارک، چگونه می توان قوانین ایران را نقض کرده و به تشکیل و تاسیس منظومه های تبلیغاتی و تشکیلاتی دامن زد؟ موضوعی که بی شک تزیید تضییقات وارده بر احبای مظلوم ایران را در پی خواهد داشت و سبب تشکیک در منویات آئین مقدس بهایی خواهد شد. دیگر آنکه گاها و غالبا، کثیری از احبا که شوق خدمت به هموطنان غیربهایی را با پیوستن به مساعی اقتصادی،اجتماعی فعلیت می بخشند، در کینونیت خود و از اشتعال به نارالله، ناخواسته هدف اولیه را به نسیان سپرده و آن اقدامات را دستمایه رفتارهای تبلیغاتی مینمایند.
بی شک چنین اقداماتی ولو با نیات خیرخواهانه و مقدس، موجبات بروز سوتفاهم در حکومت بهانه جوی ایران را فراهم آورده و مسیر افزایش فشار بر اهل بها را از سوی ---- متعصب فراهم می آورد.
دیگر آنکه برداشت شخصی این عبد از شرایط فعلی کشور آنست که درجامعه فعلی ایران نگاههای متفاوت و گاها متضاد نسبت به آیین بهایی وجود دارد. گروهی با درک پیام جمال مقدس ابهی، مصداق "یدخلون فی دین الله افواجا"هستند.گروهی بی تفاوت و یا بی خبر از این پیام ، وگروهی دانسته یا نادانسته با این امر مبارک عداوت و کینه می ورزند.و البته مع الاسف، قدرت حاکمیتی در اختیار گروه سوم قرار دارد وتعصب آنان موجبات بهانه جویی و فتنه انگیزی بر علیه بهائیان را بیش از پیش فراهم آورده است. تا جاییکه از هر کاهی،کوهی علیه این آیین میسازند و ازهر موضوعی پرونده های سنگین محکومیتی علیه بهائیان مظلوم ایران میتراشند .
آیا نمی توان حکمت را به معنای سلب بهانه از قلب کینه توزان تعریف کرد؟ اگر چه که آن مجمع خود بر میزان فشار وارده بر احبا واقفند اما به جهت تاکید به استحضار می رسانم که شرایط فعلی جامعه احبا در سجن مقدس ایران، از نظر فشارهای حاکمیتی، بسیار سخت و طاقت فرسا شده و متاسفانه گاها افزایش این فشارها به غیر از کینه توزی اعضاء خانه ، در رفتارهای غیرحکیمانه برخی از هم کیشان بهایی دارد.
مشتاق و منتظرم که آن مجمع رحمانی، همچون همیشه شمع هدایت را در میان این شب ظلمانی بیفروزند و غبار شبهات را از دیدگان مضطرب اهل بها بشویند..
البها علیکم
الف.س "
اینکه نویسنده نامه با توجه به ادبیات بکار برده ، یک عنصر بهائیست شکی نیست . ولی نوع درخواست او در پاراگراف آخر قابل تامل است . اوبنوعی زیرکانه میخواهد به مخاطب القا کند که بهائیان در جامعه ایران تحت فشار بوده وحقوق آنان نادیده گرفته میشود . همان سخنی که رسانه های دشمنان جمهوری اسلامی در رسانه های خود میزنند . از این نویسنده باید سوال کرد آیا واقعا شرایط بسیار سخت و طاقت فرساست . باید وضعیت بهائیان داخل ایران تک تک مورد بررسی قرار گیرد . بطور قطع به آننتیجه که این بهائی رسیده نخواهیم رسید .
این تصویر جناب یکی از رهبران تشکیلات بهائیت در ایران است ، که در میان انبوه گلهای تقدیمی در رسانه های حتی بهائیت هم منتشر شده است . بقول این بهائی نگارنده نامه در این فضای امروزی گلهای پشت سر این جناب جناب چه ارزش ریالی دارند . واین فضا و ژست فرد نشان از فشار است ؟
افشای برخی از اسامی مفسدان بزرگ اقتصادی وابسته به تشکیلات بهائیت (نظیر شهنام گلشنی، فرزام کمال آبادی) و فعالیتهای مخرب مفسدان اقتصادی بهائی (در قاچاق و احتکار) و در عین حال تلاش این تشکیلات صهیونیستی برای تحریم هرچه بیشتر مردم ایران در کنار گسترش نافرمانیهای مدنی در درون کشور و نقش مستقیم در حمایت از جریانهای برانداز (نظیر تأمین مالی کانالهای برانداز توسط رابط تشکیلات بهائیت: ساغر کسرایی)؛ باز هم جای توجیهی برای انکار خیانتهای تشکیلات بهائی باقی میگذارد؟!
اما باید یک نکته از نامه را مورد توجه قرار داد . وآن سوال مطرح شده در پاراگراف انتهائی نامه است که " آیا نمیتوان حکمت را به معنای سلب بهانه از قلب کینه توزان تعریف کرد؟ "
بنده پاسخ میدهم شاید مقبول افتد و یا اینکه بتواند سوال کننده وسوال کنندگانی که در شرایط فعلی کم نیستنند را راضی نماید .
هموطن یا هموطنان بهائی حکمت بهائی خشونت تام تمام در برابر مخالفان است . حکمت بهائی سوزاندن هر آنچه نسخ کتب و مطالب خلاف رویه بابی و بهائی است . حکمت بهائی زیر پا کردن ارزشهای یک ملت است و حکمت بهائی غارت وچپاول منابع یک سرزمین است . شما از کدام حکمت سخن به میان میآورید . اگر باور ندارید به کتب تاریخی بهائی و بابی نگاهی بیاندازید .
سلب بهانه از قلب کینه توزان آنجا معنا میشود که دو برادر که هردو هم مدعی من یظهرالهی داشتند و البته ادعاهای گزاف دیگری هم تا مرحله پیامبری و خدائی هم نمودند برای رسیدن به راس هرم تشکیلات رکیکترین سخنان را به هم پاسکاری کردند .
سلب بهانه از قلب کینه توزان آنجا معنا میشود که جناب عباس افندی یا همان عبدالبها بخاطر کمکهایش به ارتش انگلیس برای اشغال یک سرزمین اسلامی لقب سر میگیرد .
والبته سلب بهانه از قلب کینه توزان آنجا معنا میشود که در حمایت رژیم اشغالگر صهیونیستی باشی و کودکان غزه و ... را ببینی که چگونه با بمبها و شلیک مستقیم گلوله به خاک وخون کشیده میشوند و تو بعنوان مدعی صلح عمومی دم بر نیاوری و حتی جرات محکوم کردن هم نداشته باشی .
و سلب بهانه از قلب کینه توزان آنجا معنا میشود که بدستور تشکیلات در عاشورای 88 به ارزشهای یک ملت توهین کنی و به رهبر یک ملت غیور اهانت نمائی.
سلب بهانه از قلب کینه توزان آنجا معنا میشود که زن و مرد و کودک و بزرگ یک سرزمین با سلاحهای امریکائی توسط ائتلافی جنایتکار و جانی و کودک کش به خاک وخون کشیده میشوند و تشکیلات دم بر نمیآورد .
و
0000
حالا انتظار داری تشکیلات ، بهانه های کینه توزان را بردارد .
پس چگونه به صاحبخانه خدمت کند ؟
پس چگونه اوامر سرویسهای اطلاعاتی دشمنان ملت ایران را تامین نماید ؟
و چگونه ابزار دست دشمنان ملت مسلمان ایران باشد ؟
حامد محمودی شهریور 99
کوتاه وخواندنی
بهائیت در ایران : شوقی افندی، نوه دختری عبدالبهاء و سومین سرکرده بهائیت است که نزد بهائیان به عنوان «ولی امر الله» یا «شوقی ربانی» شناخته میشود؛ او در اروپا درس خواند و پس از تکمیل تحصیلاتش، در اروپا و امریکا عمر خود را گذراند.
بهائیت در ایران : نزدیک به بیست سال است سلمان رشدی به خاطر اهانت به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) مورد خشم و نفرت مسلمانان جهان است. اعطای لقبِ sir از سوی دربار انگلیس به او، چه معنائی میتواند داشته باشد؟ طبق عرف انگلیس اين لقب (sir) و نشان شوالیه (knight hood) به کسانی اعطاء میشود که کارها و خدمات برجسته و ارزشمندی برای دولت انگلیس انجام داده باشند. سؤال! عبدالبهاء و سلمان رشدی، چه خدمات برجستهای برای دولت انگلیس انجام دادهاند که از دید دربار انگلیس شایسته دریافت چنین نشان خدمتگزاری بزرگ شدهاند و باید مورد ستایش و تقدیر قرار گیرند؟ دولت انگلیس با چه انگیزهای به نویسنده کتاب موهن آیات شیطانی (که نه تنها خشم و اعتراض مسلمانان بلکه همهی پیروان ادیان توحیدی را برانگیخت) چنین لقب برجستهای را تقدیم میکند؟ آیا تقدیر از سلمان رشدی، نشان از اسلام ستیزی دربار انگلیس ندارد؟