×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

"وحدت عالم انسانی " اعتقاد تا عمل از نگاه یک پژوهشگر تاریخ معاصر ایران (2)

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

"وحدت عالم انسانی " اعتقاد تا عمل از نگاه یک پژوهشگر تاریخ معاصر ایران (2)

بهائیت در ایران : ادامه از بخش اول

سوال : جناب دکتر پژوهش به عنوان سوال سوم می خواهم خدمتتان یک بحثی را مطرح کنم آن هم درباره مقاله ای که در سایت بهائی پژوهی با ان مواجه هستیم . ما در سایت بهائی پژوهی یک مقاله ای داریم تحت عنوان «وحدت عالم انسانی و اهانت به سیاهان افریقایی» شاید نکته ای که ذهن هر خواننده ای را مشغول کند این است که جناب عبدالبها در یکی از سخنرانی های خودشان متاسفانه سیاهان افریقایی را مورد اهانت قرار می دهند و از انها تعبیر به گاوهایی می کنند که در شکل بشر هستند. این صحبت رهبر بهائیان با این تعلیم چگونه قابل جمع است؟ اگر در وحدت عالم انسانی همه مثل همند پس چگونه است که ایشان به سیاهان افریقایی با این تعابیر صحبت کرد؟

دکتر پژوهش: پیش از اینکه به این مقاله ای که در سایت اشاره فرمودید بپردازیم اجازه بفرمایید به این نکته ای که من در مورد سوال قبل شما عرض کردم بپردازم آیا اینکه ادعا می شود این تعلیم یک تعلیم نو و جدید و ابتکاری است که قبلا بهش پرداخت نشده و کسی از آن سخن نگفته، آیا واقعا چنین هست؟

ایشان ادامه میدهد : من میخواهم بگویم که شما از خود مردم سوال کنید آیا اینکه انسان ها همگی با هم برادر و برابرند وهمگی از یک پدر و مادر به وجود آمده اند و همه ما از آدم و حوا به وجود آمده ایم. آیا واقعا این حرف حرفی بوده که توی این 170 سال قبل مجهول بوده و یک مرتبه در ایین بهائی همچین مطلبی را مطرح کردند؟ آیا قبلا کسی دیگر اعم از انبیا یا روشنفکران یا نویسندگان کسی زبان به این حرف نگشوده است که مردم همگی از یک پدر و مادر هستید ؟ همگی برادر و برابر هستید؟

خودتان از خودتان سوال کنید آیا شما در مطالعاتی که کردید ندیدید کسانی که قبل از اینکه اسم بهائیت به میان بیاید حرفی زده باشد؟ ما ایرانی ها که آنقدر در ادبیاتمان در این زمینه حرف داریم که حد ندارد مثلا یکی از قله های ادب فارسی سعدی شیرازی هست . بعضی از عبارت های سعدی بر زبان ما روان هست و حتی در جامعه جهانی به ان توجه کردند مثلا این شعر سعدی بر سر در سازمان ملل متحد نوشتند که:

بنی ادم اعضای یکدیگرند          که در افرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد اورد روزگار     دگر عضوها را نماند قرار

اینکه سعدی حدود 800 سال قبل گفته بنی آدم همگی اعضای یک پیکرند مثل دست و چشم و گوش و حلق و بینی و پا و.. که همگی اعضای یک پیکرند و در منزلت مثل یکدیگر هستند. سعدی گفته بنی ادم و نوع بشر و همه انسان ها هم با همدیگر همین گونه اند نباید دست یک روز فخر بفروشد بر چشم یا چشم فخر بفروشد بر گوش که من از تو برتر هستم . همه شما اعضای یک خانواده و پیکر هستید. و بعد میگوید چو عضوی به در اورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار... همان طور که وقتی دست انسان مثلا زخمی شود تمام اعضای بدن هم ناراحتند از اینکه دست ما زخمی شده و همه سلول های بدن همکاری میکند تا اینکه یک جوری این دست خوب شود . همین طور اگر بخشی از بشریت رنجی بهش برسد، همه بشریت متالم و دردناک می شوند.

سعدی 800 سال قبل این را گفته ،مگر ایین بهائیت قدمتش چند سال هست؟ فرض کنید از زمانی که میرزا علی محمد باب اولین رهبر بابی که مقدمه بهائیت بوده به وجود امده فوقش 170 سال گذشته. 800 سال قبل سعدی چنین گفته و ایا نواوری در این حرف است یا نه؟ این حرف در متن فرهنگ دینی اسلامی هست که پیامبر فرموده است که همه شما مردم مثل دندانه های یک شانه با همدیگر برابر هستید و در جای دیگر فرموده که لافرق بین العرب و العجم الا بالتقوا

یا اینکه قران کریم که منشور اعتقادی مسلمان هاست فرموده است یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی ، ما شما را از یک مرد و یک زن افریدیم و اگر شما قبیله قبیله و طایفه طایفه شدید در طول زمان دلیل بر برتری شما نیست و ان اکرمکم عند الله اتقاکم. پرهیزکارترین شما گرامی ترین شماست.

پس این حرف حرف جدیدی نیست مگر حضرت عیسی این حرف را نمیزد؟ الان شما در کتاب تورات و انجیل ببینید. در انجیل هست که وقتی عیسی از اسمان فرود می اید همه مسیحی ها می آیند و میگویند ما خیلی دوستدار شما هستیم حضرت به یک گروه میگویند که نه شما دوست من نیستیم.

آنها میگویند:چرا؟

حضرت می گویند که در آن دوره ای من نیاز به سرپناه و مسکن داشتم شما به من مسکن ندادید در آن موقع که گرسنه بودم شما به من غذا ندادید در ان موقعی که تشنه بودم شما به من آب ندادید.

مسیحی ها تعجب میکنند و میگویند: کی شما از ما اب و غذا و سرپناه خواستید و ما به شما ندادیم؟

حضرت عیسی می فرمایند: ان موقعی که مردم بدون سرپناه بودند شما به مردم سرپناه ندادید انگار به من ندادید ان موقع که مردم گرسنه بودند و غذا طلب کردند شما به انها ندادید انگار به من ندادید. یعنی عیسی (ع) میخواهد بگوید که در واقع همه مردم در شان پیامبر هستند و یکی هستند. شما اگر به یک گرسنه ای غذا ندهید انگار به پیامبر خدا ندادید . این حرف ها کنایه از این است که بشریت همگی واحد هستند و هیچ فخری بر کسی نیست و همه مردم برابر هستند و تنها منزلت افراد بر اساس تقوا طبقه بندی می شود. چرا ایین بهائی ادعا می کند ما نخستین کسانی هستیم که از وحدت عالم انسانی سخن گفتیم؟ این بحث اول.

بحث دوم برمی گردد به سوال شما که ناظر به یک مقاله ای هست که در سایت آمده. حالا همین ایین بهائی که میگوید همه انسان ها برابرند و وحدت عالم انسانی را مطرح میکند میخواهیم ببینیم که واقعا در تمام حرف های دیگرش هم پایبند این زمینه بوده و بگوید که همه انسان ها برابر هستند.

نه! ما متاسفانه می بینیم یک مطلبی در یکی از سخنان رهبران بهائی هست که این مطلبی که شما نقل کردید سخنی هست از عبدالبها. او در جمعی بین مردم امریکا که صحبت می کند میگوید تفاوت های بین سیاهان چقدر زیاد است و چقدر فرق میکنند با هم .  میگوید سیاهان افریقایی در مقایسه با سیاهان امریکایی مثل گاو می ماند در برابر انسان. و بعد این عبارت را به کار می برد که سیاهان افریقایی خلق الله البقر فی صوره البشر هستند. تصور بفرمایید اگر الان همه سیاهان افریقایی را بنشانند و بگویند یک جمله ای از جناب عبدالبها که رهبر ایین بهائی هست برای شما بخوانیم ایشان در مورد شما سیاهان افریقایی این جمله را فرمودند که شما خلق البقر فی صوره البشر هستید، یعنی افریده های خداوند که گاو هستند ولی در صورت مثل انسان ها می مانند. این چه اهانت بزرگیست که ایشان به سیاهان افریقایی کرده؟ ایا این وقعا با وحدت عالم انسانی سازگار است؟از ان طرف می گویند همه انسان ها مثل برگ های یک شاخسارند از این طرف به سیاهان افریقایی می گویند شما گاو هایی هستید در صورت انسان.

این است که تناقضاتی این چنین در ایینی که ادعا میکند من طرفدار وحدت عالم انسانی هستم دیده میشود . حالا اگر مایل بودید من نمونه های دیگری زیاد دارم بگویم که خلاف وحدت عالم انسانی در متون بهائی و اقوال بزرگان بهائی می توان نشان داد.

سوال : جناب آقای دکتر پژوهش، شما در قسمت قبل فرمودید کسانی که خودشان داعیه این تعلیم را دارند اما در بحث جانشینی بعد از بهاء الله نتوانستند این وحدت را بین خودشان رعایت کنند و اختلاف افتاد ، جدای از این بحث که در آن برهه بهائیت را بلاتکلیف میکرد . در یک قسمت دیگر هم شما فرمودید که جناب بهاءالله گفتند که هرکسی که بهائیت را قبول نداشته باشد حرام زاده است. اگر بخواهیم تعریف کوتاهی از وحدت عالم انسانی و محتوای حقیقی اش بکنیم یعنی وحدت عالم انسانی مساوی است با بهائیت و هرکسی که بهائیت را قبول داشت وحدت عالم انسانی دارد و هرکسی که نداشت این وحدت را ندارد به نوعی این آموزه میخواهد بگوید که همه باید بهائیت را قبول کنند. نظر شما چیست؟

دکتر پژوهش:این حرف که این آدمها سیاهان آفریقایی هستند، این آدمها بهائی نیستند پس نطفه شان نا پاک است، این آدمها به بهائیت انتقاد کردند باید طرد شوند، با این حرف که همه برگ یک شاخسار هستیم سازگار نیست پس درواقع چه میشود که میگوید همه انهایی که بهائی هستند با همدیگر وحدت باید داشته باشند؟ خیلی خب! پس جمع عالم بشریت کنار رفت. جمعیت بشر اگر نزدیک 7 میلیارد باشد و بپذیریم که جمعیت بهائیان هم 6 میلیون نفر است که ادعا میکنند یعنی در واقع 7 میلیارد انسان منهای 6 میلیون بهائی اینها مشمول وحدت عالم انسانی نیستند .چرا؟ چون همین که مخالف بهائیت بودند اینها نطفه هایشان ناپاک است ، همین که انتقاد دارند نسبت به بهائیت ناقض هستند و اینها از جرگه وحدت بیرونند. فقط 5،6 میلیون بهائی می ماند که در این 5-6 میلیون بهائی هم هر کسی اعتراض بکند طرد میشود ،اینها هم که پس جزو وحدت نمی شوند چون اگر پدر تو هم انتقادی داشته باشد به تشکیلات باید سلام و کلام با او نکنی ، خب بفرمائید چند نفر ادم می مانند که اینها با هم وحدت پیدا کنند و ایا وحدت داشته باشند یا نداشته باشند.در بین اینها هم دسته ها و اختلاف هایی پیش میاید یک عده بهائیان ارتودوکس هستند که می گویند اصلا ما بیت العدل را قبول نداریم بنابراین اینها را هم باید بگذارید کنار! هرکسی هم که اعتراض به محافل وبیت العدل داشته باشد ان را هم باید بگذاریم کنار، پس عملاً وحدت بین چه کسی باید انجام بگیرد؟ وحدتی دیگر باقی نمی ماند و من نمیدانم که اگر این شعار را از انها بگیریم دیگر با چه رویی میخواهند با جامعه جهانی روبرو شوند و بگویند ما حرف نویی در قرن 21 آوردیم که همگی با یکدیگر واحد باشیم؟ چطور واحد باشیم که جناب بهاء الله میگوید تمام کسانی که بهائی نباشند باید بروند حال خودشان را از مادرشان بپرسند؟

اگر این هم حذف شود بهائیت دیگر مطلبی ندارد که برای جهان بگوید.به فرض که این را هم بتواند مطرح کند و اصلاً هیچ تناقضی هم در درونش نداشته باشد این حرف ، حرف جدیدی نبود که گفتیم 800 سال قبل سعدی گفته است، پیامبر اکرم گفتند، ادیان دیگر گفتند، بنابراین نه یک حرف جدیدی است که اینها زده باشند نه به آن پایبند بودند از نظر عمل که واقعاً وحدت ایجاد بکنند.یک جمله ای هست از عبد البهاء که میگوید کسی که نتوانسته به تربیت خانواده خودش موفق شود چطور دعوی تربیت همه جهان را دارد؟

سوال : اتفاقاً سوال بعدی من بود که بپرسم ایشان میگویند:انصاف باید داشت از نفسی که در تربیت اولاد و عیال و آل عاجز مانده است چگونه امید تربیت آفاق نمائید و ایا در این قضیه ذره ای شبهه و تردید است؟ لا والله. یعنی خود ایشان که تناقضاتی در کردارشان وجود دارد خودشان معترفند به این بحث.

دکتر پژوهش:ما هم کاملا این حرف را قبول داریم آیا کسی که در تربیت خانواده خودش موفق نبوده میتواند دعوی تربیت آفاق نماید ؟ لا والله .. ما هم می گوییم لا والله.یعنی جناب آقای عبد البها، شما که نتوانستی با برادرت محمد علی با عمه ات عزیه خانم و جناب شوقی افندی تو تمام اعضای خانواده بهاء الله را طرد کردی یعنی محمدعلی و نسل محمد علی را طرد کردی بنابراین کسی را باقی نگذاشتی شما که همه انها را طرد کردی و نتوانستید خانواده خودت رو تربیت بکنید ایا میتوانید دعوی تربیت همه انسانها را بکنی و انها را به آئین بهائی فرا بخوانی لا والله، به قول عبد البها لا والله بخدا سوگند نخواهی توانست که دعوی تربیت آفاق بکنی ما هم همین را میگوییم.

سوال : فکر میکنم جامعه بهائی باید در این آموزه شان یک بازبینی بکنند و راه چاره ای را بالاخره پیدا بکنند.

دکتر پژوهش: اگر چاره ای داشته باشند چه توصیه خوبی است که واقعا اگر شما میخواهید دعوی وحدت عالم انسانی بکنید، بیائید اختلافاتتان را کنار بگذارید،حکم طرد را بردارید و نگویید هرکسی که بهائی نیست باید احوالش را از مادرش بپرسد ،کتابهایتان را تصحیح کنید و این جمله را از کلمات عبد البهاء حذف کنید که کسی که نتوانسته در تربیت خانواده اش موفق شود نباید دعوی تربیت آفاق کند، برای اینکه نشان دهنده خود شماست، چون شما نتوانستید خانواده را تربیت کنید.الان ما خیلی از نویسندگان را داریم که کوچکترین انتقادی که نسبت به تشکیلات بهائی کردند طرد شدند مثل فیکیچیا و دنیس مک اوئن. آنها به نویسندگان بهائی میگویند هر چیزی میخواهید بنویسید در مورد بهائیت اول ما باید تایید کنیم. این اهانتیست به نویسندگان! این چه آزادی بیانی است؟

اگر وحدت عالم انسانی در بهائیت عمل هم بشود هیچکس با آنها مخالفتی ندارد ولی عمل نمیشود! وقتی کسی کوچکترین انتقادی به بیت العدل کند طردش میکنید و میگویید سلام وکلام با او جایز نیست پس دیگر دعوی وحدت عالم انسانی نفرمائید و اگر میکنید به لوازمش پایبند باشید. ما استقبال میکنیم کسی بیاید در این دوره صحبت برابری انسانها بکند بطور حقیقی نه به طور ادعایی و شعاری. ما معتقدیم امروزه مشکل بشریت این است که همه را فرزند آدم نمیدانند همگی خودشان را با یکدیگر برادر نمی دانند و معتقدیم در دوره ای که منجی عالم بشریت حضرت صاحب الزمان (عج) ظهور میکنند می ایند برای اینکه موانع وحدت و برابری انسانها را کنار زنند. دنیا در انتظار یک قدرت الهی است که خدا وعده اش را در قرآن داده .ان موعود جهانی همه دنیا منتظرش هستند که بیاید همه این نابرابری های بین انسانها را از بین ببرد و جامعه واحد درست بکند. حضرت صاحب الزمان ظهور میکنند و با قدرت قاهره الهی به داد مستضعفان جهان برسند.با حرف و سخن که نمیشود اگر به حرف و سخن باشد شما بهترین حرفها را در بهائیت که میگوید وحدت عالم انسانی دیدید ولی ایا توانست با برادر خودش وحدت کند؟ اما سرانجام یک روزی یک قدرت قاهره الهی هم میخواهد «بقیة الله خیر الکم ان کنتم مومنین»،آن بقیه الهی،آن ذخیره الهی باید ظهور پیدا بکند با آن قدرت قاهره الهی بلکه ان وحدت را در جهان ایجاد بکند حالا ما چه کاری بکنیم؟آیا ما هم همینطور باید بنشینیم تا او بیاید؟ نخیر!ما باید زمینه سازی بکنیم، روزی که حضرت بقیة الله ظهور پیدا بکنند نتیجه ظهورشان این خواهد بود که همه جهان یک کشور خواهد شد، یک شهر خواهد شد، حد و مرزی نخواهد بود. همانطور که پیغمبر فرمود: «لا فرق بین العرب والعجم و الابیض والاسود الا بالتقوی» یعنی بین سفید و سیاه و آفریقایی و اروپایی و غیر اروپایی هیچ فرقی نخواهد بود مگر به تقوی و این با وعده ای که خداوند به بشریت داده ان شاء الله تحقق پیدا خواهد کرد.

 

خواندن 703 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی