×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

بهائیان و فتنه 88 ( بخش پنجم )

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیان و فتنه 88  ( بخش پنجم )

بهائیت در ایران :  در اغتشاشات سال 1388 بهائیان در تظاهرات به طور هدایت شده ای شرکت کردند و عده ای از آنها دستگیر شدند واین درحالی بود که قبلا درهیچکدام ازمشارکت های ملی به بهانه یکی از احکام تشکیلاتی خود یعنی "عدم مداخله درسیاست " شرکت نمی کردند بعد از گذشت سالها و شفاف شدن حضور بهائیان در فتنه 88 و خصوصا قائله عاشورا  مرکز اسناد انقلاب اسلامی اقدام به  تدوین و چاپ کتابی با عنوان "نقش بهائیت درفتنه 1388 " نمود . این کتاب حاوی اعترافات صریح متهمان بهائی از چرائی حضور آنان در این فتنه بود که جهت بهره برداری ، بخشهائی از این کتاب باز نشر داده میشود

در ادامه این مطالب بخش پنجم به پرونده یکی دیگر از فتنه گران بهائی می پردازیم

پروندۀ گروهک بهائی موسوم به ارتش جهانی رهایی

افشین حیرتیان :

س:شرح چگونگی خروج خود را از کشور به ترکیه و سپس به آمریکا با ذکر تاریخ و علت و مشاغلی که کسب نموده و محل ها و آدرس اقامت و چگونگی بازگشت­تان را به طور کامل و دقیق بنویسید؟

ج:ابتدا به همراه پدر و مادر به ارومیه رفتیم و در آنجا در منزل یکی از بستگان، قاچاقچی به دنبال من آمد و مدت چند روزی را در منزل قاچاقی ماندیم. سپس همراه او به یکی از روستاهای 000 مرزی رفتیم و سپس توسط اسب و به همراهی یکی از اهالی روستا از مرز رد شده و به اولین روستای ترکیه رفتیم. در آنجا به همراه یکی از اهالی آن روستا با خودرو ون به وان رفتیم. در وان پس از معرفی به unو تشکیل پرونده و گذر از روال قانونی به سفارت امریکا رفته و پذیرش شدم. و سپس با هواپیما به آمریکا رفتم. در آمریکا ابتدا در منزل پسرعموی خود ساکن شدم و بعد از مدتی به دلیل اختلافات از آنها جدا شدم و به کالیفرنیا نقل مکان کردم و ضمن ثبت نام در دانشگاه پیش یکی از هم کیشان که در کار صادرات و واردات لوسترهای کریستالی بودند، مشغول به کار شدم پس از پایان تحصیلات و فوت پدر برای فرصت فعالیت در رشتۀ تئاتر و بودن در کنار خانواده به ایران بازگشتم.

س: نام و مشخصات و شغل پسرعموی خود را با ذکر آدرس و محل سکونت وی در آمریکا را بنویسید؟

ج: نامشان آقای سهیل حیرتی پور و شهر محل سکونت شان گیتزبرگ در ایالت مریلند. از آدرس و شغل فعلی ایشان به دلیل عدم رابطه در دراز مدت بی خبرم.

س: دقیقاً در چه سالی به ایران برگشتی و چه طریقی (مرز هوایی-زمینی)به ایران آمدی؟

ج: 1382 از طریق شرکت هوایی ترکیش ایرلاین، نیویورک، استانبول، تهران000

000

س: در خصوص اقوام و بستگانی از شما که دارای سابقه ی اتهامی می باشند، توضیح دهید.

ج: دایی بنده آقای کامبیز مرادی پور در مهر ماه 77 به خاطر فعالیت در دانشگاه علمی آزاد که برای جوانان بهائی ایجاد گردیده، دستگیر و سه روز در بازداشت وزارت اطلاعات به سر برده  و سپس آزاد شدند.

س: با کدام یک از سابقه داران سیاسی ارتباط دارید؟در چه حد؟

ج: با آقای سعید .... که هم اکنون در اینجا بازداشت هستند و رابطه ی ما از دوستی ساده شروع شد و بعد از مدتی صمیمی شدیم. جرم قبلی ایشان اقدام علیه امنیت ملی بوده که با قید وثیقه آزاد شده بودند.

س: ارتباطتان با گزارشگران حقوق بشر چقدر است؟ از چه مدت با این انجمن همکاری دارید ؟

ج: بنده مقاله ی روز جهانی کودک را صبح روز 13 خرداد به آقای سعید ....دادم تا در یکی از سایت ها انتشار یابد. غروب روز 13 همدیگر را دیدیم و ایشان به من اطلاع دادند که مقاله در سایت گزارشگران چاپ شده و بنده قبل از این، حتی از این موضوع هم اطلاعی نداشتم و رابطه ای با این NGO نداشته ام و هیچ گاه از فعالین آن نبوده ام.

س:در خصوص عضویت تان در انجمن حمایت از "کودک کار و خیابان" به طور مبسوط توضیح دهید؟

ج:اسم صحیح اینNGO جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان میباشد.بنده با این NGO در نمایشگاه  کتاب آشنا شدم و فرم عضویت را پر کردم 000از اعضای آن آقای میربهاری،آقای قائم،آقای یزدی و آقای جلالی را می شناسم که رابطه مان با ایشان در حد همکاری در NGOبوده است.

س:در خصوص اتهامات برادران خود توضیح بفرمایید.

ج:برادر من آقای آرتین حیرتیان در زمان جنگ در خدمت سربازی به ایشان اعلام شد که اسلحه تحویل گرفته و به جبهه بروند.ایشان به دلیل دیانت بهائی اعلام کردند که به جبهه می­روم ولی اسلحه دست نمی­گیرم و به این دلیل مدت 14 ماه به جرم لغو دستور زندانی بودند و برادر دیگرم آقای رامتین حیرتیان سوء سابقه نداشته اند.

س:در خصوص دانشگاه علمی آزاد (بهائیان) و فعالیتش در کشور توضیح دهید.

ج:بنده اطلاعات کاملی در این زمینه ندارم،فقط میدانم که این دانشگاه چندسال قبل به دلیل ممنوعیت جوانان بهائی از تحصیلات عالیه تشکیل گردید.این دانشگاه دروسش توسط تعدادی از دانشگاه های خارجی پذیرفته می شود.در رشته های فنی،انسانی،علوم پایه دانشجو میپذیرد و در سراسر کشور دانشجوهای بهائی می­گیرد.

س:مشخصات مسئولین دانشگاه فوق را بنویسید.میزان ارتباطتان چقدر است؟

ج:دایی بنده آقای کامبیز مرادی پور در سنوات گذشته مسئول این دانشگاه در شهر کرمانشاه بوده و اکنون در این سمت نیستند.

س:منظور خود را از پناهندگی مذهبی به صورت تفصیلی توضیح دهید؟

ج:اینجانب به دلیل داشتن دیانت بهائی و عدم اجازه برای تحصیلات عالیه برای اعضای جامعه­ی بهائی در ایران به هدف تحصیل از طریق پناهندگی به آمریکا نقل مکان کرده ام. بنده در یک خانوادۀ بهائی متولد شدم.

0000

طرح ریزی فعالیت ایجاد گروهک موسوم به «ارتش جهانی رهایی»

س: در تاریخ 5/2/89 ساعت 17 در پارک طالقانی جنب ایستگاه متروی میرداماد، به اتفاق چند نفر دیگر حضور بهم رسانده و تشکیل جلسه داده اید. به طور دقیق علت این اجتماع و تصمیم گیری ها و حاضرین در جلسه را به طور دقیق معرفی کنید؟

ج: علت جلسه تنظیم یک بیانیه برای روز جهانی کارگر بود. در این جلسه بعد از مدتی صحبت های مختلف، به دلیل پراکندگی و فرصت کم به هیج نتیجه­ای نرسیدیم. شرکت کنندگان اصلی: من، سعید، ساسان، مانی و رضا بودیم. گروه تشکیل شده در همان ابتدا از هم گسست.

س: نام گروهی که ابتدا برای خودتان انتخاب کرده بودید، چه بوده ست؟

ج: ارتش جهانی رهایی که این نام به دلیل قلمبه سلمبه بودن و سنخیت نداشتن با اهداف گروه که قرار بود یک گروه فرهنگی-مطالعاتی باشد، توسط دوستان مورد موافقت قرار نگرفت.

س: شخص شما چند نفر از افراد به اصطلاح گروه را برای جلسه دعوت کرده بودید و اصلاً نام ارتش جهانی رهایی را چه شخصی پیشنهاد کرد؟

ج: نام را من به عنوان شوخی مطرح کردم و من سه نفر را به گروه معرفی و برای جلسه دعوت کردم. ساسان، مانی و رضا از طرف من دعوت شده بودند.

0000

س: بحث ترور شخصیت ها خاصه سرداران فیروز آبادی و احمدی مقدم از طرف چه کسی و چگونه در جلسه و یا میان اعضا طرح شد و پایه و اساس آن چه بوده است؟

ج: از طرف من به عنوان شوخی، چون بحث عدم سنخیت نام گروه با گروه بود، به صورت شوخی به میان آمد (صفحات 3 تا 8 پرونده)

س: علت علاقه­ی شما به جستجو در وبلاگ های چپی و مارکسیستی چیست، توضیح دهید؟

ج: علاقه­ای که از طریق آقای علی کارگر در من ایجاد گردید و تا حدودی آرمان های آن را جالب توجه دیدم.

س: معمولاً پاتوق اصلی شما کجاست؟ و به چه طریق با افراد روابط دوستی برقرار می نمایید؟ به ویژه در پارک دانشجو؟

ج: پاتوق خاصی ندارم یا در پارک دانشجو هستم یا در یکی از کافه های ولیعصر. در مورد روابط با افراد معمولاً این روابط از طریق فعالیت های هنری یا هم­نشینی­های معمولی به دست می آید.

0000

س: کی و کجا با چریک های فدایی خلق ایران آشنا شده اید؟ کاملاً توضیح دهید؟

ج: در زمانی که در آمریکا اقامت داشتم، با یکی از اعضای چریک های فدایی خلق شاخه­ی اشرف دهقان آشنا شدم که نامش علی کارگر بود و به نام­های کاوش و علی چریک هم شناخته میشد. در مدت دوستی با ایشان با تاریخچه­ی چریک ها آشنا شدم و از کارهایی که قبل از انقلاب کرده بودند، خوشم آمد اما هیچگونه وابستگی و یا ارتباط با این سازمان ندارم.

س: شما در یادداشت­های خود مرقوم داشته اید: «زنده باد آذرخش ارتش جهانی رهایی، چریک های فدایی خلق ایران، زنده باد مبارزۀ مسلحانه که تنها راه رسیدن به رهایی است» آیا این عناوین طرز تفکر شما نیست؟ توضیح دهید؟

ج: اینها طرز تفکر من نمی­باشد چرا که اکنون از چریک های فدایی تنها یک وبسایت باقی مانده که به نبش قبر میپردازد و کاملاً بر این باورم که مبارزۀ مسلحانه روش غلطی است و این که این مطالب را یادداشت کرده ام شعارهایی است که در یک وبلاگ دیده ام.(صفحات 23 تا 24 پرونده)

0000

س: شما در مراحل قبلی بازجویی عنوان داشته بودید که هدف شما از تشکیل گروه و جلسات انجام کار فرهنگی بود. حال این سؤال مطرح است که باتوجه به تفاوت مذهب بین اعضا چه نوع کارفرهنگی میخواستید انجام دهید؟

ج: مطالعات فلسفی و تلاش برای ارتقای سطح فرهنگی جامعه. توضیحا این که متأسفانه سرانه­ی مطالعه در ایران بسیار پایین است و اینکه اگر اساسنامه­ی گروه تنظیم میشد، هدف این بود که گروه به عنوان یک NGOثبت گردد.(صفحات 33 تا 36 پرونده)

س: قصد شما برای تهیه ی سلاح گرم کمری چه بوده است؟

ج: من سلاح را برای ترساندن فردی به نام مهرداد پازانی که به عنوان خواستگار به الهام نزدیک شده و با تمهیداتی مبلغ کلانی پول کلاهبرداری کرده بود و موارد مشابه هم داشته است می خواستم؛ چرا که ممکن بود در اثر عصبانیت دست به قتل عمد بزنم، بنابراین منصرف شدم.

س: قصد شما از ارائه ی پیشنهاد ترور در جلسه چه بوده است؟

ج: این پیشنهاد به صورت شوخی مطرح شد و هیچ وجهه­ی جدی ای نداشته است.

س: نظر حاضرین جلسه در مورد ترور شخصیت ها چه بود؟

ج: از آنجاییکه قضیه به صورت شوخی مطرح شد، همه خندیدند و هیچ کس چیزی نگفت.

س: در مورد تهیه­ی سلاح گرم و پیشنهاد ها و معرفی واسطه در این خصوص به طور کامل شرح دهید؟

ج: بنده در سفر یکی مانده به آخری که به کرمانشاه داشتم، در مورد اسلحه از آقای اشکان .... سؤال کردم که همان طور که قبلاً توضیح دادم، این اسلحه را برای ترساندن یک فرد مزاحم و اراذل و اوباش که کلاهبرداری هم کرده میخواستم که بعد از اینکه به تهران برگشتم، از این قضیه منصرف شدم تا اینکه یک جلسه داشتیم و بعد از آن چند روز بعد آقای سعید... به من زنگ زد و شماره ی آقای جمال ... را از من خواست. من شماره را به او دادم و چند دقیقه بعد دوباره سعید به من زنگ زد و از من خواست که برای او یک قبضه برتا تهیه کنم و من هم گفتم که در کرمانشاه قاچاقچی اسلحه هست و می تواند برود بگیرد و در این مورد چون گفت کسی را در کرمانشاه نمی شناسد، من آقای اشکان .... را به او معرفی کردم. همان روز بعد از ظهر در طی یک ملاقات که- با سعید داشتم، از ایشان جویا شدم که اسلحه را برای چه میخواهد و ایشان هم گفت که برای یک فرد که پان­ترکیست است می خواهم و من از ایشان خواستم که منصرف شود و ایشان لفظاً قبول کردند. در ضمن در مورد سفر به کرمانشاه وقتی از اشکان درمورد اسلحه سؤال کردم، ایشان به من گفتند که بستگی به نوع اسلحه از یکصد و پنجاه هزار تومان کلت کمری از نوع 45 و از نوع شاه­کش یا شش لول ارزان­تر هم یافت میشود و وقتی از ایشان پرسیدم که آیا آشنایی که در این کار باشد دارند، ایشان گفت که یک مواد فروش را می شناسد که ممکن است وی سراغ داشته باشد. در ضمن بنده در مدتی که به دنبال اسلحه بودم، ممکن است که درمورد اسلحه از آقای جمال ... هم سؤال کرده باشم که در این مورد مطمئن نیستم.

س: اعترافات شما مبین این موضوع است که شما در خصوص تهیه­ی سلاح گرم مشارکت داشته و پیشنهاد اولیه را ارائه نموده اید. قبول دارید؟

ج: درمورد مشارکت بله و درمورد پیشنهاد اولیه در زمینۀ ترور به صورت شوخی بله.

س: در مورد مشارکت تان در این جرم مبسوط توضیح دهید؟

ج: اینجانب فقط آقای اشکان ... را به عنوان واسطه معرفی کرده ام و بعد از آن دیگر خبر ندارم و در این مورد ممکن است با آقای جمال ... هم صحبتی کرده باشم.

0000

س: با چه عنوان قصد خروج از کشور به صورت غیر قانونی را دارید؟

ج: ویزای Special talent(خلاقیت ویژه ) برای کسانی است که کار خاصی بلدند که در مورد من، این موضوع نمایشنامه­نویسی است.

ب) گزیده ای از جلسات رسیدگی در دادسرا

س: خود را معرفی نمایید و مفاد ماده و تبصره­ی 129 اصلاحی قانون آیین دادرسی کیفری به شما تفهیم می شود. مواظب اظهارات خود باشید.

ج: نام: افشین فرزند: رضوان­الله نام خانوادگی: حیرتیان، سن: 30 ساله، شغل و محل کار: دستیار کارگردان تئاتر، تحصیلات: تئاتر، باسواد، اهل: کرمانشاه، مقیم: تهران، مذهب: بهائی، تبعه: ایران، سوء پیشینه یا سابقه­ی بازداشت دارم، بدون عیال و اولاد و از مفاد ماده و تبصره ی 129 اصلاحی آیین دادرسی کیفری مطلع شدم هر وقت اقامت گاه خود را تغییر دادم، اطلاع میدهم و مواظب اظهارات خود هستم.

س: سابقه­ی دستگیری یا محکومیت خود را با ذکر زمان و مکان دستگیری و نتیجه­ی نهایی آن شرح دهید:

ج: حدوداً مربوط به 1387 یا 1386 می شود، به اتهام سه مقاله در استان کرمانشاه دستگیر شدم. یک روز بازداشت بودم و بدون ضامن آزاد شدم و تبرئه شدم.

س: با توجه به اینکه بهائی هستید، آیا در فعالیت های تشکیلاتی شرکت می کنید؟

ج: با دستگیری آقای [جمال الدین ] خانجانی [سرکرده ی فرقه ی بهائیت در ایران]،تشکیلات اعلام کرد که دیگر فعالیت تشکیلاتی تعطیل است و من هیچ سمت تشکیلاتی نداشتم.

س: در 5/2/89 در پارک در یک گروهی به نام ارتش جهانی رهایی، پیشنهاد ترور شخصیت­های نظامی کشورمان را داده­اید. چه توضیحی دارید.

ج: بله، حالت شوخی داشت.

س: چند نفر بودید که در پارک جمع شدید، چه کسی آنها را دعوت کرده بود؟

ج: من دعوت کرده بودم، هفت نفر.

س: نام گروه را چه کسی ارتش جهانی رهایی گذاشت؟

ج: من این نام را گذاشتم و جنبه­ی شوخی داشت و هدف ما تشکیل گروهی فرهنگی برای فعالیت­های حقوق بشری بود، همین و بس.

س: با عنایت به گزارش وزارت اطلاعات و با توجه به اظهارات خودتان، اتهام شما تحت عنوان: «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور» تفهیم می­گردد، چه دفاعی دارید؟

ج: هدف گروه کار فرهنگی و حقوق بشری بود، مثلاً کودکان کار و هدف مبارزه با نظام نداشتیم و پیشنهاد ترور سردار احمدی مقدم و سردار فیروزآبادی فقط در حد شوخی بود.»(صفحات 12 و 13 پرونده)

س: مدعی هستید طرح ایده­ی ترور برخی از شخصیت­های نظام را به شوخی مطرح کردید. طرح شوخی شما برای ترور چه کسانی بود. نام ببرید و توضیح دهید.

خ: سردار احمدی مقدم و فیروزآبادی و این شوخی در جلسه­ای که ما در پارک طالقانی داشتیم و پس از چند شوخی دیگر از طرف بچه­ها مطرح شد.

000

س: علت و نحوه­ی طراحی تهیه­ی سلاح گرم را مجدداً توضیح دهید؟ با چه کسانی در این خصوص صحبت کردید و نهایتاً چه شد؟

ج: اینجانب سلاح را برای تهدید و ترساندن فردی که برای یکی از دوستانم مزاحمت­هایی ایجاد کرده بود می­خواستم. که در این رابطه با آقای اشکان... و شاید با آقای جمال... صحبت کردم که بعد از مدتی بی­دلیل ریسک بالای چنین حرکتی و احتمال اقدام به قتل از این قضیه منصرف شدم تا مدتی بعد که آقای سعید... به بنده تلفن کرد و ابتدا شماره­ی آقای (جمال) را از من خواست و من هم به ایشان دادم و بعد از اینکه آقای جمال به ایشان گفته بود که سراغ ندارد، ایشان مجددا به من زنگ زد و در مورد اسلحه سوال کرد و من هم به ایشان گفتم که در کرمانشاه می­تواند تهیه کند و ایشان گفت که در کرمانشاه از چه کسی می­تواند کمک بخواهد و من هم شماره­ی آقای (م) را به وی دادم و بعدازظهر همان روز دز طی ملاقاتی که با سعید داشتم، از وی پرسیدم که اسلحه را برای چه می­خواهد و ایشان گفت که آن را برای فردی که دارای تفکرات پان­ترکیست است می­خواهد و من از وی خواستم که منصرف شود و ایشان لفظاً به من گفت باشد.

س: اتهام دیگر شما دایر بر عضویت در فرقه ضاله و ضد امنیتی بهائیت با هدف برهم زدن امنیت کشور تفهیم می­گردد. چه دفاعی دارید؟

ج: اعضای جامعه بهائی همیشه خیرخواه ایران بوده­اند و هیچ­گاه بر علیه امنیت ملی اقدامی انجام نداده­اند میزان حسن نیت این جامعه بارها در طول سی سال حکومت جمهوری اسلامی نشان داده شده است.

س: اتهامات شما به شرح تفهیم شده محرز است. آخرین دفاعتان چیست؟

ج: ایجانب در موارد فعالیت­های سیاسی دچار وسوسه­های افراد مختلف شده­بودم و از این نظر اظهار ندامت کرده و زین پس در فعالیت­های سیاسی شرکت نخواهم کرد. (صفحات 46 تا 49 پرونده)

ج) کیفرخواست متهم

باسمه تعالی

کیفر خواست

ریاست محترم دادگاه انقلاب اسلامی تهران

با عرض سلام تحیات فراوان؛

«در خصوص متهم افشین حیرتیان»

مقدمه

بدواً مطالبی به عنوان مقدمه­ی کیفرخواست به شرح ذیل به محضر شریف معروض می­گردد:

چنان­که مستحضر می­باشید، فرقه­ی ضاله بهائیت در حدود 160 سال پیش با بدعتگذاری در آیین اسلان و با جعل و تزویر و فریبکاری بنیان­گذاری شده و از ابتدا تاکنون با تعارضات و تناقضات نظری و عملی عدیده­ای مواجه بوده و روزبه­روز بر ضلالت آن افزوده شده است؛ ولیکن دنیاطلبی سران فرقه و ناآگاهی و تعصبات کورکورانه­ی پیروان و تقیدات و تحکمات تشکیلاتی فرقه و حمایت­های سیاسی و مالی استعمارگران و مستکبران عالم، به انحای مختاف مانع روشن­بینی، هدایت و اصلاح آنان شده است. اجماع علما و فقهای اسلام اعم از شیعه و سنی، بهائیت را گمراه، گمراه­کننده، شرک­آمیز و ساختگی و غیروحیانی می­دانند که پایه و اساس آن بر دسیسه و سوءاستفاده از احساسات مذهبی مردم بنا شده است. یکی از ویژگیهای اصلی این فرقه در هر دوره تاریخی، وابستگی شدید به قدرت­های مستکبر و صاحبان زر و زور بوده؛ از حاکمان تزار روس گرفته تا انگلیس و سلطنت پهلوی و هم­اکنون آمریکا و اسرائیل ( بدین شرح که در حال حاضر با پشتیبانی آمریکا، مرکزیت آنها در بیت­العدل واقع در اسرائیل می­باشد و به مناسبت­های مختلف مورد حمایت مقامات سیاسی آمریکا و اسرائیل قرار گرفته و می­گیرند.) این فرقه، قرآن و اسلام را منسوخ شده اعلام و شخصی به نام میرزا حسینعلی نوری (بهاءاله- متوفی 1268 ش) زا بدواً به عنوان صاحب الزمان موعود معرفی و پس از مدتی وی را آخرین پیامبر خواندند بهائیت را کاملترین دین برمی­شمارند و به جای قرآن، کتاب­هایی نظیر «اقدس» و «ایقان» را علی­رغم غیروحیانی بودن و داشتن اغلاط فراوان- کتب آسمانی خویش می­پندارند و عناد با اسلام و تلاش برای ترویج بهائیت به­ویژه در ایران و تحقق حکومت جهانی بهائیت، اصلی­ترین استراتژی و هدف آنهاست.

بررسی مبانی اعتقادی این فرقه و مطالعه­ی تاریخ و وقایع گذشته، حکایت از آن دارد که بهائیان همواره مترصد تضعیف اسلام و حکومت اسلامی بوده­اند و تمام فعالیت­های به ظاهر شخصی آنها (اعم از فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی) ابزاری است راهبردی، در جهت کسب وجاهت و جایگاه اجتماعی فرقه و النهایه غلبه و استیلا بر مسلمانان.

آنها توأم با ارائه­ی یک چهره­ی اخلاقی و مظلومانه از خویش، مدعی جدایی بهائیت از سیاست هستند تا بتوانند به صورت آزادانه در سرزمین جمهوری اسلامی ایران به حیات خویش ادامه دهند و در پوشش فعالیت­های شخصی و اقتصادی، به تبلیغ و تقویت بهائیت بپردازند؛ لیکن سوابق تاریخی این فرقه به ویژه در دوره­ی سلطنت پهلوی حکایت از تزویر و دروغ­گویی آنها دارد. شاید بتوان گفت آخرین و بهترین شاهد مثال بر این تحلیل، مسئله­ی مداخله و مشارکت فرقه­ی بهائیت در اغتشاشات سال 1388 تهران است؛ بدین توضیح که حسب اطلاعات واصله از منابع موثق امنیتی و اطلاعاتی: دستورالعمل­های صادره از بیت­العدل برای بهائیان ایران در طی این سی سال- حداقل در ظاهر- مبتنی بر ادعای جدایی دین از سیاست و ممنوعیت شرمت در انتخابات­ها و فعالیت­های سیاسی بوده است، ولی در دهمین دوره­ی انتخابات ریاست جمهوری ایران، با تغییر ناگهانی در مواضع سابق و برخلاف اصول مورد ادعایشان، به پیروان فرقه اجازه دادند که در انتخابات که امری سیاسی محسوب می­شود- شرکت نمایند و حتی گرایش به اصلاح­طلبان و به دنبال آنها حمایت از جریان فتنه و شرکت در اغتشاشات را توصیه نمودند. در همین ارتباط تعدادی از متهمان بهائی در صحنه­ی آشوب­های خیابانی دستگیر شدند و جالب آن است که خود این متهمان ابراز و اعتراف نمودند که از پیامهای اخیر بیت­العدل مبنی بر توصیه به شرکت در انتخابات و در پی آن شرکت در تجمعات غیرقانونی و حمایت از اغتشاشات-بدواً متعجب شده بوده­اند، زیرا این تصمیم را مغایر با اصول و آموزه­های اعتقادی بهائیت می­­دانستند ولیکن چون اوامر بیت­العدل را بر خود واجب می­دانند، ناچار از اطاعت و تمکین بوده­اند.

علی­هذا ثابت شده است که ادعای حدایی بهائیت از سیاست، یک ادعای دروغین و صرفاً یک اقدام تاکتیکی و تبلیغاتی آنهاست. رهبران تشکیلات فرقه مذکور در سطوح مختلف خارجی و داخلی کاملاً عامدانه و سازمان یافته، در همه حال در اندیشه­ی ضربه زدن به اسلام و مسلمانان و به تبع آن تبلیغ بهائیگری و تحقق رؤیای جهانی شدن بهائیت هستند و در این راستا به فرخور شرایط از هر رنگ و لعابی استفاده می­نمایند، از اغفال جوانان با اباحه­گری و شعارهای فریبنده مانند شعار آزاداندیشی و تساوی حقوق) گرفته تا فضاسازی­های بین المللی و توسل به خقوق بشر و در صورت امکان و اقتضای شرایط، انجام فعالیت­های اقتصادی انحصاری رد جهت تسلط بر مسلمانان و حتی ارتکاب جرایمی همچون جاسوسی باری معاندین و یا مداخله و شرکت در فتنه­ها و اغتشاشات در جهت بهره­برداری سیاسی و پیشبرد اهداف سازمانیِ فرقه بهائیت.

(منتخبی از) فتاوای فقهای عظام پیرامون احکام مربوط به بهائیان:

حضرت امام خمینی (ره): «این طایفه­ی ضاله، کافر و نجس هستند».

مقام معظم رهبری حضرت آیت­الله خامنه­ای: «آنها نجس و دشمن دین و ایمان شما هستند و کاملاً منحرف­اند. به­طور کلی از هر گونه معاشرت با این فرقه­ی ضاله و مضله اجتناب کنید. همه مؤمنین باید با حیله­ها و مفاسد فرقه­ی گمراه بهائیت مقابله نموده و از انحراف و پیوستن دیگران به آن جلوگیری کنند».

حضرت آیت­الله سید محمدرضا گلپایگانی (ره): «کفر بهائی مسلم است».

حضرت آیت­الله فاضل لنکرانی (ره): «بهائی مسلمان نیست و کافر است و حتی از ذاهل کتاب هم محسوب نمی­شود تا جان و مال او محترم باشد، ولی در جمهوری اسلامی ایران باید طبق قانون با آنها برخورد نمود...».

حضرت آیت­الله لطف­الله صافی گلپایگانی: «ثبت نام آنها [در مؤسسات آموزشی] به عنوان بهائی که یک سازن=مان جاسوسی و ضداسلامی است جایز نیست و خلاف مصالح اسلامی و اصول و ارزش­های انقلاب اسلامی است».

حضرت آیت­الله حسین وحید خراسانی: «آنها ضاله و منحرف­اند و نجس هستند چون کافرند».

حضرت آیت­الله گرامی: « بهائیان حق تبلیغ ندارد و اگر پیگیری و تکرار کنند، مفسد به حساب می­آیند».

[ذکر فتاوای مربوط به ممنوعیتِ تبلیغ بهائیت از این حیث می­باشد که متهم این پرونده در جلسات ضیافت بهائیان شرکت می­نموده و این محافلِ تشکیلاتی تحت عنوان «ضیافت» عرفاً در جهت تبلیغ و تحکیم بهائیت می­باشد.]

حضرت آیت­الله علوی گرگانی: «بهائیان حق تبلیغ مسلک خود را ندارند و در صورت تبلیغ، حاکم شرع طبق صلاحدید خود می­توتند آنان را تعزیر کند و در صورت صلاحدید حاکم شرع و عدم ترک رفتار نامناسب خود به طوری که صدق مقابله با حکومت اسلامی بکند، شمول عنوان مفسد فی الارض بعید به نظر نمی­رسد». و «از نظر ما هزینه کردن از بیت­المال برای آنان چه در جهت علمی یا غیر آن جایز نیست».

حضرت آیت­الله مکارم شیرازی: «می­دانیم مسئله­ی بهائی­گری در شرایط کنونی تنها یک مسئله مذهبی نیست، بلکه بیشتر جنبه­ی سیاسی دارد و قرائن فراوانی در دست است که آنها به نفع بیگانگان فعالیت می­کنند و دفاع شدید مجالس قانون­گذاری بعضی از کشورهای غربی از آنها از جمله این قرائن است؛ بنابراین در چنینن شرایطی نمی­توان با آنها به عنوان گروهی که می­خواهند در این مملکت زندگی مسالمت­امیز داشته باشند نگاه مردو آنها در واقع محارب هستند. انها یکی از مصادیق روشن کافر حربی هستند و می­دانیم کافر حربی در اسلام احترامی ندارد، ولی آن مقدار که برای حفظ سمعه­ی اسلام در خارج و امنیت جامعه در داخل لازم است باید رعایت گردد».

معظمٌ­له در استفتایی که اخیراً به عمل آمده نیز فرموده­اند: «افراد فرقه ضاله­ی بهائیت جزء کفار حربی محسوب می­شوند، زیرا از هرگونه تلاش و کوشش بر ضد مسلمانان اِبا ندارند. 20/3/89».

آیت­الله دری نجف آبادی دادستان وقت کشور طی نامه­ی شماره­ی 8711271271 مورخ 27/11/1387 به جناب آقای محسنی اژه­ای وزیر وقت اطلاعات، فعالیت­های فرقه­ی بهائیت را در تمامی رده­ها ممنوع و غیرقانونی دانسته و نوشته­اند: «مستندات، امارات و قرائن به­دست­آمده حاکی از آن است که تشکیلات مزبور با دشمنان خارجی ملت ایران در ارتباط مستقیم بوده، دارای پیوندهای درینه و مستحکمی با رژیم صهیونیستی است و رد ایران نیز به جمع­آوری اطلاعات و فعالیت­های نفوذی و تخریب پایگاه­های اعتقادی مردم مبادرت می­نمایند».

دادستانی محترم کل کشور در نظریه مورخ 1/6/88 به شماره­ی 121/969/2/881/140 نیز اعلام نموده است: «...  در خصوص سؤال نسبت به جلسات ضیافت 19 روزه[ی بهائیت] و برنامه­های گوناگون تشکیلاتی، به اطلاع می­رساند هرگونه کار تشکیلاتی تحت هر عنوان چه ضیافت و تبلیغ فرقه­ی ضاله و یا فرق ضاله دیگر و یا هر معارضه و مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران و یا به چالش کشیدن مکتب اسلام و تسییع و پیروان اهل بیت (ع) و تحریف افکار و عقاید اسلامی مجاز نبوده و خلاف قانون و قابل پیگرد حقوقی و قضایی خواهد بود و مراجع قضایی طبق قانون انجام وظیفه خواهند نمود».

نتیجه آنکه براساس تاریخچه و عملکرد فرقه­ی ضاله­ی بهائیت و براساس فتاوای فقهای عظام و نظرات دادستان محترم کل کشور در سال 1387 و 1388 و نظرات کارشناسان مراجع اطلاعاتی و امنیتی، فرقه­ی بهائیت یک گروه یا تشکیلات ضد امنیتی محسوب و مشمول مواد 498 و 499 قانون مجازات اسلامی می­گردد. (مستندان مربوط به نظرات و فتاوای مذکور واصله از مؤسسه پژوهشی قضا، طی نامه­ی شماره­ی 198 مورخ 22/4/89- در پرونده منعکس می­باشد.)

متن کیفرخواست:

در این پرونده به کلاسه (5 ب 890007) آقای افشین حیرتیان فرزند رضوان­الله، متولد 1359، اهل کرمانشاه، ساکن تهران، مجرد، بهائی و وابسته به فرقه­ی ضاله­ی بهائیت، تحصیلات: ایسانس تئاتر، تبعه­ی ایران، دارای سوء سابقه، بازداشت از تاریخ 13/3/89 و آزاد با تودیع وثیقه در تاریخ 4/5/89، متهم است به:

الف) اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور.

ب) عضویت در فرقه یا تشکیلات ضد امنیتی و ضاله­بهائیت.

علاوه بر خلاصه پرونده که در گزارش وزارت اطلاعات منعکس گردیده، به شرح ذیل به سه نکته اشاره می­گردد:

-در برخی از یاداشت­ها و دست­نوشته­های متهم آمده است:«... اعدام نوجوانان به وفور!!! در کشور ما اتفاق می­افتد... زنده­باد آذرخش ِ ارتش جهانی رهایی، چریک­های فدایی خلق ایران، زنده باد مبارزه­ی مسلحانه که تنها راه رسیدن به رهائی است.» (صفحات 21 و 22 پرونده)

-در بیانیه­ی منتسب به گروهک موسوم به ارتش جهانی رهایی آمده است: «کارگران متحد شوید! در سالی که از آن به عنوان کار مضاعف و همت مضاعف نام برده شده و این به آن معنی است که کارفرمایان حق دارند شما را بیشتر استثمار نمایند، توجه شما قشر کارگر را به چند نکته جلب می­کنم: نظام سوسیالیسم تنها نظامی است که از حقوق شما به­طور کامل حمایت می­کند... موج دستگیری­های کورکورانه­ی حاکمیت پس از انتخابات همگی گواه بر شتاب­زدگی و سردرگمی دستگاه­های مربوطه در زمینه­ی برخورد با مخالفان با خود را دارد... این حکومت رد حال سقوط است. از شما می­خواهیم که هم­صدا با ظیف دانشجو و کسبه­ی بازار و همه­ی اقشار یک­صدا اشعار رهایی را سر دهید...». (صفحه 17پرونده)

-متهم در آخرین دفاع خویش اظعار نموده: «اینجانب در موارد فعالیت­های سیاسی دچار وسوسه­های افراد مختلف شده بودم و از این نظر اظهار ندامت کرده و زین پس در فعالیت­های سیاسی شرکت نخواهم کرد». (صفحه 49)

علی­هذا با عنایت به رصدهای اطلاعاتی، تحقیقات معموله و گزارش وزارت اطلاعات و با عنایت به اظهارات و اعترافات متهم و اقرار صریح وی مبنی بر داشتن طرحی گروهی جهت فعالیت­های تبلیغی علیه نظام و حتی ترور برخی شخصیت های نظان و ارائه راه کار مقدماتی جهت تهیه­ی اسلحه از کرمانشاه و توجهاً به عقاید رادیکال و خصمانه­ی متهم در عناد با جمهوری اسلامی و سوءسابقه وی و سایر قرائن و امارات منعکس در پرونده و همچنین با توجه به فتارای فقهای عظام و مطالب مذکور در مقدمه­ی کیفرخواست و نیز قرار مجرمیت صادرشده از سوی شعبه­ی 5 بازپرسی، بزهکاری و مجرمیت نامبرده محرز و مسلم است و مستنداً به مواد 610، 499 و 19 قانون مجازات اسلامی و ماده­ی 214 قانون آیین دادرسی کیفری و اصل 167 قانون اساسی، تقاضای محاکمه و تعیین اشد مجازات را دارد. تاریخ وقوع جرم  طی سال 1388 و محل آن تهران است. 11/5

از طرف دادستان عمومی و انقلاب اسلامی تهران

9/5/1389

خواندن 1117 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی