بهائیت و اصل نبوت
بهائیت در ایران : اصل نبوت از مهمترین ارکان اصولی در ادیان الهی بشمار می رود . مطلب دیل بریده ای از کتاب سایه تاریکی است که به نگاه بهائیت به این مهم می پردازد
....
نبوت: در اديان الهي نبوت جزء دومين از اصول اعتقادي مي باشد. نبي كه از سمت خدا به مقام نبوت برگزيده شده است داراي علائمي همچون تصريح پيامبران قبلي بروجود وي، معجزات و كرامات وحسن اخلاق و رفتار مي باشد.
اين اصل اعتقادي در بهائيت دچار چالش هاي فراواني بوده كه هر چه گشتيم نتوانستيم سيري منطقي براي اين اصل در بين معتقدات بهائيان پيدا كنيم وبهتر بگوييم كه نتوانستيم پيامبر اين فرقه را بيابيم وترجيح داديم چند سؤال از بهائيان بپرسيم شايد با پاسخ به اين موارد بتوانند حقيقت اين فرقه دروغين را براي خوانندگان محترم آشكار سازند:
1-سيد علي محمد شيرازي ملقب به باب در ميان اعتقادات بهائيان چه جايگاهي دارد؟
وي خود را در كتاب« احسن القصص» (احسن القصص نسخه خطي صفحه 1) باب امام زمان معرفي مي كند در مرحله بعد ادعاي مهدويت مي كند ومي گويد نامش را در بين اذان به عنوان بقيه الله اضافه كنند.( مطالع الانوار 32) درادامه، ادعاي پيامبري نموده واسلام و قرآن را منسوخ مي داند ( بيان عربي نسخه خطي صفحه 3) ودر نهايت جسارت را به حد كمال مي رساند وخود را ذات خداوند مي خواند.( بيان فارسي صفحه 5) حال موضع بهائيان نسبت به وي چيست؟ به كدام ادعاي وي عقيده داريد؟ ودر كدام يك وي را دروغگو مي دانيد؟
ميرزا حسينعلي نوري كه در ميان پيروانش به بهاء الله ( بهاء به معناي درخشنده ونوراني مي باشد.) مشهور گرديده است چه داعيه اي داشته ومدعي چه بوده است؟
ميرزا حسينعلي نوري نيز ادعاهاي گوناگوني دارد كه براي ما مشخص نشد وي مدعي چه بوده است؟
ابتداء ادعاي « من يظهره اللهي» ( به معناي كسي كه خدا او را ظاهر مي كند) كرد وخود را جانشين باب معرفي نمود در حالي كه من يظهره الله باب كه بشارت ظهورش را به پيروانش داده وگفته بود دو هزارسال پس از من ظهور خواهد كرد حدود 1980 سال تفاوت زماني داشت. ( بيان فارسي صفحه 71)
پس از اين ادعا مدعي نبوت شد وپس از آن نيز ادعاي خدايي نمود وباز ما متعجب شديم كه كدام ادعاي وي را بپذيريم زيرادر بين انبياء پيشين كسي بدين گونه پراكنده سخن نگفته است واز آدم ابوالبشر تا حضرت خاتم الانبياء (ص) هيچ پيامبري را پيدا نمي كنيم كه ادعاي خدايي كرده و قبر خود را قبله پيروانش قرار دهد.
با توجه به مطالب فوق وادعاي بهائيان در حدود كمتر از 20 سال خداوند دو پيامبر مي فرستد حال بهائيان پاسخگو باشند كه چگونه است خداوندي كه 1260 سال دين اسلام را بهترين اديان براي هدايت بشر مي دانست اينگونه عجولانه ابتدا دين بابيت را بربندگان خود عرضه نمود و پس از گذشت 13 سال از كشته شدن باب در حالي كه هنوز كتاب بيان تكمیل نشده بود حسينعلي را فرستاده تا دين و كتاب باب را نسخ نمايد ودين خودش را برمردمان عرضه كند؟
اگر بهائيان بگويند براساس مقتضيات زمان خداوند انبياء را مي فرستد اين سؤال را از ايشان مي پرسيم كه بنابر ادله تاريخي بهاء دو سال از باب بزرگتر بوده است اگر خداوند خواسته بهاء برخيزد ودين جديد را بنيانگذاري كند چه نيازي به سيد علي محمد شيرازي بود؟ چرا از ابتدا بهاء را مبعوث نكرد؟
ممكن است بگويندهر پيغمبري بايد پيش از او فردي بيابد تا بشارت حضور وي را به مردم بدهد چنانچه در اناجيل مي بينيم حضرت يحيي بشارت آمدن حضرت عيسي را به مردم مي دهد پس باب نيز بشارت دهنده به آمدن بهاء بوده است. ( چنانچه قبلا نيز متذكر شديم از نشانه هاي نبوت فردي مژده ي پيامبران گذشته به ظهور چنين شخصي درآينده است اما جناب يحيي بنابر نقل اناجيل در زمان حضور حضرت عيسي( ع) به مردم مژده ظهور عيسي را مي داد كه در بين پيامبران چنين موردي مشهور و مرسوم نيست.
بهائيان ازاين امر سوء استفاده نموده وهم زماني باب وبهاء را از اين نوع بشارت قلمداد مي كنند.)
اين توجه را هم نمي توانيم بپذيريم زيرا اولا فقط در رابطه با حضرت عيسي اين مبشر وجود دارد وما در مورد انبياء ديگر چنين مطلبي را نمي بينيم ثانيا باب چگونه مبشري بوده است كه خود هم ادعي مهدويت و پيامبري وحتي خدايي مي كند؟
وگيريم كه مبشر باشد بنابرآنچه كه بشارت داده جانشين وي 2000 سال بعد مي آيد وباز هم اين بشارت شامل حال رهبر دروغين بهائيان نمي شود!!
در رابطه با اصل اعتقادي نبوت به همين مقدار بسنده مي كنيم كه يقينا همين كلمات در بطلان فرقه ضاله بهائيت كافي وكامل است.