گفتگوی یکی از علمای امامیه مشهد با حجت الاسلام اسلامی
بازتنظیم از بهائیت در ایران : یکی از علمای امامیه مشهد که نخواست نامش فاش شود، با حجت الاسلام محمد جعفر اسلامی کارشناس و پژوهشگر فرقه شیخیه گفتگو کرد.
حجت الاسلام محمد جعفر اسلامی: "آنطور که از کتب شیخیه بر میآید اختلافات ایشان در اعتقادات و احکام با متشرعه در چهل مورد است. مهمترین این اختلافات اختلاف پیرامون معاد جسمانی است که شیخ احمد احسائی در معاد جسمانی قائل به معاد به بدن هورقلیایی شده است.
کلمات و اصطلاحاتی همچون هور قلیا در آثار قبل از شیخ احمد احسائی همچون سهرودی وملا صدرای شیرازی سابقه داشته است. اما اعتقاد شیخ احمد احسائی دربارهی هورقلیا بنا به گفتهی خود او با هور قلیای دیگران متفاوت است. این دانشمند و عالمِ علوم دینی مهمترین سبب اختلاف شیخ احمد احسائی با برخی از مبانی عرفاء و فلاسفه این دانست که وی در زمینهی فلسفه به طریق معمول استاد قوی ندید و فلسفه را به طرز علمی نخواند و همین سبب برخی از کج فهمیهای او در اعتقادات شد.
بنا به عقیدهی این عالم شیخ احمد احسائی در طول عمر خود توانست به برخی از برداشت های روائی خوبی برسد چنانچه در شرح زیارة جامعهی وی نمایان است و در برخی از موارد به نکاتی در روایات اشاره میکند که اساسا نزد خیلی از علماء قبل از وی و حتی امروزه مغفول مانده است اما مشکلات او در اعتقادات سبب شده که شخصیت حدیثیِ وی ناشناخته باقی بماند.
نکتهدیگری که قابل بررسی تحقیق و بررسی است آنستکه شیخ احمد احسائی از یک سمت یک مکتب نص گرایی را در حدیث و معارف الهی ارائه کرد و از سمتی در اعتقادات مباحث عرفانی را مخلوط نمود و همین موجب نوعی تناقض در اعتقادات وی در زمینههای مختلفی گشت.
این عالم همچنین افزود: که پس از شیخ احمد احسائی این تناقضگویی ها توسط شاگردان و اتباعش روز به روز بیشتر شد و این نتیجهی آن است که ایشان مکتب فکریِ خود را به طور منسجم و معقولی ارائه نکرد. به خاطر همین است که میبینیم برخی از افراد این فرقه مانند احقاقی ها در کویت به آیت الله خوئی وجوهات پرداخت میکردند و برخی از شیخیه مخالفین جدی مکتب فقهی مراجع تقلید بوده اند و نظیر این اختلافات که در میان ایشان است نتیجهی نبود فکر منسجم و اعتقادات روشن و صریح از جانب رهبر این گروه است. از طرفی با مراجعه به کتابهای شاگردان و اتباع شیخ احمد احسائی باز میبینیم که این عدم انسجام و عدم صراحت در برخی از موارد باعث تناقضاتی هم ثبوتا و هم اثباتا شده است. مثلا در رکن رابع کریم خان کرمانی به این اشاره میکند که مراد از رکن رابع فقط تولی و تبری نسبت به اولیاء و اعداء است و مراد ما هیچ چیز فراتر از این نیست اما در اظهارات دیگر وی رکن رابع فراتر از آنستکه وی در رسالهی مذکور گفته است.
این عالم در آخر چنین اظهار داشت: که شما در تاریخ تشیع ببینید آنچه که سبب بقاء تشیع شده مکتب فقاهت و مراجع تقلید بوده است و با عنوان کردن مباحثی همچون قائل شدن به بدن غیر عنصری برای امام زمان علیه السلام و معاد روحانی که نصوص صریح مخالف با مطالب مذکور است همچنین زیر سؤال بردن مباحث عقلی در روایات، زیر سؤال بردن علم رجال درایة و اصول فقه نمیتوان نه در مباحث درون دینی شکل منسجم و معقولی ارائه کرد و نه در مباحث برون دینی میتوان چنانچه باید دفاع کرد."