حملۀ عثمانیان به کربلا در زمان سید کاظم رشتی
بهائیت در ایران : شهر کربلا دو نوبت به شدّت، توسط سلطان عثمانی مورد تهاجم قرار گرفت. حملۀ اول در سال ۱۲۴۱ ه.ق. و در زمان شیخ احمد احسائی اتفاق افتاد و حملۀ دوم در سال ۱۲۵۸ ه.ق. و در زمان سید کاظم رشتی رخ داد. اما در یورش دوم نکنه قابل تامل وجود دارد و آن اینکه ، آنطور که از شواهد برمیآید، عاملِ اصلی حملۀ دوم عثمانیان به کربلا، منازعات و دشمنیهای سید کاظم رشتی، با علما و بزرگان شیعه بوده است.[۱] و به سبب همین دشمنیها بود، که اتّحاد شیعیان در مقابلِ دشمنیهای عثمانی متزلزل شد و نجیب پاشا، امپراتور وقت عثمانی، در سال ۱۲۵۸ ه.ق. وارد کربلا شد و چهار هزار تن از مردم و زنان و کودکان شیعه را به قتل رساند.[۲]
حملۀ نجیب پاشا، تنها با حملۀ مغولان برابری میکند. او به کربلا حمله کرد و شیعیان را به خاک و خون کشاند، به گونهای که حتّی آنها که به روضۀ مقدسه پناهنده شده بودند، در أمان نبودند و در اندرون ضریح با گلوله کشته میشدند. حاج محمد کریم خان، اولین رهبرِ شیخیۀ کرمان، دربارۀ حملۀ نجیب پاشا مینویسد: «کسانی که در روضۀ مقدسۀ حضرت عباس بودند، ایمن نبودند از قتل، حتّی آنکه در رواق و حرم، هر که بود کشتند. حتّی آن کسی که اندرون ضریح پناه برده بود، در همان اندرون ضریح، او را گلوله زدند و کشتند؛ و پاشا خود از قرار مذکور با اسب داخل رواق مطهر حضرت سید الشهدا شده است. خلاصه احدی در آن نایره (فتنه) ایمن نشد، و هر کس که به خانۀ سید کاظم] پناه برده بود، به هیچ وجه آسیبی به او نرسید، و .... [۳] حاج محمد کریم خان تصریح میکند، که در این میان فقط خانۀ سید کاظم محل أمنی برای مردم بود، به طوری که هر کس به آنجا پناهنده میشد، در أمان بود.
آنچه جای سؤال دارد، این است که چرا خانۀ سید کاظم محل أمن بود، اما حرم اباعبدالله و اباالفضل العباس (علیهما السلام) به توپ و گلوله بسته شدند؟ حال آنکه یطور قطع باید گفت امنیت خانۀ سید، معلول این بوده، که سید، جاسوسِ امپراتور عثمانی بوده است و فرزندِ سید کاظم، یعنی سیدِ احمد، یکی از چهار نفری بوده، که در دربار عثمانیان کُرسی ثابت داشته است و عثمانیان در واقع، او را به عنوان گروگان در نزد خود نگه داشته بودند، تا سید کاظم به آنچه که عثمانیان به او دیکته میکردند، عمل کند.[۴] حال باید از حاج محمد کریم خان پرسید: «آیا ائمه اَطهار خواستهاند، شیعیان به دستِ سنّیان و یهودیان، قتل و عام شوند و حرمین شریفین زیر سُم اَسبان تاخته شوند، که فضلی از سید بروز نماید؛ آن سیدی که مجهول الهویه و بلکه جاسوس عثمانیان بوده است».[۵]
پانوشت:
[۱]. شیخیه زمینه ساز بابیه، سید محمد حسین فقیه ایمانی، ص ۶۹، انتشاراتی راه نیکان، تهران، ۱۳۸۹.
[۲]. قصص العلماء، محمد بن سلیمان تنکابنی، ص ۵۸؛ به نقل از: نقد و بررسی آرای کلامی شیخیۀ کرمان، علی اکبر باقری، ص ۱۰۵-۱۰۶، انتشاراتی مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، ۱۳۹۲.
[۳]. هدایة الطالبین، حاج محمد کریم خان کرمانی، ص ۱۵۲.
[۴]. شیخیگری و بابیگری، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص ۲۳۸؛ در جستجوی حقیقت، علیرضا روزبهانی بروجردی، ص ۴۶، انتشاراتی مرکز مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، ۱۳۸۸.
[۵]. شیخیه زمینه ساز بابیه، سید محمد حسین فقیه ایمانی، ص ۷۰، انتشاراتی راه نیکان، تهران، ۱۳۸۹.