بهائیت ومبارزه با اسلام
بهائیت در ایران : فرقه ضاله بهائیت در ایران همان سیاست های کهنه دیروز و شیوه ها و راهکارهای استفاده شده صدر اسلام را که در فرقه هایی چون مرجئه و جبریه به ظهور رسید به گونه ای دیگر و در قالب روشهای جدید تجربه نمود و سعی کرد از آثر آفرینی احکام و قوانین عبادی و اجتماعی وسیاسی اسلام جلوگیری کند تا به این وسیله راه برای تحقق اهداف و برنامه های استعمارگران بین المللی در ایران هموار گردد.
در بستر تاریخ پر فراز ونشیب اسلام از این فرقه های باطل و آفات و زیان هایی که برای جوامع اسلامی به وجود می آورند فراوان مشاهده می کنیم.«مرجئه» و«جبریه» دو نمونه و مصداق از آنها به شمار می آیند.
فرقه مرجئه به نفی تکالیف و واجبات اسلامی پرداخت و تحت این عنوان که ایمان برای انسان کافی است و نیازی به عمل نیست نماز و روزه و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و هر عمل صالحی را غیر ضروری دانست. افکار این فرقه باطل و اسلام ستیز در نهایت به نفع حاکمانی که بر جوامع اسلامی حکومت می رانند و به ستم و تجاوز و فساد و تباهی اشتغال داشتند و به دنبال توجیه ستمها و جنایات و فساد کاری های خود بودند تمام شد. زیرا برر اساس عقاید کفر آمیز فرقه مرجئه هیچ تکلیف و عمل شرعی واجب نبود و مسلمان بودن به داشتن ایمان و اعتقاد به دین و مبانی آن محدود و محصور می شد و بر این اساس اعمال و رفتار حاکمان ستمگر منع شرعی نداشت.
فرقه جبریه نیز چنین می اندیشید که انسان ها در انجام تمام اعمال و رفتار و عملکردهای خود هیچ اختیاری ندارند ومسلوب الاراده و فاقد هر گونه عزم و تصمیم می باشند و هر چه از آنها صادر می شود چه خیر و چه شر چه صلاح و چه فساد چه عدل و چه ظلم همه و همه جبری است و فاقد اراده و اختیار انسان می باشد.
تفکرات منحط فرقه جبریه نیز در نهایت به نفع حکام ستمگر داخلی تمام می شد و آنان که خود در به وجود آوردن این فرقه ها نقش اساسی داشتند به این وسیله ظلم وستم فساد و تباهی دستگاههای حکومتی خویش را توجیه شرعی می کردند و به آن دلیل که معتقد به جبر بودند اراده و اختیاری برای خود در انجام جنایات و ستمکاری ها قائل نمی شدند.
فرقه ضاله بهائیت و نیز قبل از آن فرقه باطل وهابیت دو فرقه جدید استعمار ساخته بودند که در دنیای معاصر پای در عرصه مبارزه با احکام و تکالیف و قوانین جامع اسلام گذاشتند. قدرتهای استعماری این دو فرقه را به نام دین و مذهب در مقابل اسلام قرار دادند تا بدین وسیله با اساس و بنیان تعالیم و قوانین قرآن کریم مبارزه کنند و به هم بافته های استعماری را به عنوان دین و مذهب جدید جایگزین وحی الهی نمایند.
فرقه ضاله بهائیت در ایران همان سیاست های کهنه دیروز و شیوه ها و راهکارهای استفاده شده صدر اسلام را که در فرقه هایی چون مرجئه و جبریه به ظهور رسید به گونه ای دیگر و در قالب روشهای جدید تجربه نمود و سعی کرد از آثر آفرینی احکام و قوانین عبادی و اجتماعی وسیاسی اسلام جلوگیری کند تا به این وسیله راه برای تحقق اهداف و برنامه های استعمارگران بین المللی در ایران هموار گردد.
سران و رهبران بابیت وبهائیت یعنی علی محمد باب و بهاء الله هر دو ادعای پیامبری کردند و الواح و القائات استعمارگران را تحت عنوان وحی الهی در دو کتاب بیان و اقدس جمع آوردند و با بنیان نهادن مذهب جدید استعمار ساخته خود احکام و تکالیف دینی همچون نماز و روزه و جهاد و امربه معروف و نهی از منکر و هر حکم و قانون اسلامی در هر موضوع را منسوخ و باطل اعلام کردند و بدین وسیله موانع بزرگ فساد کاری و آشوب و ستمگری و تعدی وسیطره خود و اربابانشان را بر سرزمین های اسلامی از سر راه پیروان متعصب و جاهل و نا آگاهشان مرتفع نمودند. زیرا وقتی حرام و حلال و فرایض و تکالیف الهی از سر راه برداشته شود هر اندیشه و عمل و رفتاری مباح و رواست و به این ترتیب قدرتهای سیطره جوی جهانی و عوامل و سر سپردگان آنان در داخل جوامع اسلامی با ایجاد جریان های فکری و اعتقادی کفرآمیز و بستر سازی های باطل فرهنگی و اجتماعی ازتاثیر گذاری تعالیم و قوانین انسان ساز جلو گیری به عمل می آورند و نه تنها مانع مقابله و مبارزه مسلمانان با استعمار خارجی می شوند که در اثر تردید افکنی ها و شبهه آفرینی های ناشی از فرقه سازی و تولید دین و پیامبر و احکام جدید برای خود ستون پنجم و مریدان و دلباختگان مطیع و رام و آماده برای فتنه انگیزی و چنگ و آشوب علیه جبهه متحد مسلمانان به وجود می آورند.
عوامل و زمینه سازی های چهارگانه مزبور از مهمترین و اثر بخشترین بسترها و عوامل مورد استفاده سران و رهبران بهائیت برای گمراه آفرینی و جلب و جذب هواداران متعصب و بهره برداری همه جانبه از آنان برای رشد وگسترش تعالیم بهائیت و تحقق اهداف و برنامه های جنون آمیزشان در شهرهای مختلف ایران و سایر جوامع و سرزمین های اسلامی محسوب می شود.
بابیان وبهائیان در عناصر و نیروهای اصلی خود شخصیت کاذب به وجود می آورند تا به این وسیله از یافتن حقیقت غفلت ورزند و آنقدر در تمایلات و هواهای نفسانی فرو روند و به شهوت تشخص طلبی گرفتار آیند که به هیچ وجه به اصول و مبانی عقاید بابیه وبهائیه و فروع عملی آن که سراسر کفر و انحراف و انحطاط است نیندیشند و کورکورانه و چشم بسته به تبلیغ و ترویج این به هم بافته های جنون آمیز و استعمار ساخته بپردازند.
فرقه ضاله بهائیت در ایران همان سیاست های کهنه دیروز و شیوه ها و راهکارهای استفاده شده صدر اسلام را که در فرقه هایی چون مرجئه به ظهور رسید به گونه ای دیگر و در قالب روش های جدید تجربه نمود و سعی کرد از اثر آفرینی احکام و قوانین عبادی و اجتماعی وسیاسی اسلام جلوگیری کند تا به این وسیله راه برای تحقق اهداف و برنامه های استعمارگران بین المللی هموار گردد.
اکثریت قاطع کسانی که به عنوان پیروان باب در تشکیلات فرقه ضاله بهائیت جمع می آمدند و به فعالیت های تخریبی علیه اسلام و وحدت مسلمانان اشتغال داشتند سبک مغران جاهل وسطحی نگزان تهی از بینش و آگاهی بودند و سران این فرقه منحط با علم و یقین به جهالت و قشری گری و تعصب پذیری آنان هر طور که می خواستند از وجودشان بهره برداری می کردند.