بهائيت طفل نامشروع روس و انگليس
باز نشر از بهائیت در ایران
بسمه تعالي صلي الله عليك يا ولي العصر ادركنا يا ايهاالذين آمنوا اصروا وصابروا و رابطوا و انفوا الله لعلكم تفلحون. اي ايمان آورندگان، پايدار باشيد و در شكيبايي پيشتاز شويد و ديده وري و مرزباني نمائيد و از خدا پروا كنيد. اميد است رستگار گرديد(قرآن مجيد سوره آل عمران آيه 200)قال الباقر(ع): اصروا علي اداء الفرائض و صابروا علي ادبه عدوكم و رابطوا امامكم المهدي المنتظر ، برانجام تمامي واجبات ديني پايداري كنيد و برآزار وگزند دشمنان بيش از آن ها بردبار باشيد و از حريم امام خود مهدي كه چشم براهش هستيد ديده باني و پاسداري نمائيد) منتخب الاثر فضل دهم باب پنجم حديث هشتم( تاريخ غيبت كبري دروغ پردازاني نابكار را ديده است كه خود را به جاي رهبر حقيقي معرفي كرده ومردم را از شاهراه هدايت به ورطه ضلالت كشانيده اند كساني كه به طمع مال و جاه برخاسته و با اشاره بيگانگان ادعاهاي دروغين بابيت و يا مهدويت عرضه كردهاند و گروهي را فريفته و به گرد خويش جمع آوردهاند. اما از آنجا كه حجت هاي رساي الهي پيوسته در كار است و هدايت و راهيابي مردمان پيوسته در كف اقتدار الهي است. دستهايشان را نمايانده تا انسانهاي حق جو راه باطل را نپيمايندو مسير هدايت و ضلالت آن را بشناسند. يكي از اينها عليمحمد باب شيرازي فرزند ميرزا رضاي بزاز شيرازي است كه در سال 1235 ه.ش در شيراز متولد شد و در سن 25 سالگي در سال 1260 ه.ش ادعاي بابيت امام عصر (ع) نمود و اينكه بندهاي از بندگان و نمايندهاي از نمايندگان آن حضرت است. و سپس با آنكه صريحا به امامت و مهدويت امام زمان (عج)اعتراف كرده بود. ادعاي ديگر نمود و مقام خويش را به مهدويت و بعد به رسالت و الوهيت بالا برد زمينههاي گوناگون بويژه دست هاي بيگانه سبب شد كه اين مرام،همچون همتاهاي ديگرش در فراموشخانه تاريخ،راه نابودي بپيماند و بعدها از حلقوم افرادي ديگري نغمههاي جديدتري را سردهد چهرههايي چون «ميرزا حسينعلي نوري» و پسرش «عباس افندي »و نوه دختري عباس با نام «شوقي افندي دخالت اين افراد از طريق عوامل سياسي خارجي،از بابيت چهرهاي جديدتر با نام بهائيت ساخت كه در اصل از سخنان ميرزا عليمحمد الهام ميگيرد. تقويت فرقه بهايه توسط انگليس و صهيونيست بعد از روسيه تزاري:بدنبال اعزام ميرزا حسينعلي بهاءالله وطرفداري وي از سوي دولت عثماني به نواحي اطراف عكا وحيفا در سرزمين فلسطين بتدريج اين نواحي به مركز فعاليت بهائيان تبديل شد و آنها مبادرت به خريد و تصرف املاك متعددي در آن نواحي نمودند. بدنبال مرگ ميرزا حسينعلي وي را در عكا دفن نمودند و براي وي زيارتگاهي ساختن. عباس عبدالبها فرزند و جانشين بهاءالله دامنه نفوذ و اقتدار خود در ميان بهائيان ساكن در خاك فلسطين را گسترش داده و براي خود و طرفدارانش تشكيلاتي بوجود آورد. اين وقايع همزمان با گسترش نفوذ دولت استعماري انگليس در خاك عثماني و تسلط بر سرزمينهاي غربي عثماني يعني نواحي فلسطين بوده است. در آن زمان روابط ميان عبدالبهاء و بهائيان با نيروهاي اشغالگر انگليسي آنچنان صميمانه بود كه حتي انبار آذوقه بهائيان در اختيار نيروهاي انگليسي قرار داشت. در همين زمانها است كه دولت انگليس به پاس خدمات عبدالبهاء به دولت استعماري انگليس به وي لقب ارزشمند و انحصاري (سر) را اعطا ميكند. حادثه مهم و سرنوشت سازي كه در آن دوران در حال شكل گيري بود مقدمات تشكيل دولت صهيونيستي و يهودي در خاك فلسطين بود و اين توطئه با كمك و حضور نيروهاي انگليسي و دولت انگليس در آن منطقه در حال شكل گيري بود. حوادث و شواهد تاريخي نشان ميدهد كه سران بهائي به تنها مخالف تشكيل دولت يهودي نبودند بلكه از آن استقبال و بدون درنظر گرفتن سرنوشت اعراب مسلمان آن منطقه فقط در فكر كسب امتيازات گوناگون از طريق حمايت از نيروهاي انگليسي و سپس دولت تازه تأسيس اسرائيل بودهاند. در بحبوحه جنگ جهاني اول كه قشون غاصب انگليس براي درهم كوبيدن دولت مسلمان عثماني در خاورميانه و هرگونه مقاومت خلق ستمديده فلسطين (كه در آن زمان جزئي از امپراطوري عثماني بود)به حيفا وارد ميشود با كمبود آذوقه روبرو شده و در خطر شكست قرار ميگيرد.عباس عبدالبهاكه اين موضوع را متوجه ميشود پس از گفتگوبا افسران ارشد انگليسي آنها را از نگراني خارج ميكند و ميگويد: من به اندازه ارتش شما آذوقه دارم و درب انبارهاي خويش را كه از قبل آذوقه زيادي درآن پنهان كرده بود برروي سپاهيان انگليسي ميگشايد و اين موضوع باعث پيروزي سپاهيان انگليس در فلسطين ميشود(كتاب معروف ليدي بلامفيلد بنام the chosen hiqhway صفحه 210 ناشر اين كتاب در پاورقي همين صفحه اضافه ميكند كه خانم بلامفيلد اكثرا يادآوري ميكرد كه اين مخازن گندم عبدالبهاء در زمان سلطه قشون عثماني مخفي گاه خوبي براي حفظ گندم ها بوده است!)و بدين ترتيب راه براي تحكيم تسلط ارتش انگليس و مقدمات حمايت از تشكيل يك دولت يهود در منطقه فلسطين هموار ميگردد. جالبتر آنكه عبدالبهاء اين سلطه غاصبانه دولت استعمارگر انگليس را برسرزمين فلسطين به «برپا شدن خيمههاي عدالت تعبير نموده و براين نعمت عظمي خداي را سپاس ميگذرد و تاييدات جرج پنجم امپراطور انگلستان را مسئلت و جاودانگي سايه اين امپراطور تجاوزگر را برآن سرزمين آرزو ميكند !!!(به نقل از كتاب مكاتيب جلد 3 صفحه 347 نامه به شرح متن زير خطاب به امپراطور انگليس صادر نموده است:«الهم ابد الامپراطور الاعظم جرج الخامس عاهل انگلترا بتوفيقاتك الرحمانيه و آدم ظلها الصليل علي هذا الاقليم الجليل(مكاتيب جلد 3 ص 347نوشته عبدالبهاء) يعني خداوندا جرج پنجم پادشاه انگلستان را بتوفيقات رحماني خويش تاييد كن و سايه اش را بر اين سرزمين( فلسطين) هميشگي و جاودانه دار... اين موضوع اثرات فراواني بر مبارزان فلسطيني ميگذارد بطوريكه جمال پاشا حاكم دولت عثماني كه در مقابل سپاه انگليس مقاومت مينمود آنقدر از اين موضوع عصباني ميشود كه ميگويد : هر طور ميل عباس افندي باشيد بين دارزدن وكشتن مختار است هر كدام را خواست او را مجري كنم( خاطرات حبيب جلد 1 صفحه 446) عبدالبهاء مراحم عاليه خويش را نثار يهوديان ميكند بلكه پيشگويي ميكند كه: اينجا فلسطين است اراضي مقدسه است عنقريب قوم يهود باين اراضي بازگشت خواهند نمود سلطنت داودي وحشمت سليماني خواهند يافت. اين از مواعيد صريحه الهيه است و شك و ترديدي ندارد قوم يهود عزيز ميشود در ظل امر وارد ميشود و تمام اين اراضي باير آباد و دائر خواهد شد تمام پراكندگان يهود جمع ميشوند و ترديدي درآن نيست مقام اعلي به بهترين طرزي ساخته خواهد ش، دعا و مناجات انبياي الهي به هر نميرود و وعدههاي الهي تماما تحقق خواهد يافت. اسارت و دربدري و پراكندگي يهود مبدل به عرب ظاهري آن ميشود حتي بحسب ظاهر عزيز خواهند شد( خاطرات حبيب جلد 1 صفحه 20 ) و سپس زماني كه پيروزي اسرائيل مسجل ميشود عبدالبهاء دست به آستان الهي برداشته براي عزت اسرائيل و شوكت يهوديان كه توانستهاند مردم فلسطين را آواره و دربدر نمايند دعا ميكند و ميگويد: اسرائيل عنقريب جليل گردد واين پريشاني بجمع مبدل شود شمس حقيقت طلوع نمود و پرتو هدايت بر اسرائيل زد تا از راههاي درو با نهايت سرور به ارض مقدس ورود يابند. و سپس از صميم قلب بزرگي يهود را از خداوند بزرگ مسئلت دارد كه: اي پروردگار وعده خويش آشكار كن و سلاله حضرت جليل را بزرگوار فرما توئي مقتدر و توانا و توئي بينا و شنوا و دانا( خاطرات حبيب جلد 1 صفحه 53) در مقابل دولت اسرائيل بسيار نمك ناشناس خواهد بود اگر به اين الطاف پاسخ نگويد اين است كه وظيفه خويش را عمل نموده همه گونه وسائل راحتي و آسايش اهل بهاء را فراهم ميآورد شوقي افندي ميگويد: دولت اسرائيل وسائل راحتي ما را فراهم كرد( اخبار امري سال 107 بديع شماره 8 صفحه 2) و سپس در حاليكه در اغلب كشورهاي اسلامي شعائر امري بهائي ممنوع اعلام گرديده دولت اسرائيل همه گونه آزادي را به بهائيان ارزاني داشته حتي آنها را از ماليتهاي گزاف معاف ميكند. در ارض قدس شعائر امريه بي پرده و حجاب مجري گشت و تسجيل عقدنامه بهائي در دوائر حكومتي و معافيت مقامات و توابع آن از رسوم دولت از طرف اولياي امور تصويق گرديد كه (توقيعات مباركه نوروز 101 بديع صفحه 159 ) ميدانيد كه براي كشوري كه در حال جنگ است كمك هاي مالي بسيار حياتي است تا بتواند دشمن را از پاي درآورد، دولت اسرائيل هم كه درآن زمان با ملت محروم فلسطين در حال جنگ بوده به اين كمك هاي مالي بسيار محتاج بوده و در پي جمع آوري اعانات مختلف از يهوديان و دول اروپايي بوده است. اما يادش نميرود كه: هرگز به دوستان خودش فشاري وارد نياورد و متحدانش را در مصيقه نگذارد به اين خاطر تمام مصالح ساختماني سنگين قيمت بهائيان را كه از خارج( بخصوص ايتاليا) براي ساختن مقام اعلي(مقبره علي محمد باب) و ديگر ساختمانهاي مقر بهائيان در حيفا و عكا وارد ميشود از گمركي هاي سرسام آور بكلي معاف ميكند. دولت اسرائيل براي مصالح ساختماني مقام اعلي گمركي نميگير.( اخبار امري شهريور 1330 شماره 5 ص 11 ستون دوم) و از همه جالبتر، سخنان خانم روحيه ماكسول، همسر آمريكاي شوقي رباني است كه الحق در مقام كبير بهاءالله ( امه البهاء) حرف آخر را در مورد رابطه بهائيت با اسرائيل و صهيونيسم ادا كرده است و ابراز داشته كه: من ترجيح مي دهم كه جوانترين اديان( بهائيت) از تازه ترين كشورهاي جهان( اسرائيل) نشو و نما نمايد و در حقيقت بايد گفت آينده ما (يعني بهائيت و اسرائيل) چون حلقه هاي زنجير بهم پيوسته است (اخبار امري ديماه 1340 شماره 10، شماره صفحات مسلسل 601، ژانويه 1962 ، آخرين پاراگراف) واقعا چشم خلق هاي مستضعف جهان بويژه ملت آواره فلسطين به اين كلمات روشن باد!! حتما شايسته است كه تمامي محافل بهائي جهان اين جمله سركار خانم را برسر در ورودي مراكز خويش نصب كنند تا خيلي صريحتر متحدان اسرائيل شناسايي شوند و آرمانهاي بهائيت واضح گردد و معلوم شود كه اهداف بهائيت چيست. كه با اهداف دولت اسرائيل چون حلقه هاي يك زنجير به هم پيوسته است ؟ دقت كنيد: حلقه هاي يك زنجير، يعني ايندو همراه و همگام، با تمامي قوا از اهداف خويش دفاع ميكنند و بسوي يك آرمان گام برميدارند!!! به رسميت شناختن بهائيت توسط دادستان دولت اسرائيل، در مقابل اين توصيه ها و به علت همكاري و شعفي كه از تاسيس دولت اسرائيل در جهان بهائيت پيدا ميشود پرفسور نرمان نيويج دادستان اسبق حكومت فلسطيني كه يكي از شخصيتهاي سياسي و يهودي دولت اسرائيل است و بهائيت را در رديف سه دين يهودي- مسلمانان- مسيحي به رسميت شناخته ، چنين مينويسد: ...اكنون فلسطين را نبايد فيالحقيقه منحصرا سرزمين سه ديانت محسوب داشت. بلكه بايد آن را مركز و مقر چهار ديانت به شمار آورد، زيرا امر بهائي كه مركز آن حيفا و عكا است و اين دو مدينه زيارتگاه پيروان آن است به درجه اي از پيشرفت و تقدم نائل گشته كه مقام ديانت جهاني و بين المللي را احراز نموده است و همان طور كه نفوذ اين آئين در سرزمين مذكور روز بروز رو به توسعه و انتشار است ، در ايجاد حسن تفاهم و اتحاد بين المللي اديان مختلفه عالم نيز عامل بسيار موثري به شمار ميآيد...( كتاب قرن بديع قسمت چهارم ص162)