بهائيان چگونه در روند عملیاتی شدن كاپيتولاسيون ورود پیدا کردند
باز نشر از بهائیت در ایران
نویسنده شادروان احمد الهیاری
در اينجا مناسب است تنها گوشه كوچكي از جنايات بهائيان كه در بالاترين سطوح ارتش شاهنشاهي نفوذ كرده بودند، بازگو شود تا نسل حاضر و نسل هاي آينده، اين فرقه ضاله مدعي مهر و محبت و «جهان وطني» را بهتر بشناسند. آيت ا لله مسعودي خميني در خاطرات خود از يكي از جنايات بهائيان در شب عاشورا در قم پرده برداشته است و مي نويسد: «جلسه شبانه بهائيان در باغ اويسي(54) قم» در حدود سال هاي 39و40]13[، بهائيان در باغ ]ارتشبد غلامعلي[ اويسي قم كه در حال حاضر در اختيار بنياد مستضعفان است، محفل هاي شبانه اي داشتند. گاهي اوقات برنامه هايي كه داشتند، بسيار فجيع و دلخراش بود؛ از جمله شب هاي عاشورا، يك بچه مسلمان را با خود به باغ مي بردند و او را در حين جشن و پايكوبي به قتل مي رساندند و هلهله مي كردند. بنده با يك واسطه از فردي كه خود شاهد اين ماجرا بوده نقل مي كنم كه مي گفت: «يك بار در يكي از اين محافل، عده زيادي از بهائيان جمع شده بودند و چند نفر سرهنگ هم از تهران به قم آمده و در آنجا حضور داشتند. آنان پسر بچه حدوداً 10 ساله اي را در تهران ربوده و با خود به قم آورده بودند. اين ماجرا را رئيس ژاندارمري قم براي رفيق ناقل خبر گفته بود كه شب عاشورا بود و من در محل كارم در ژاندارمري نشسته بودم كه يكي از دوستانم آمد و گفت: محفلي در باغ اويسي برقرار است. مايلي براي تماشا برويم؟ من موافقت كردم و به اتفاق به باغ رفتيم و از پشت ساختمان ها، نظاره مي كرديم. ديديم كه دختر و پسر مي زنند و مي رقصند و غلغله اي است و پسري را هم وسط صحنه روي ميز گذاشته اند و تمام افرادي كه دور ميز هستند، هر كدام درفشي در اختيار دارند و همزمان با ميگساري و خوانندگي، ضربه اي هم به تن پسر مي زنند. من (رئيس ژاندارمري) ديدم كه در ميان آن جماعت، سرهنگي نشسته است كه گويا از همه بيشتر خوش به حالش است! يك لحظه فكر كردم كه الان برخي از مردم در مجالس عزاي امام حسين (عليه السلام) دارند به سر و سينه خود مي زنند و يك عده از خدا بي خبر هم در اينجا مشغول عيش و عشرتند. با اين انديشه خونم به جوش آمد و كنترل از دستم خارج شد. به رفيقم گفتم: علي ا لله! هر چه باداباد! بعد تفنگ را كشيدم و يك گلوله در مغز سرهنگ خالي كردم! سرهنگ نقش زمين شد و جماعت جيغ كشيدند و محفل به هم خورد. بعد به اتفاق دوستم جلو رفتيم و افراد را با اسلحه تهديد كرديم. در همان حال كه دستانشان را به نشانه تسليم بالا گرفته بودند، آنان را در يكي از اتاق هاي باغ زنداني كرديم و در را بستيم. بعد نگران شديم كه چه بلايي سر جنازه سرهنگ بياوريم. اينجا بود كه او را زير مقادير زيادي كود كه در باغ تلنبار كرده بودند، پنهان كرديم. بچه مسلمان مصدوم را هم به تهران فرستاديم تا به دست پدر و مادرش بسپارند. بعد با خيال راحت به يكي از مجالس روضه ابي عبدا لله (عليه السلام) رفتيم! صبح روز بعد سر كارمان حاضر شديم؛ انگار نه انگار! مدتي بعد افرادي با داد و قال وارد شدند و گفتند: «يك مشت آدم گم كرده ايم! شما نديده ايد؟» گفتيم: «نه! مگر به دست ما سپرده بوديد؟ در نهايت هم نتوانستند قتل سرهنگ بهايي را به دوش ما بيندازند. »(55) در پايان اين بخش از مطلب تنها به اسامي چند تن ديگر از بهائيان ارتش كه نامشان در تحقيقات و مطالعات پراكنده و يا مشاهداتم در خاطر مانده است اشاره مي كنم: سرهنگ عباس آذر، عضو دايره اطلاعات ژاندارمري. سرهنگ غلامرضا آرين، رئيس اداره رهني بانك سپه. سرتيپ عبدالرحيم ايادي، برادر ارتشبد عبدالكريم ايادي كه سالها قبل ازانقلاب مرد. سرگرد حسين ثابت، مسؤول سفارشات در اداره بودجه و اعتبارات ارتش. سرتيپ عطاءاله علايي، از امراي نيروي هوايي. عطاءاله منتصري، از امراي نيروي زميني. حسين كلباسي، رئيس آجوداني نيروهاي مسلح. سرتيپ عنايت اله ذوقي، از امراي ستاد بزرگ ارتشتاران. ميثاق اله نورالديني، افسر روان سنج نيروي زميني. سرهنگ امان اله وثوق، ستاد بزرگ ارتشتاران. سرگرد عهديه، اداره لجستيكي ارتش. استوار يكم هاشمي، دفتر آجوداني ارتش. بهائيان، مستشاران آمريكايي، لايحه كاپيتولاسيون نگاهي اجمالي به اسناد موجود و مطالعه سير تاريخي حكومت قاجاريه و پهلوي، نقش بهائيان در سست كردن ارتش ايران و ورود مستشاران روس و انگليس - به عنوان اربابان اوليه بهائيان - و سپس وارد كردن مستشاران آمريكايي - ارباب ثاني بهائيان - و تثبيت و افزايش مستشاران آمريكايي در ارتش و سپس تهيه لايحه كاپيتولاسيون و تلاش آنان براي تصويب اين لايحه در مجلس سنا را به وضوح بيان مي كند. تلاش بي وقفه بهائيان، از جمله سپهبد اسدا لله صنيعي، غلامعباس آرام، محمود جم (پدر فريدون جم)، سپهبد فريدون جم و شرايط عالي و خرج هاي گزاف از بيت المال مسلمين سبب شد تا تعداد مستشاران آمريكايي در ايران از 16 هزار نفر در سال (1972) 1351 به 24 هزار نفر در سال (1976) 1355 افزايش يابد و در گزارش سناي آمريكا آمده است كه تعداد آمريكايي ها در ايران مي بايست به واسطه خريدهاي كلان اسلحه از آمريكا تا سال 1980 به 60 هزار نفر بالغ شود. قابل توجه آنكه برنامه آمريكاييان و قراردادهاي آنان با مقامات خائن ايراني به نحوي بود كه علاوه بر تسلط مستشاران و در حقيقت آمريكا بر ارتش ايران، تعداد كثيري از اتباع آمريكايي در ايران اشتغال يافته بودند و از طريق دولت ايران و با پول مردم ايران تأمين مي شدند. اين در حالي بود كه هزينه پرسنل نظامي ارتش ايران در سال 1356 بالغ بر 140 ميليارد ريال بود و هزينه مستشاران آمريكايي مقيم ايران در همان سال 170 ميليارد ريال برآورد شده است. و بالاخره امضاي بهائيان در پاي بسياري از قراردادها(56) از جمله آرام، محمود جم، فريدون جم، اسدا لله صنيعي و. . . گوياي نقش خائنانه آنان در زمينه مستشاران آمريكايي و لايحه ننگين كاپيتولاسيون است كه علاوه بر اهانت به ملت فهيم و مسلمان ايران، آنان را سال ها عقب نگهداشته بودند و اگر نبود رشادت و فرياد بزرگ مرد تاريخ اسلام - امام خميني (رحمه ا لله عليه) - و حمايت ها و جانفشاني هاي روحانيون آزاده و مردم خداخواه و حق طلب، ايران براي هميشه يكي از مستعمرات آمريكا باقي مي ماند. حضور بهائيان تنها درارتش خلاصه نمي شد. آنان در رده هاي مختلف مديريتي كشور به ايفاي نقش مشغول بودند. اين حضور در زمان نخست وزيري اميرعباس هويدا بسيار پررنگ شد و اكثربهائيان به عرصه مديريت ارشد كشور راه يافتند و چندتن از آنها به عنوان وزير به كابينه آمدند. مئير عزري سفير اسرائيل درزمان پهلوي در ايران مي گويد: «پشتيباني هاي سازمان يافته گروهي ]بهائيان[ در ورود به دستگاه هاي دولتي و بالا كشيدن ديگر همكيشان، راه را براي يارگيري هاي بيشتري باز مي كرد. »(57) در گزارش اسناد لانه جاسوسي آمريكا آمده است: «گزارش اطلاعاتي وزارت دفاع محرمانه. . . . . . برنامه ها[ي اصلاحات ارضي و شركت زنان در انتخابات و. . . ] به دكترين بهايي گري بيشتر شباهت دارد تا به دين اسلام. »(58) حضور فعال بهائيان در كابينه، موجب جهت گيري بسياري از تصميمات دولت به نفع اهداف اين فرقه صهيونيستي ضداسلام شده بود. در گزارش محرمانه اطلاعات داخلي «سازمان اطلاعات و امنيت كشور» (ساواك) مورخه 1343.2.17 آمده است: «كريمي آشتياني كه با مهندس روحاني وزير آب و برق ارتباط دوستانه دارد، مي گفت مهندس روحاني اظهار داشته است نظر دوستان ما در كابينه (منظور وزراي پيرو فرقه بهائيگري است كه خود روحاني از آن دسته مي باشد) آن است كه اختلاف بين دولت و روحانيت ادامه يابد تا اينكه دولت ناچار شود براي ضربه زدن به فعاليت روحانيون با دولت اسرائيل رابطه سياسي برقرار كند و حتي در صورت لزوم با آن دولت قرارداد نظامي منعقد سازد. كريمي مي گفت به مهندس روحاني گفته ام اين نظر شما را مردم ايران تأييد نمي كنند و ممكن است اگر چنين فكري در ايران عملي شود عكس العمل شديدي نشان داده شود. روحاني گفته است اگر مقامات روحاني با حكومت مصر به مبارزه برنخيزند ناچاريم اين فكر عقد قرارداد با كشور اسرائيل را عملي سازيم. »(59) در سال 1347 در يكي از كميسيون هاي فرقه بهائيت، سخنگوي كميسيون پس از ابراز خرسندي از پيروزي اسرائيل در جنگ با اعراب گفت: «پيشرفت و ترقي ما بهائيان اين است كه در هر اداره ايران و تمام وزارتخانه ها يك جاسوس داريم و هفته اي يك بار كه طرح هايي تهيه شده و به وسيله دولت كه به عرض شاهنشاه آريامهر مي رسد، گزارشاتي در زمينه طرح به محفل هاي روحاني بهايي مي رسد. مثلاً در لجنه پيمان كار، كادر بهائيان ايران هر روز گزارش خود را در زمينه ارتش ايران در اينكه چگونه اسلحه به ايران وارد مي شود، چگونه چتربازان را آموزش مي دهند، به محفل روحاني بهائيان تسليم مي نمايند. »(60)
پی نوشتها : 54-ارتشبد غلامعلي اويسي فرزند غلامرضا در 1297 در قم به دنيا آمد. او پس از كودتاي 28 مرداد 1332 به نشان درجه دو رستاخيز دست يافت و در سال 1339 رئيس ستاد گارد و 1341 فرمانده لشكر يك گارد شد و در همين سمت به عنوان فرماندار نظامي تهران به قتل عام قيام كنندگان 15 خرداد 1342 دست زد. در 1348 فرمانده ژاندارمري كل كشور و در 1351 فرمانده نيروي زميني ارتش شد و در جريان انقلاب اسلامي بار ديگر در سمت فرماندار نظامي تهران قرار گرفت و به علت موقعيتش در رأس نيروي زميني، فرمانداري نظامي ساير شهرها را نيز در كنترل داشت و به عنوان جلاد كشتار خونين 17 شهريور 1357 شهرت پيدا كرد. در ديماه 1357 از ايران گريخت و جزء نخستين افسران عالي رتبه فراري رژيم پهلوي بود كه با سرمايه سرويس هاي اطلاعاتي غرب فعاليت تروريستي عليه نظام نوپاي جمهوري اسلامي را از خاك عراق و تركيه آغاز كرد. در اسناد به دست آمده از رژيم پهلوي، اسناد متعددي از فساد مالي و اخلاقي غلامعلي اويسي، همسر و فرزندش محمدرضا اويسي به چشم مي خورد. علاوه بر اين پدر همسر وي، سرهنگ مصطفي سرمد، فرمانده لجستيكي ژاندارمري نيز جزء دزدهاي سابقه دار با دزدي هاي كلان در ارتش به حساب مي آمد كه به دليل فساد سازمان يافته او و همكارانش از ارتش اخراج شد كه البته توسط شاه، اين اخراج به بازنشستگي با درجه سرتيپي تبديل شد. غلامعلي اويسي سرانجام در تاريخ 1362.11.18 توسط افراد ناشناس در پاريس به قتل رسيد. 55- جواد امامي، خاطرات آيت ا لله مسعودي خميني، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، پاييز 1381، صص 229و.230 56-براي نمونه به كتاب مستشاران آمريكايي در ايران به روايت اسناد، نوشته زينب احيايي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، زمستان 1384 و اسناد لانه جاسوسي جلدهاي 70و71 مراجعه فرماييد. 57-يادنامه خاطرات مئير عزري، جلد يكم، سال 2000 ميلادي، ص .331 58- اسناد لانه جاسوسي، شماره 37، ص 7. 59- جواد منصوري، تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، جلد اول، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، 1377، سند شماره .2.87 60-همان، سند .2.93