ایادی بهائی چگونه پزشك خصوصی شاه و به فاصله کمی شاه در سایه شد
بهائیت در ایران : شايد بعضي از ما كه دوره حكومت شاه را درك نكرده و يا درآن زمان، سن و سالي نداشتيم هنوز با ويژگيهاي سياه و نكبت بار آن حكومت آشنايي زيادي پيدا نكرده باشيم. مطالعه گوشههايي از تاريخ، آنهم از زبان بازيگران آن جالب، هشدار دهنده و عبرت آميز ميباشد .
عبدالکریم ایادی
يكي از بازيگران آن عصر، سپهبد دكتر عبدالكريم ايادي بهائی پزشك مخصوص شاه بود او وقتي وارد دربار شد، در ارتش درجه سرهنگي داشت، اما نحوه ورود به دربار خود، داستان جالبي است:
ارتبشد فردوست صميمي ترين دوست شاه، معاون سازمان اطلاعات و امنيت كشور و رئيس دفتر اطلاعات ويژه دربار در خاطرات خود، شاه را مبتلا به نوعي بيماري رواني به نام« ميكروفوبيا» يعني ترس از ميكرب دانسته و ميگويد : اين بيماري به طور دائم و در تمام مدت شبانه روز و براي تمام عمر شاه را آزار ميداده است. وقتي اين حالت وسواس به اوج خود ميرسيد و شاه احساس ميكرد كه يك ميكرب خطرناك به او حمله ور شده، اگر پزشك حضور نداشت شاه او را احضار ميكرد و تا دكتر برسد از هر فردي كه در دسترس بود، حتي از پيشخدمت ها سئوالات گوناگون مينمود و لازم بود به او گفته شود كه به هيچ وجه چنين ميكربي به شما حمله نكرده ! با اين جواب او تا اندازهاي راحت ميشد، ولي مدت آرامشش كوتاه بود و دو مرتبه اين آزار شروع ميشد.
فردوست ميگويد:
روزي شاه به شدت ابراز ترس از ميكرب ميكرد و من و عليرضا( برادر تني شاه) حضور داشتيم. عليرضا كه خود به همين بيماري رواني مبتلا بود گفت، پزشكي را ميشناسد كه بينظير است و از شاه اجازه خواست تا اين پزشك بيايد و او را معاينه كند . شاه از شدت ترس بلافاصله از اين پيشنهاد استقبال كرد و اجازه داد و بدين ترتيب براي اولين بار، ايادي» شاه را معاينه كرد.
از همان آغاز براي من مشخص شد ، اين فرد، كه دوره پزشكي را در فرانسه طي كرده بود يك كلاش و حقه باز به تمام معناست بايد اضافه كنم كه ايادي در فرانسه ابتدا دانشجوي دامپزشكي بود و سپس دوره پزشكي را به طور ناقص گذراند. ميگويم به طور ناقص ، زيرا دو سال از دوره دامپزشكي او را به عنوان دوره مقدماتي پزشكي قبول كرده بودند. ولي همين فرد به نحوي شاه را مسحور خود كرده بود كه قرار شد هفته اي سه بار به شاه مراجعه كند. ايادي تا روز مرگ عليرضا، پزشك معالج او هم بود. چون عليرضا مرا خيلي دوست داشت و علاقمند بود كه به طور خصوصي با من صحبت كند، در اين صحبت ها براي من روشن شد كه اين« ايادي كلاش» در طول بيش از 10 سال كه پزشك عليرضا بوده فقط به او انواع داروهاي ويتامين جهان را داده و او نيز مصرف كرده است! جيب عليرضا هميشه مملو از انواع اينگونه قرص ها بود، كه البته نه تنها مرض را معالجه نميكردند بلكه امراض ديگري به خصوص امراض جلدي و لرزش برخي عضلات بدن، بر آن ميافزودند.
شاه به زودي دچار اين اعتياد« ايادي» شد. ديدار او با ايادي از هفتهاي 3 روز به هر روز تبديل شد و ديدار هر روزه به كليه ساعات فراغت كشيد . صبح ها، هنوز شاه بيدار نشده، ايادي حاضر بود و شب ها تا وقت خواب در اتاق او ميماند. زماني كه محمد رضا ازدواج كرد، اين عادت ترك نميشد و ايادي با زنهاي شاه هم خودماني ميشد. بدين ترتيب ايادي با نفوذترين فرد دربار و به تدريج با نفوذترين فرد كشور شد. او براي خود حدود 80 شغل در سطح كشور درست كرده بود. مشاغلي كه مهم و پولساز بود! رئيس بهداري كل ارتش بود و در اين پست ساختمان بيمارستان هاي ارتش به امر او بود. وارد كردن وسايل اين بيمارستانها، وارد كردن داروهاي لازم، دادن درجات پرسنل بهداري ارتش از گروهبان تا سپهبد به امر او بود. هر گونه تخطي از اوامر او بركناري و مجازات را به دنبال داشت. ايادي رئيس شركت« اتكا» ارتش و نيروهاي انتظامي هم بود و در اين پست كليه نيازمنديها بايد به دستور او تهيه ميشد. هر چه او اراده ميكرد ولو در كشور موجود بود بايد براي ارتش از خارج، به ويژه از انگليس و آمريكا، وارد ميشد. سازمان داروئي كشور نيز تماما تحت امر ايادي بود، چه داروهايي و به كدام مقدار بايد تهيه شود ، از كجا خريداري و به كدام فروشنده و به چه ميزان داده شود، شيلات جنوب در اختيار ايادي بود و تعيين اينكه به كدام كشورها و شركت ها اجازه صيادي داده شود و به كدام داده نشود در اختيار ايادي بود...
من يك بار مشاغل او را كنترل كردم و به 80 رسيد به شاه گزارش كردم. شاه در حضور من از او ايراد گرفت كه 80 شغل را براي چه ميخواهي؟ ايادي به شوخي جواب داد: ميخواهم شغلم را به 100 برسانم.
اين خود نمونه كوچكي است از شيوه حكومت شاه! در دوران نخست وزيري هويدا، ايادي كه خود بهائي بود تا توانست وزير بهائي وارد كابينه كرد و اين وزرا بدون اجازه او حق هيچ كاري را نداشتند. من ميتوانم ادعا كنم كه يك هزارم كارهاي ايادي را نميدانم ولي اگر پروندههاي موجود در ارتش و سازمانهاي دولتي و ... بررسي شود، موارد مستندي مشاهده ميگردد كه به نظر، افسانه ميرسد و بر اين اساس ميتوان كتابي نوشت كه: آيا ايادي بهائي بر ايران سلطنت ميكرد يا محمد رضا پهلوي؟ تمام ايرانيان رده بالا، چه در ايران باشند و چه در خارج، خواهند پذيرفت كه سلطان واقعي ايران، ايادي بود. حقيقتي كه هيچكش پيش از انقلاب جرأت بيان آن را نداشت.
ايادي مشهور به «راسپوتين ايران» بود. واقعا چنين بود هيچ زن زيبايي كه با او تماس پيدا ميكرد از دست او سالم در نميرفت و البته در مقابل، آنها را به مشاغل مهم ميرساند و يا پول گزاف ميداد.
ايادي جاسوس بزرگ غرب و مطلع ترين منبع اطلاعاتي سرويس هاي آمريكا و انگليس بود. وي همواره در زندگي خصوصي شاه و زنان و اطرافيان وي رسوخ داشت و هر اطلاعي كه ممكن بود كسب ميكرد و به اربابان خود ميرساند. نفوذ او با نفوذ شاه مساوي بود. نخست وزيران، بخصوص هويدا ، رؤساي ستاد ارتش و كليه مقامات مهم مملكتي اعم از وزير و نماينده مجلس و امثالهم دستورات او را كه نخست به فرم خواهش بود و اگر اجرا نميشد به فرم امر، اجرا ميكردند.
ايادي در كليه مسافرت هاي خارج همراه شاه بود و طبيعي است كه مورد علاقه برخي كشورهاي ذينفع در رابطه با ايران بود است. ايادي در سال 1357 كمي قبل از پيروزي انقلاب، ايران را ترك كرد.
تلخيص و تنظيم از كتاب« ظهور و سقوط سلطنت پهلوي»