×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

صهیونیسم و بهائیت دو روی سکه استعمار هستند (قسمت دوم )

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

صهیونیسم و بهائیت دو روی سکه استعمار هستند (قسمت دوم )

بهائیت در ایران برداشت شده از تسنیم : در سقوط قاجار و برآمدن رضاخان نقش بهائیت را می بینید؛ سند وجود دارد که از پدر هویدا خواسته می شود به دنبال فردی مناسب برای جریان جانشینی در حاکمیت باشد که رضا خان را پیدا می کنند. قسمت دوم مصاحبه با آقای موسوی مدیر موسسه روشنگر به نظر کاربران محترم میرسد .

آیا بهائیت در ایران از حقوق شهروندی برخوردار است؟

موسوی: نه؛ بهائیان به دلیل غیر قانونی بودن نمی توانند استخدام شوند ولیکن جلوی شغل آن ها گرفته نشده است؛ هیچ گاه درب مغازه فردی که مسیحی است را به دلیل مسیحی بودنش پلمپ نمی کنند؛ آیا بهائیت در کشور ما مشروعیت دارد؟
در قانون اساسی ادیان رسمی ذکر شد که مسیحیت، یهودیت و زرتشتی است؛ باقی مذاهب هستند که در ذیل این ادیان عنوان می شوند که ارامنه، آشوری‌ها و... می توان عنوان کرد؛ ما برای این مذاهب در مجلس نماینده در نظر گرفتیم.
صهیونیست ها مدعی هستند که یهودی هستند، چه تعداد یهودی در ایران وجود دارد؟ این تعداد بسیار اندک در ایران از نماینده در مجلس برخوردار هستند؛ واقعیت این است که با صهیونیست ها نمی توان کنار آمد در حالی که در ایران به یهودیان به اندازه ای بها داده شده است که در قانون اساسی ما از آن ها نام برده شده است و امروزه در مجلس ما نماینده دارند که در کمیسیون با نماینده مسلمانان برابری می کند.

جریان بهائیت به دلیل غیر قانونی بودن نمی تواند مدعی ورود به دستگاه های دولتی باشد

جریان بهائیت به دلیل غیر قانونی بودن نمی تواند مدعی ورود به دستگاه های دولتی باشد؛ در جهان کشورهایی هستند که این برخورد را در خصوص اسلام دارند و با جامعه مسلمین به نگاه متفاوتی نظر می کنند.
بحث حقوق شهروندی به چه معنا است؟ حقوق شهروندی مجموعه حقوقی است که برای اتباع یک کشور در نظر گرفته می شود؛ اگر به سراغ ویکی پدیا بروید که متعلق به بهائی ها است، حقوق فردی را حق رای دادن، خدمت در ارتش، احترام به قانون و حقوق یکدیگر، پرداخت مالیات و... مطرح می کند؛ سوال این است که در شناسنامه افراد مسلمان بودن آن ها ذکر شده است؟
فاکتور دین در شناسنامه افراد وارد نشده است و اگر در انتخابات ما شرکت نمی کنند دستور تشکیلاتی است؛ دستور تشکیلات اجازه شرکت در انتخابات را به آن ها نمی دهد؛ در زمان سربازی از افراد در خصوص دین آن ها سوال نمی شود، فرد بر اساس سن خود باید خدمت سربازی را انجام دهد؛ اگر بهائیان در ایران به خدمت سربازی نمی روند و فرار می کنند دستور تشکیلات آن ها است.
زمانی که فرد بیمار به پزشک مراجعه می کند از وی در خصوص دین و مذهب او سوال می شود؟ ایا بهائیان از امکانات بیمارستانی و درمانی ما استفاده نمی کنند؟ آیا تا کنون بیمار نشدند؟ آیا تا کنون نشده نیاز به درمان در سطح عالی اعم از جراحی داشته باشند؟ اگر ادعا می کنند این چنین نبوده است دروغ است.
زمانی که به بانک مراجعه می کنید از شما درباره دین می پرسند و بعد حساب برای شما باز می کنند؟ از شرایط حساب باز کردن در بانک برای شما می گویند بدون این که بدانند دین و مذهب شما چیست؛ فرد بهائی نیز از این امکانات بهره مند می شود.

بهائیان نیز همانند یک شهروند ایرانی از امکانات کشور استفاده می کنند

بهائیان نیز همانند یک شهروند ایرانی از امکانات کشور استفاده می کنند؛ اگر موانعی وجود دارد توسط جمهوری اسلامی برای آن ها ایجاد نشده است بلکه تشکیلات بهائیت و مرکز آن ها که صهیونیست ها هستند دستور می دهند و موانع را ایجاد می کنند.
امسال در زمینه ثبت نام در دانشگاه ها دستور تشکیلاتی داشتند که ثبت نام صورت نگیرد؛ در زمان ثبت نام به هیچ عنوان مشخص نمی شود فرد چه دین و مذهبی دارد چرا که می تواند هر دین و مذهبی را انتخاب کند؛ کسی مورد تفتیش قرار نمی گیرد تا صحت ادعای وی در فرم های ثبت نام ثابت شود.
اگر فرد دین خود را اسلام انتخاب کند و سوالات مربوط به معارف را پاسخ دهد کسی به بهائی بودن وی پی نمی برد؛ اگر ادعا می کنند از امکانات تحصیل برخوردار نمی شوند دستور از تشکیلات داده می شود.

این که بهائیان اعلام نمی کنند بهائی هستند خود مسئله قابل تأملی است.

موسوی: بله؛ بهائیان اعلام نمی کنند چه دین و مذهبی دارند ولیکن فریاد می زنند که از حقوق شهروندی برخوردار نیستند؛ بر اساس ویکی پدیا که متعلق به بهائیان است حقوق شهروندی را توضیح دادم؛ نظام، حفظ جان آن ها را بر عهده دارد، کدام یک از این افراد دچار مشکل شدند و به کلانتری مراجعه کردند و به مشکل آن ها رسیدگی نشده است؟

اگر قاضی دادگاه بداند فرد بهائی است چه برخوردی می کند؟ بحث مصادره اموال بهائیان در کشور ما وجود ندارد؟

موسوی: به هیچ عنوان این مسائل وجود ندارد؛ اوایل انقلاب به دلیل التهاب انقلابی گری شاید چنین اتفاقی افتاده باشد که من معتقدم برخی از اموال مسلمانان نیز مصادره شده است؛ اگر بهائیان مدعی هستند چنین اتفاقی افتاده است آیا بعد از 35 سال نیز چنین اتفاقاتی رخ می دهد؟
نمی توان التهاب انقلابی گری را همواره بعد از 5 یا 15 یا 25 سال به همراه داشت؛ این ادعا اگر از سوی بهائیان وجود داشته باشد مظلوم نمایی است.
دولت در قبال شهروندان خود مسئول حفظ جان آن ها است؛ آیا این مسئولیت در خصوص افراد بهائی از دولت سلب می شود؟ آیا زمانی که دزد به اموال آن ها می زند به کمک آن ها نمی رود؟ آیا تا کنون ماشین یا اموال بهائیان به سرقت نرفته است و پلیس در خدمت آن ها نبود تا زمانی که سارق پیدا و اموال باز گردانده شود؟
دولت برای تمام جامعه تاسیسات زیر بنایی را ایجاد کرده است؛ آیا بهائیان از تاسیسات زیر بنایی استفاده نمی کنند؟ آیا زمانی که بهائیان به مسافرت می روند، به آن ها گفته می شود به دلیل بهائی بودن از جاده خاکی عبور کنید؟ بهائیان امروز در کشور ما یارانه دریافت می کنند؛ کدام بهائی یارانه دریافت نمی کند؟
کدام بهائی در زمینه خسارت‌های ناشی از حوادث غیر مترقبه از سوی دولت حمایت نشده است؟ دولت در زمینه تامین امنیت مالی و جانی افراد جامعه تفاوتی ایجاد نکرده است؛ چرا که به دین و مذهب افراد توجه ندارد؛ اگر فرد بهائی از چنین حقوقی محروم شده است، جمهوری اسلامی وی را محروم نساخته است بلکه حقوق این افراد از سوی تشکیلات ضایع شده است.
کدام کشور غربی زمانی که افرادی به تبلیغ فرقه نامشروع در آن کشور شروع می کنند، از این افراد حمایت تام می کند؟ چرا آمریکا که مدعی حقوق بشر است و داد حقوق بشری سر می دهد، با فرقه دیوید جونز آن گونه برخورد کردند؟
آیا ژاپن به فرقه ای که سم آزاد کرد و تعداد بسیاری را به کشتن داد، اجازه فعالیت می دهد؟ بهائیان تا کنون چنین جنایاتی انجام ندادند؟ اگر قرار باشد لیستی از جنایات بهائیان در ایران تهیه کرد مثنوی هفتاد من می شود؛ فرد بهائی به دلیل دستور تشکیلات درس نمی خواند یا به دستور تشکیلات موظف می شود در دانشگاه تبلیغ کند، کدام قانونی اجازه می دهد برخوردی با تبلیغ فرقه های این چنینی نشود؟
کدام عقلی اجازه می دهد با فرقه ای که تبلیغ و ایجاد شبهه می کند برخورد نشود؟ باید حق مدنی چنین فردی سلب شود؛ بهائی وجود ندارد که آرام باشد و تبلیغ نداشته باشد؛ بهائیان بسیاری در دانشگاه ها وجود دارند که با قید کلمه بهائی بودن در حال تحصیل هستند؛ چراکه تبلیغ نکردند و هیچ یک از هم دانشگاهیان این افراد از مذهب آن ها اطلاع ندارند.
نظام آموزشی ما با فردی که دست به تبلیغ بهائیت نزده است، برخوردی نمی کنند؛ افرادی که بهائی هستند و در دانشگاه ها بدون مشکلی تحصیل می کنند، کسی از بهائی بودن آن ها اطلاع ندارد؛ تبلیغ این فرقه به معنای نوعی عوام فریبی، مظلوم نمایی و سیاه نمایی است.

در صحبت ها ذکر شد که فعالیت فرقه بهائیت کاسته شده است؛ پس می توان گفت تبلیغ این فرقه نیز کاهش یافته است؟

موسوی: به طور مثال به عنوان بچه مسلمان مختارید 17 رکعت نماز در روز بخوانید؛ این نوعی وجوب قید و پایبندی است به عبارتی احساس می کنید پایبندی به این امور برای شما واجب است؛ باورهای شما به شما اجازه نمی دهد غیر چادر حجابی دیگر اختیار کنید؛ حجاب دستور حضرت حق است؛ به امور دینی خود پایبند هستید.
دستور تشکیلاتی بهائیان یکی از شعائر دین بهائی را تبلیغ عنوان می کند؛ وقتی جزء اعتقادات فرد بهائی تبلیغ باشد نمی تواند از آن سر باز زند؛ حال می توان گفت با توجه به این که تعداد بهائیان اندک است تبلیغ نمی کنند؟
بهائیان بر اساس دستورات تشکیلاتی موظف هستند فعالیت تبلیغاتی انجام دهند؛ اگر تبلیغ انجام ندهند هر 19 روز که یک ماه آن ها محسوب می شود، باید به ناظم جلسه پاسخگو باشند.
به طور مثال در اطراف محل زندگی شما با فاصله مسجدی قرار دارد، آیا در مسجد محله خود ثبت نام کردید که هر شب برای ادای نماز به آن مسجد بروید؟ آیا در مسجد دانشگاه خود ثبت نام کردید که قطعا برای نماز مغرب به این مسجد خواهید آمد؟
فرد بهائی تعهد می دهد هر 19 روز در ضیافت‌ها شرکت کند؛ اگر دو جلسه شرکت نداشته باشند حتما گروه صیانت سراغ فرد می روند؛ این گروه به صورت اطلاعاتی در گروه عمل می کند و افراد را رصد می کند که فرد چه می کند، چه می خورد، چه می خواند، با چه کسانی معاشرت می کند و...؛ گروه صیانت افراد بهائی را این گونه تحت کنترل دارد.
فردی که در دو جلسه ضیافت شرکت نکند باید در محکمه گروه صیانت حاضر شود و دلیل عدم شرکت خود را توضیح دهد؛ اگر دلایل فرد محکمه پسند نباشد در فرم گزارش می شود و به اسرائیل فرستاده می‌شود؛ در پرونده شخصی فرد این مسئله ثبت می شود.
دانشجوی بهائی ذکر کرده است که مسلمان است و در رشته خوبی قبول شده است؛ این فرد دستور تشکیلاتی دارد که به دانشگاه نرود و همه جا اعلام کند من را از دانشگاه اخراج کردند؛ اگر این دستور را اجرا نکند گروه صیانت با فرد برخورد می کند؛ تمرد از دستور تشکیلات در پرونده فرد ثبت می شود؛ این مسئله می تواند تا طرد فرد بهائی از جامعه خود پیش رود.

قبل انقلاب بهائیان از امکاناتی چون مدرسه بهائیان وجود داشت؟

موسوی: خیر؛ اوایل دوره رضا شاه و اواخر دوره قاجار در فضای بدون فشاری که به دست آورده بودند، چنین مدارسی تاسیس شده بود؛ از زمانی که جامعه اجازه نداد تا کنون مدرسه‌ای تحت عنوان بهائیان وجود ندارد.
اگر بهائیت در قانون اساسی وارد شود و مشروعیت داشته باشد، می توانند از امکانات مخصوص به خود همانند مدرسه بهائیان بهره مند شوند.
قبل از انقلاب در اوج حضور و شکوفایی بهائیان که در زمان پهلوی دوم بود، در ایران مدرسه بهائیان وجود نداشته است؛ اکنون نباید چنین انتظاری داشته باشند؛ حظیره القدس نیز تشکیلاتی بود؛ چنین انتظاراتی از سوی بهائیان چیزی به غیر از سیاه نمایی از نظام جمهوری اسلامی نیست؛ اگر در زمان پهلوی دوم چنین مدرسه ای وجود داشته با ارائه سند اعلام کنند.
در مدارس زرتشتی ها، مسلمانان، ارامنه و... تحصیل کردند؛ مدرسه ای به نام مدرسه بهائی‌ها وجود نداشته است؛ اواخر دوره قاجار و اوایل دوره رضاخانی مدرسه بهائی وجود داشت که بعد از تعطیل شدن آن تا کنون مدرسه بهائی تشکیل نشد؛ حتی در شهرهایی که مرکز بهائیت در ایران بوده است نیز چنین مدارس نداشتند.
مراکز تجمع بهائیت در شمال ایران شهر بهشهر و درمرکزسمنان و شیراز بود؛ اکنون دستور تشکیلاتی پراکندگی دارند و در سطح کشور پراکنده هستند تا بتوانند جذب کنند.

آیا ریزش در این فرقه بیشتر از جذب بوده است؟

موسوی: ترس بسیار جدی تشکیلات بهائیت مسئله ریزش ها است؛ تشکیلات از آگاهی پیدا کردن جوان خود وحشت دارد؛ به محض این که جوان آگاهی کسب می کند از تشکیلات جدا می شود و این گونه نمونه بسیار بوده است.
آماری که من از آن مطلع هستم این است که در یک سال گذشته بالغ بر 100 و خورده ایی از بهائیت جدا شدند؛ این افراد اکنون نیز اعلام می کنند؛ تبری جستن بهائیان سبب برخوردهای تشکیلاتی می شود؛ یکی از برخوردهای تشکیلاتی طرد کردن فرد است که اکنون اندکی زمینه طرد کردن دامنه ها کاهش یافته است.
به محض این که فرد اعلام تبری جستن از بهائیت می کند اعلام می شود افراد خانواده اعم از پدر و مادر، زن و فرزند و...حق تماس گرفتن با این فرد را ندارند؛ بحث طرد کردن بسیار جدی است؛ در جامعه مسلمین فرد کسی را ندارد و اگر جامعه بفهمد وی بهائی بوده است ارتباطی با وی برقرار نمی کند، این امر از سوی جامعه بهائیان نیز اتفاق می افتد و فرد دچار بحران روحی و روانی می شود.
تشکیلات برای کنترل وضعیت نیازمند سیاه نمایی است و یکی از این سیاه نمایی ها بحث خوراک داخلی است؛ از جامعه ما خوراک اطلاعاتی به کشورهای غربی می دهند تا برای خود فضا ایجاد کنند و از ریزش جلوگیری کنند؛ اگر امثال ضرغامی که کشته شد اعلام می کرد مسلمان است در کنار وی بسیاری از بهائیت جدا می شدند.
من افرادی از جوانان بهائی را سراغ دارم که اذعان دارند اگر تشکیلات پدر و مادر و خانواده ما را از ما نگیرد اعلام می کنند که مسلمان هستند؛ تشکیلات از ریزش خود هراس جدی دارد.

در بازه زمانی که بهائیت در ایران شکل گرفت چه نقشی در تاریخ ایران داشت؟

موسوی: از زمان شکل گیری تا کنون جریان بابیت و بهائیت در هر فرصتی که به دست آوردند برای جامعه مسلمین ایجاد بحران کردند؛ در دوره بابی گری 3 بحران جدی برای مملکت ما ایجاد شد؛ باید شرایط آن زمان را هم بدانید.
در آن دوره محمد شاه می میرد و ناصرالدین شاه جوان بر سلطنت می نشیند، در بحران حفظ جایگاه شاه و دوره التهابی که در ابتدای به سلطنت رسیدن هر پادشاهی وجود دارد، به این گونه هر کسی تلاش دارد گوشه ای از مملکت را تصاحب کند، بابی‌ها از این شرایط استفاده می کنند و 3 بحران برای ایران به وجود می آورند.
بحران مازندران، قلعه طبرسی، یکی از بحران هایی است که بابی ها ایجاد می کنند؛ در زیر شهر ساری بقعه ایی به نام طبرسی وجود دارد که بابی ها در این منطقه قلعه می سازند و کشت و کشتار وسیعی را به راه می اندازند؛ این وضعیت به مدت چند ماهی در منطقه وجود داشت و در نهایت سرکوب می شوند.
غائله ای که در شهر زنجان اتفاق می افتد از جمله فرصت طلبی های بابی ها بود؛ هر کدام از این حوادث در خور تحلیل و بررسی است؛ بعد از این جریان مسئله نیریز فارس اتفاق می افتد؛ هر یک از این حوادث در آن دوره کمرشکن بوده است.
در بحران قلعه طبرسی اتفاق خارج از شهر روی می دهد؛ جنگ تن به تن بین نیروهای بابی و مدافع اتفاق می افتد؛ چند ماهی این کشت و کشتار از سوی بابی ها فشار وارد کرد؛ در بحران زنجان جنگ شهری روی می دهد؛ در جنگ شهری سلاح، تاکتیک، رزم و...خاص جنگ شهری است.
در بحران طبرسی ممکن است به دلیل آموزش هایی که افراد جامعه دارند، داوطلب رزم می شوند؛ اطلاع دارید که قبل از قاجار ارتش منظمی وجود نداشته است بنابراین افراد جامعه برای شرکت در جنگ ها داوطلب می شدند ولیکن در زنجان افراد تاکتیک رزم شهری را آموزش ندیدند؛ این جنگ 8 ماه به طول می انجامد.
سلاح هایی که مخصوص جنگ شهری است باید در اندازه های کوتاه باشد و سلاح هایی که در آن زمان به طول 2 متر بوده است چگونه می توانست در کوچه های باریک شهر مورد استفاده قرار گیرد؟ در نتیجه سلاح و تاکتیک رزم از جای دیگری وارد شده است؛ سلاح و تاکتیک در این جنگ ها متعلق به دیگری است؛ این سلاح و تاکتیک نمی تواند متعلق به زنجانی ها و بابی ها باشد.
زنجانی ها و بابی ها نه کارخانه تولید سلاح دارند و نه اندیشه رزم و تاکتیک رزم شهری را دارند؛ در بحران نیریز بحث جنگ شهری و برون شهری با یکدیگر مطرح می شود؛ این بحران ها نمایان گر این است که افرادی در پشت صحنه هدایت گر بابی ها هستند؛ این امر در مسئله بهائیت به طور کامل بروز کرد.
اسناد بهائیان دلیل انتخاب قلعه طبرسی را چنین اعلام می کند که در صورت شکست راه گریز داشته باشند؛ در انتخاب مناطق دلایل امنیتی نیز لحاظ شده است؛ می توان گفت شرایط کمک رسانی به نیروها نیز در این جنگ ها در نظر گرفته است؛ در حالی که بهائیت در بحران قلعه طبرسی به کمک روسیه تزاری و فرار به آن منطقه حساب شده بود، روسیه تزاری در این بحران از آن ها حمایت نکرد.
در بحران زنجان کمک رسانی صورت گرفت ولیکن مشخص نیست این کمک رسانی از سوی روسیه تزاری یا انگلستان بوده است؛ باید تحقیق شود که چگونه سلاح و تاکتیک در غائله زنجان به دست بابی ها رسیده است.
بعد از اعدام باب در تبریز دوره فترتی بین جریان بابی ها اتفاق می افتد؛ جریان بابیت شکل نگرفته بود که جریان ازلی به دستور باب که جانشین خود را تعیین کرده بود در حال شکل گیری بود.

در خصوص توبه نامه علی محمد باب نیز توضیح بفرمائید.

موسوی: مقاله ایی در شماره 17 فصل نامه تاریخ متعلق به موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی در خصوص توبه نامه محمد علی باب توسط یکی از دوستان به چاپ رسیده است؛ توبه نامه ای که باب نوشته است و توبه نامه ای که امروز مورد قبول بهائیت است یکسان می باشد.
از روزی که باب ادعای خود را در طی 8 سال آغاز نمود، در هر زمان که مدعی امری می شد توبه نامه ای می نوشت؛ باب 6 ادعا دارد که اعم از ذکریت، بابیت، مهدویت، نبوت و در نهایت به اولوهیت می رسد؛ در طی هر مرحله توبه نامه ای نگاشته است؛ بر طبق مجموعه کتاب های سبز بهائیت این توبه نامه ها مورد قبول بهائیت ذکر شده است.
باب بعد ازهر ادعایی، توبه کرده است؛ آخرین توبه نامه باب را نمی توان به عنوان توبه پذیرفت هر چند در اسناد بهائیت ذکر شده است؛ این که آخرین توبه نامه او توبه نبوده است به این دلیل است که باب مرزها را یکی پس از دیگری شکسته است و هنجارشکنی های پی در پی دارد.
می توان برای یک بار این هنجار شکنی را پذیرفت و قبول کرد توبه کرده است، تکرار این هنجار شکنی ها توبه را قابل قبول نمی کند؛ در کدام محکمه بشری چنین امری قابل قبول است؟
بعد از اعدام باب دوران فترت است و مؤسسین این جریان در می یابند با مرگ باب این جریان رو به خشک شدن می رود و باید به آن حیات داده شود؛ دو سال بعد از مرگ باب طرح ترور ناصرالدین شاه پایه ریزی می شود.
ترور ناصرالدین شاه ناموفق است و بعد از آن بابی گیری و بابی کشی آغاز می شود؛ این امر سبب ایجاد هیجانی در جامعه می کند که به احیای دوباره این جریانات کمک می کند؛ بعد از این اتفاق جریان بهائیت که سیر خاصی دارد، پیش می آید.

میرزا یحیی صبح ازل به همراه برادرش تبعید می شود؛ دلیل چیست؟

موسوی: در این قضیه میرزا یحیی به بغداد فرار می کند؛ قبل از این که برادرش به او ملحق شود در محله یهودی ها باغی را برای زندگی صبح ازل محیا می کنند؛ در جریان ترور ناصرالدین شاه، سفیر دولت روسیه تزاری به حمایت از میرزا حسینعلی نوری که عامل اصلی ترور ناصرالدین شاه است، بر می خیزد.
سفیر روسیه تزاری می تواند بعد از 4 ماه زندانی بودن میرزا حسینعلی نوری، مجوز خروج وی را از کشور بگیرد؛ سفیر روسیه این فرد را با گارد خاصی تا مرز ایران
عثمانی می برد؛ این امر به نظر ما تبعید نیست بلکه خروج خود خواسته است؛ در این دوران امیر کبیر شهید شده است و میرزا آقا خان نوری نخست وزیر است.
بعد از ورود میرزا حسین علی نوری به مرز دولت عثمانی، به سمت بغداد نزد برادر خود می رود؛ در سال های بعد بین دو برادر درگیری رخ می دهد؛ فجایع بسیاری در آن منطقه به وجود می آورند؛ در نتیجه فشار جدی جامعه بغداد به دولت عثمانی و درخواست مراجع و علمای اسلام این قوم ضاله به ادرنه تبعید می شوند.
با تکرار این اتفاقات در ادرنه بعد از 5-4 ماه میرزا حسین علی نوری به عکا تبعید می شود و صبح ازل نیز سمت قبرس- یونان، می رود؛ میرزا حسین علی نوری در زمان انتقال از ادرنه ادعای بهائیت می کند؛ بهائیت از این نقطه کلید می خورد.
ادوارد براون بررسی می کند و پی می برد صبح ازل برای هدایت جریان بهائیت مناسب نیست و پیشنهاد می دهد میرزا حسین علی نوری مورد حمایت واقع شود؛ در سال 1917 دولت روسیه تزاری از صحنه قدرت خارج می شود؛ بعد از انقلاب بولشویک، روسیه حاضر به حمایت از این جریانات نمی شود؛ در نتیجه چتر حمایت انگلیس بر روی این جریان باز می شود.
ادوارد براون به مدت یک سال و چند ماه به ایران می آید و تنها برای هدایت جریان بهائیت وارد ایران می شود؛ ادوارد براون احیاگر جریان بهائیت در ایران است.
مستشرقین در ایران پیرو فرقه ها نمی شوند بلکه حامی فرقه ها هستند؛ این افراد به عنوان افسر اطلاعاتی وارد ایران می شوند؛ چرا شما نمی توانید به عنوان یک محقق وارد یک کشور شوید و بر روی آن جامعه تحقیق کنید و بعد از مدتی به کشور بازگردید؟
این که برای تحقیق به کشوری دیگر بروید نیاز به تهیه ویزا و... دارد و از همه مهم تر حمایت های مالی است؛ تنها هزینه های مالی زندگی شما در کشور دیگر نیست بلکه برای تحقیقات خود نیاز به صرف هزینه دارید.
عمده جریان مستشرقینی که وارد ایران شدند و از خود اثری بر جای گذاشتند، برای حفظ وابستگی خود به هیات حاکمه خویش بوده است؛همه این افراد با نگاه ضد اسلامی به ویژه ضد شیعی وارد ایران شدند؛ بعد از مطرح شدن بهائیت مسئله فلسطین رخ می دهد که از ابتدا توسط بهائیت کلید می خورد.
در ایران با بحران هایی که ایجاد کردند، به این نتیجه می رسند که با جنگ نمی توانند به هدف خود دست یابند؛ با توجه به تجربه بابیت در ایران در زمینه کشت و کشتار، بهائیت به این امر دست می یابد که بحث جهاد را حذف کنند؛ با حذف جهاد افراد صلح طلب نشان داده شدند.

بهائیت مشروطه مشروعه را از جامعه شیعه جدا ساختند

با ادبیات صلح طلبانه در حوزه اقتصادی، فرهنگی و به صورت پنهان در حوزه سیاسی ورود پیدا کردند؛ در دوره مشروطه نقش این جریانات را در حوزه سیاست به طور جدی می بینید؛ مشروطه مشروعه را از جامعه شیعه جدا ساختند و این امر به دلیل درک و فهم خود آن ها نبوده است بلکه این افراد مهره بودند و برای آن ها تصمیم گرفته می شد؛ افراد دیگر تصمیم می گرفتند و این افراد در ایران تنها اجرا کننده بودند.

در زمینه مشروطه می توانید مصداق ذکرکنید؟

موسوی:در سقوط قاجار و برآمدن رضاخان نقش بهائیت را می بینید؛ سند وجود دارد که از پدر هویدا خواسته می شود به دنبال فردی مناسب برای جریان جانشینی در حاکمیت باشد که رضا خان را پیدا می کنند.
رضا خان را پیشنهاد می دهند؛ انگلیسی ها چند فرد دیگر را مد نظر داشتند که در نهایت رضا خان را ارجح می دانند؛ به این دلیل بعد از سقوط دولت قاجار در جریان حاکمیتی و رضا خان بهائیت خود را شریک می دانست؛ در زمان پهلوی اول نتوانستند این امر را عیان سازند ولیکن در زمان پهلوی دوم این مسئله آشکار می شود به ویژه بعد از کودتای 28 مرداد وارد عرصه می شوند.

به طور مستقیم می توانید تاثیر بهائیت در این زمینه را توضیح دهید؟

موسوی: در دوره پهلوی اول و دوم در کشور 133 نفر دولت مرد بهائی وجود دارد؛ در دوره هویدا 12 فرد بهائی وجود دارد که دستور هویدا بر این مبنا بوده است که هر دولت مرد مسلمان باید حداقل یک معاون بهائی داشته باشد؛ در سند ساواک که منتشر شده است عنوان شد بهائیت در هر سازمان یک فرد را دارد.
در یکی از این اسناد عنوان شده است که بسیار خوشحالیم که برای احیای ایران طرح می نمایند پیشرفت و ترقی بهائیان در این است که در هر اداره ایران و تمام وزارت خانه ها یک جاسوس داشته باشند و هفته ایی یک بار طرح های تهیه شده به وسیله دولت که به عرض شاهنشاه می رسد، گزارشاتی در زمینه طرح به محفل های روحانی بهائی می رسد.
این اسناد نشان از عمق حضور بهائیان دردستگاه های دولتی دارد؛ علاوه بر این که در کشور مسئولیت داشتند به جمع آوری اطلاعات نیز مشغول بودند؛ عنادی که با جمهوری اسلامی اکنون دارند نشان از وضعیت آن ها در زمان حال است.

عناد بهائیت با جمهوری اسلامی توهم توطئه نیست

عناد بهائیت با جمهوری اسلامی توهم توطئه نیست؛ این امر در لایه های مختلف مشاهده می شود؛ بحثی که در هفته گذشته در خصوص شوی لباس در کرج رخ داد، از سوی بهائی ها بود؛ بحث قاچاق کالا مسئله ای است که در زمینه اقتصادی مطرح می شود و اخیرا قاچاقچی بهائی که کالاها قاچاق را وارد می کرد دستگیر شد.
در حوزه اجتماعی می توان ایجاد شبهه افکنی فرقه بهائیت را مطرح کرد علاوه بر آن می توان رواج بی بندوباری، ایجاد انحرافات اخلاقی، دامن زدن به شبهات در زمینه اعتقادی و... را در این حوزه ذکر کرد.

نسیم: آماری از تعداد جاسوسان در دست است؟

موسوی: این سوال باید از دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی پرسیده شود؛ در عاشورای سال 88 حضور این افراد به صورت جدی بود؛ بیش از 80 نفر بهائی در خیابان ها دستگیر شدند؛ یک فردی که من به عنوان اولین نفر از او مصاحبه گرفتم و در روزنامه جوان برای اولین بار منتشر شد و اقدامات پشت پرده بهائیت را در این اتفاق برملا ساخت.
در این مصاحبه روش ورود بهائیان و حضور آن ها در روز عاشورا و اتفاقات رخ داده در آن روز عنوان شد؛ هیچ بک از این بهائیان دستگیر شده اعدام نشدند و پشت پرده بودن انگلستان در اتفاق عاشورای سال 88 برملا شد.

در زمینه اقتصادی در خصوص فعالیت شرکت های بزرگی که متعلق به بهائیان است، توضیح بفرمائید.

موسوی: بهائیان شرکت های متعددی دارند؛ این شرکت ها در ایران فعالیت دارند و از فعالیت این شرکت ها ایران ضربه می خورند؛ صاحب نماینده یکی از بزرگترین شرکت های تولید نوشیدنی که از عربستان هم وارد می شود در ایران به ظاهر فردی مسلمان است ولیکن در حقیقت متعلق به بهائیان است؛ برخی شرکت های تولید شوینده مثل شرکت «ر» و یا شرکت تولید لوازم بهداشتی «ب» و... نیز از جمله شرکت هایی است که متعلق به بهائی ها می باشد.

 

 

خواندن 891 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی