بابیت در کلام احسایی که نتیجه آن بابیت و بهائیت شد
بهائیت در ایران : مهدویت یکی از مهمترین مباحث اعتقادی در دین اسلام است، که گمراهان همواره در صدد سوء استفاده از این اندیشهی ناب بودهاند. فرقهی شیخیه در خصوص اعتقاد به شخص مهدی موعود (ارواحنا فده) به انحراف نرفتهاند و همان اعتقادی را دارند که امامیه در خصوص مهدویت شخصیه قائل است. شیخ احمد احسایی درباره حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مینویسد: «واقعيت همان است که روايت منقول در مآخذ شيعه و سني بر آن گواه است و ائمه و شيعيان بر آن اجماع کرده که امام دوازدهم حضرت محمد بن الحسن العسکري (عليه السلام) میباشد و آن بزرگ مقام، تا هنگام ظهورش زنده است».(1)
اما سؤالی که در اینجا ذهن را به خود مشغول میکند این است که، شیخیه در کدامیک از مباحث مهدویت دچار انحراف شدهاند؟ در جواب باید گفت: اعتقاد به رکن رابع، در واقع یکی از بزرگترین انحرافات شیخیه در مباحث مهدویت است. رکن رابع در اصطلاح شیخیهی کرمان به معدود افرادی اطلاق میشود که واسطهی بین مردم و امام زمان (ارواحنا فداه) هستند و ایمان به او، در کنار ایمان به خداوند متعال، رسول و امام، از ارکان دین شمرده میشود.(2)
اگرچه شیخ احمد احسایی به صراحت ادعای بابیت نکرده است، اما در جاهای متعدد و با کنایه، خود را رکن رابع و باب امام زمان (ارواحنا فداه) معرفی کرده است. برای نمونه میتوان به دو مورد اشاره کرد. اول اینکه احسایی در یکی از نوشتههای خود آورده است: «سمعتُ عن الحجة ... از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شنیدم».(3) این جملهی کوتاه، بیانگر این مطلب است، که احسایی خود را باب و نائب خاص امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میدانسته، که حضوراً خدمت حضرت شرفیاب میشده و از زبان خود امام، سخنانی را میشنیده است و الّا معنا نداشت، که وی چنین جملهای را بگوید؛ چرا که بین زمان زندگی وی و امام دوازدهم چندین قرن فاصله بوده است. ثانیاً احسایی در جای دیگر مینویسد: «یقین خود را در علم خود، مدیون ائمهی هدی هستم. اگر اظهارات و بیانات من از اشتباه مصون است، در این حد است، که تمام آنچه در کتابهایم به ثبوت رساندهام، مدیون تعلیم ایشان هستم و ایشان خودشان از خطا، نسیان و لغزش مبرا و معصومند. هر کس از ایشان تعلیم گیرد، مطمئن است که خطا در او راهبر نیست».(4)
احسایی در این ادعای ثابت نشدهی خویش، بیان میکند، که علمش را بلاواسطه از حضرات معصومین (علیهم السلام) دریافت داشته است، گویا که وی خدمت آن بزرگواران میرسیده و علم الهی را، که خطایی در آن راه ندارد، از ایشان دریافت میکرده است و لذا کلامش از خطا در امان است. این کلام احسایی میتواند مشعر به ادعای بابیت و نیابت او باشد.
ادعای بابیت احسایی، در کلام دیگران نیز آمده است. به عنوان نمونه حاج میرزا جانی کاشانی، که یکی از مریدان علی محمد باب است، در کتاب نقطة الکاف مینویسد: «در واقع خود (احسایی و رشتی) ميدانستند که مخصوص گرديده از قِبَل حجت (عليه السلام) و لکن به جهت عدم قابليت خلق، تصريح به مقام بابيت نفرمودند و به کنايات و اشارات لطيفه، مطلب خود را به خلق القا میفرمودند».[۵] این کلام میرزا نیز مشعر به این معناست، که جرقهی اندیشهی بابیت در افکار احسایی بوده است، که به دلایلی فرصت اظهار آن را در میان پیروانش پیدا نکرده است.
همین میرزا در حق رشتی مینویسد: «در رسالهی «الحجة البالغه» در علامات نائب امام (عليه السلام) موازينی ذکر فرمودهاند [یعنی رشتی] که در حق احدی از اهل زمان، به جز مدعی بعد از ايشان، که شمس طالع از ارض فارسی (منظور علیمحمد شيرازی) بوده باشد، صدق نمیآيد...».[۶] طبق این سخن، حتی میتوان این معنا را دریافت کرد، که خود رشتی مبشّر علیمحمد باب بوده است. بر فرض هم که شیخیه، این مدعا را انکار کنند، جای این سؤال باقی میماند، که چرا مشایخ آنها چنین سخنان دوپهلویی را اظهار میکردند، تا زمینهی چنین انحرافاتی در جامعه پیدا شود. مسئلهی رکن رابع، از بزرگترین انحرافات احسایی به شمار میرود؛ چرا که این اعتقاد زمینهی ایجاد فرقهی ضالهی بابیت و بهائیت را فراهم آورده است.
پینوشت:
[۱]. شیخ احمد احسایی، شرح زیارت جامعهی کبیره، ص ۳۰۵، ذيل فراز «تَوَلَّيتَ آخرکم بما تَوَلّيتَ به أوّلَکُم».
[۲]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: رکن رابع در نظر شیخیه
[۳]. ميرزا جاني کاشاني، نقطة الکاف، ص ۹۹-۱۰۷؛ کیوان نامه، ج ۱، ص ۲۴۶.
[۴]. ابوالقاسم ابراهیمی، فهرست، ج ۱، ص ۴۷.
[۵]. ميرزا جاني کاشاني، نقطة الکاف، ص ۹۹-۱۰۷.
[۶]. همان.