شیخ فضل الله قزوینی که از فرش به عرش رسید
بازتنظیم از بهائیت در ایران
نصرت الله ( شیخ فضل الله ) فردی بهایی زاده بود که پس از تحقیق و مشاهده نفود بهائیت در دربار و ارتش و ظلم و تعدی بهائیان درباری ، از دانشکده افسری فرار کرد و به دامان آیت الله حائری یزدی و آیت الله بروجردی پناه می آورد . توسط آیت الله حائری یزدی مسلمان شده و شروع به تحصیلات حوزوی میکند . خفقان شدید و سوابق وی در دانشکده افسری سوابق بهایی بودن و ... سبب شد به پیشنهاد آیت الله حائری شیرازی نامش را از نصرت الله فتحی شیرزاد به فضل الله قزوینی تغییر دهد .
در دوران تحصیل از اساتید بزرگی چون 1- حضرت آیت الله حائری یزدی (موسس حوزه علمیه قم )2- حضرت آیت الله سید صدرالدین صدر 3- حضرت آیت الله محمد تقی خوانساری 4- حضرت آیت الله بروجردی 5- حضرت آیت الله سید محمد حجت 6- حضرت آیت الله مرعشی نجفی 7- حضرت آیت الله گلپایگانی 8- حضرت آیت الله اراکی 9- حضرت آیت الله عباس علی شاهرودی 10- حضرت آیت الله امام خمینی (رض)11- حضرت آیت اله مهدی مازندرانی بهره مند شد .
حضرت امام خمینی مرجع شیعیان و اعلم دنیاست :
اواخر دهه 30 مصادف است با اوج ظلم خفقان ودین گریزی دربار پهلوی ، حضرت امام خمینی مبارزه خود را علیه دربار پهلوی بصورت علنی آغاز کرده است وعشق و کلام حق ایشان طلاب وانسانهای بسیاری را باهدف استقرار حکومت اسلامی جمع کرده است . بنا به گفته بسیاری از نزدیکان ونامه های محرمانه ساواک یکی از طلابی که رابطه ای عاشقانه با امام پیدا میکند شیخ فضل الله قزوینی است به گفته آیت الله اشتهاردی ،شیخ فضل الله جزء نخستین افرادیست که حضرت امام را مرجع مسلمین جهان خطاب میکند وزمانی که هنوز مرجعیت حضرت مشخص نبود اعلام میکند حضرت امام خمینی اعلم دنیاست .
برخی اسناد مبارزاتی ساواک :
دریکی ازگزارشهای ساواک بتاریخ 5/6/1344 آمده است :
... شب گدشته بعد از ادای نماز مغرب وعشا به سرپرستی شیخ فضل الله قزوینی در مسجد بالا سر دعای توسل برقرار بود دراین جلسه مطرح میشود که قریب 10 ماه است که حضرت امام خمینی ( ره ) تبعید شده ودر خارج کشور بسر میبرد – و بال وپر طلاب حوزه علمیه قم را شکسته اند . از خدا بخواهید که هرچه زودتر مرجع شیعیان جهان حضرت امام خمینی صحیحا ، سالما و مویدا بقم تشریف آورده وهمه مسلمانان را از زیارت خودشان خوشحال نمایند درخاتمه یکی از طلاب بنام سید علی اکبر هاشمی بزبان عربی دعا میخواند که در آن اسم آقای خمینی را میبرد مراتب گزارشات به عرض میرساند .
در بیانیه علیه تصویب کاپیتالاسیون ونیز آزادی حضرت امام خمینی (ره) نام فضل الله قزوینی درکنار حجج الاسلام ابوالفضل نجفی گلپایگانی ، حسن زاده آملی ، جوادی آملی محمد تقی مصباح یزدی ،محمد علی گرامی ،علی اکبر هاشمی محمد حسن مسجد جامعی ، علی اکبر ناطق به چشم میخورد .
از متن چند نامه از ساواک نیز مشخص است که وی در آوردن و توزیع نامه های حضرت امام (ره) نقش برجسته ای داشته است .
در نامه 6/ 6525 تاریخ 12/9/ 1346 اسامی وعاظ (سخنرانان ) ممنوع المنبر آمده است که نام شیخ فضل الله در ردیف 21 در کنار آیا ت اعظام جعفر سبحانی فاضل لنکرانی ناصرمکارم شیرازی و ...به چشم میخورد .
در نامه 00202204 نیز در ساواک ، اسامی وعاظ و سخنرانان پرخطراستان قم را اعلام نموده است که نام شیخ فضل الله قاسمی معروف به قزوینی درردیف 16در کنار حجج اسلام علی اکبر مشکینی ،دکتر محمد مفتح ، هاشمی رفسنجانی ، محمد علی گرامی و... دیده میشد .
عشق به امام وحضور امام در خانه
شیخ فضل الله بارها برای دیدار حضرت امام خمینی (ره ) بارها به نجف رفته از احوالات ایشان باخبر شده وپیامها و اعلامیه های امام را به ایران می آوردند البته این علاقه یکطرفه نبود بلکه امام هم همیشه نسبت به ایشان ابراز علاقه داشتند حتی روزی یکی از شاگردان در نزد امام صحبتی از آشیخ فضل الله میکند امام میفرماید : " نگویید شاگرد من بگویید رفیق من"
البته این ارتباط صرفا به کلاس درس خلاصه نمیشد بنابراظهار خانواده شیخ فضل الله امام (ره) دو مرتبه به منزل ایشان آمده بودند اولین بار زمانی بود که ایشان وقتی به مکه مشرف شده بود یک روز بعداز ظهری به دیدار شیخ آمده بود یک بار هم وقتی امام در سال 42 به تهران تبعید شد و از زندان آزاد شدند و به قم برگشتند منزل بعضی از آقایان می رفتند از جمله منزل ایشان با جمعیتی از مردم که همراه امام راه افتاده بودند به دیدار ایشان می روند.
کیسه آقاجون
خانواده فضل الله قزوینی نقل می کردند که ایشان در آخر عمرشان که در بستر بیماری خوابیده بودند 20هزار تومان بیشتر نداشتند و 10هزار تومان آن را به من دادند و گفتند این را به عنوان قرض الحسنه به اطرافیان بدهید همسر شان می گوید به آقا گفتم که من سواد ندارم فرمودند ، که بده به دختر بزرگمان ولی او هم به بهانه اینکه زنم عهده دار این قرض الحسنه نشد بعدا اقا فرمودند که پس بدهید به آقا جواد نوه بزرگ ایشان که خیلی به آقا جواد علاقه داشتند و تعبیر به رحمت الله هم حاکی از این علاقه است تا عهده دار این قرض الحسنه شود و این قرض الحسنه به کیسه آقاجون معروف شده و هر کس از اطرافیان و آشنایان نیاز داشته باشند این پول به او داده می شود و زمان عودت هرکسی که خواست هدیه ای روی آن برای افزایش کیسه آقاجون می گذارد و الان که حدود سی سال از آن قضیه می گذرد موجودی کیسه آقاجون به 250هزار تومان افزایش یافته و بعضی از مشکلات اطرافیان را حل می کند.
تاثیر سوره یاسین
صبیه بزرگ ایشان می گویند ، روزی ماموران ساواک که به دنبال ایشان بودند در سر خیابان به بهانه اینکه ما فروشنده هستیم با چرخ فروشندگی منتظر او بودند ، ایشان رفتند حرم مطهر حضرت معصومه و گفتند ماموران ساواک را می بینی قبل از اینکه به حرم بروم سوره یاسین را خواندم و به صورتشان فوت کردم من رفتم به حرم و برگشتم ولی هنوز اینها منتظر من هستند تا من بیرون بیایم.
نچشیدن ثمره انقلاب و شهادت در تبعید
ایشان سالهای اخر زندگی را در تبعید گذراند و بعد از 8 سال دوری از خانواده در دی ماه سال 1356 بیمار شدند و این بیماری او را مهلت نداد که ثمره انقلاب امام و یارانش را ببیند و در شب 25/10/1356 در حالی که حکومت نظامی شدیدی به خاطر ایام 19 دی سال 56 در قم حاکم بود دار فانی را وداع گفت و شبانه با حضور 4 نفر از اقوام مخفیانه در کنار امامزاده معروف قم شاه احمدبن قاسم واقع در خیابان سمیه بعد از سالها رنج و دوری آرام گرفت
البته در مورد بیماری ایشان همسرش چنین میگوید (ایشان در سال آخرعمرشان مشکل خاصی از نظر جسمی نداشتند ولی زمانی که پسر بزرگ امام ره مرحوم سید مصطفی خمینی به صورت مشکوکی از دنیا رفتند ایشان دایما میگفتند مصطفی نمرد اورا کشتند . فوت آقا مصطفی وداغ و غصه ایشان آقا را مریض کرد و این مریضی اورا (چون سنش هم زیاد بود )از پا درآورد.
(حضرت آیت الله مسعودی خمینی در مورد رابطه ایشان با آقا مصطفی فرمودند که ایشان بیشتر با آقا مصطفی رفیق بودند و این رفاقت طوری بوده که خانواده ایشان میگویند زمانی که آقامصطفی مرحوم شدند ایشان شدیدا گریه میکردند و میگفتند من به چله آقا مصطفی نمیرسم )
پیچیدن بوی عطر
خانواده این مرحوم در مورد زمان فوت ایشان اظهار داشتند که زمانی که ایشان از دنیا رفتند یک بوی خیلی عجیب در منزل پیچید که خیلی خوش بو بود هرکس که وارد میشد ومیگفت این بو از کجا می آید می گفتیم ماهم نمیدانیم (ما که عطر نزدیم )همه بخاطر اینحقیقت گریه میکردند
منبع : قیام شماره 3