×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

نگاه بهائیت به آزادی اعتقادی

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

نگاه بهائیت به آزادی اعتقادی

با بررسی موضوع "طرد" در بهائیت

بهائیت در ایران : تعلیم سوم از تعالیم دوازده‌گانه بهائیت این است که دین باید سبب الفت و محبت باشد؛ عبدالبهاء در این باره می‌نویسد: «دین باید سبب الفت و محبت باشد، سبب ارتباط قلوب بشر باشد، سبب حیات انسانی باشد، نورانیت باشد. حال ببینیم رفتار بهائیان با کسانی بهر شکل از بهائیت تبری جسته با الفت و محبت سازگاری دارد یا خیر ؟

دین اسلامهمواره به پیروی از حقیقت،جستجو و تحقیق در اصل دین سفارشمی‌کند بطوری که آیات بسیاریاز قرآن به این مطلب دلالت داردواز تقلید کورکورانه در اصل دین نهی کرده است. به طور مثال خداوند متعال فرموده است: «وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِعِلْمٌۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّأُولَٰئِكَكَانَ عَنْهُمَسْئُولًا؛[اسراء/۳۶] و از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن؛ چرا که گوش و چشم و دل، همه مسئولند». سران بهائی نیز به تقلید از اسلام بارها مسئله‌ی جستجو و کاوش در مسائل دینی را ذکر کرده‌اند، بطور مثال عبدالبهاء دراین‌باره می‌گوید: «نفوسی که منصفند، فحص می‌کنند، تحقیق و تدقیق می‌کنند؛ همان فحص و تدقیق سبب هدایت آنها می‌شود».[۱] حال سؤال اینجاست که اگر شخصبهائی به سخن پیشوای خود عمل کرده و در مسائل اعتقادی خود جستجو و تحقیق کند و به بطلان این آئین پی ببرد و به دنبال حقیقت برود، چه سرنوشتی در انتظار او خواهد بود وبهائیان و سرانشان با او چگونه رفتار می‌کنند؟
صبحی از مبلّغان به نام بهائیت که از این فرقه روی‌گردان شده و به دین حق گرایش پیدا کرده
چنین می‌نویسد: «از تشکیلات مخوف بهائیان،رکن اظهارات لفظیه‌ی محفل روحانی‌‌ بهائیت است که عقل و علم در آن راهی نداشت، سبب شد تا ملاک قرب و طرد، ارادت و اظهارات لفظیه‌ی بهائیان به عبدالبهاء و شوقی‌افندی باشد. اطاعت کورکورانه، رمز موفقیت در این جرگه بود، هرکس اطاعت کورکورانه را نداشت طرد، و مصیبت او آغاز می‌شد؛ زیرا در یک بایکوت شدیدی قرار می‌گرفت. کسی که توسط بهائیان مطرود می‌گشت به حال خود واگذاشته نمی‌شد، بلکه حتی توسط خانواده و بستگانش هم مورد تحریم واقع می‌شد، هیچکس حق رفت و آمد و صحبت با وی را نداشت؛ جز برای ثواب که دشنامی دهد و آب دهانی اندازد».[۲] سرگذشت جناب صبحی‌گواه این رویه‌ی بهائیان است که تا سرحد قتل و جرح هم پیش رفته است.در رفتار بهائیان با آقا جمال بروجردی، از بزرگان بهائیت که از آنان روی‌گردان شده نیزداستان عبرت‌آمیزی است که خود گواه‌این مطلب می‌باشد.[۳] میرزا علی‌اکبر رفسنجانی نیزاز جملهمبلّغان مشهور بهائی بود که سرگذشت عبرت‌آوری دارد؛ویاز جرگه بهائیان رانده شد. درپی آزار و اذیت و تعرض بهائیان، گوشه‌ای عزلت اختیار کرد و سرانجام پس از اعراض از بهائیت در زادگاهش درگذشت.[۴] صبحی، در شرحاحوال ابن اصدقهم، چنین رفتاری را با وی گزارش کرده است. جالب آنکه خود صبحی هم به گناه خود در آزار و اذیّت به ناحق ابن‌اصدق، اعتراف می‌کند.[۵] موضوع به همین جا ختم نمی‌شود بلکه حتی اگر فرزندی از فرزندان بهائیان هم مسلمان می‌گشت وضعیت بسیار وخیمی در انتظارش بود.[۶]
در فرقه‌ای که ملاک قرب، اطاعت کورکورانه و ملاک طرد، نافرمانی است، برخوردن به جنایات هولناک امری سهل و آسان است آن هم از نزدیکان رؤسای بهائیت. در کتاب «پیام پدر» با نام برخی از مبلّغان چیره‌ دست بهائی آشنا می‌شویم که وقتی دغل کاری و فریب‌کاری رهبران این فرقه را دیدند، به دامن اسلام بازگشتند. میرزا ابوالفضل گلپایگانی سرانجام از این گروه دلسرد شد و سالها خاموشی برگزیده و کارهایش به پایان نرسید».[
۷] «شیخ‌احمد میلانی ... در عشق‌آباد از کیش بهائی روی‌گردان شد... به خراسان رفته و دست به دامان پیشوای هشتمین شیعیان شد».[۸] صبحی به سه تن از بهائیان تائب اشاره می‌کند که هریک مطالبی را در بهائیت نگاشته‌اند. «...شادروان آواره که از دانشمندان بنام و مبلّغان گرامی بود و عبدالبهاء او را در نامه‌های بیشمار ستایش کرده، چون شوقی از روش مردمی دور شده و کیش و آئینی که باید با خرد و دانش و راستی برابر آید، فرسنگ‌ها از آنها جدایی پیدا کرده و به خانه مسلمانی بازگشت و از خدا آمرزش خواست و چند دفتر در این‌باره نگاشت و پس از او نیکو که در روز نخست در بروجرد به جرگه‌ی بهائیان درآمد و مسلمانان هرچه داشت از دستش گرفتند و رنج‌ها به او رسانیدند، ولی او شادمان بود که همه‌ی این آزارها که به او می‌رسانند برای پیروی از آئین خداست (منظور پیروی از آئین خرافی بهائیت است)؛چون کار به دست شوقی افتاد و او را از نزدیک شناخت، از او برگشت و به راستی و درستی پیرو کیش مسلمانی شد و او نیز دفترها نگاشت. و پس از او «اقتصاد» که در مراغه بهائی شد و با پدرش در سر این دین به ستیز برخاست و او را رها و دلشکسته کرد؛آنگاه دو سه سال با سید اسدالله قمی به راه افتاد و چون به خوی‌های ناپسندیده شوقی آگاه شد، با آنکه در راه این کیش رنج‌ها کشیده بود و آوارگی‌ها دیده و پدر را رنجانده بود، باز به جایگاه نخست خود برگشت و مردی دل‌آگاه شد و دفتری نوشت. همچنین دیگران که اگر بخواهیم یک‌ یک نامشان را ببریم دور و دراز خواهد شد».[۹] در پایان این نکته قابل تأمل است که روی‌گردانی مبلّغان بزرگ بهایی از بهائیت که صاحب منصب و مقام بوده‌اند، خود گواهبر بطلان این فرقه می‌باشد؛و بهائیان برای عدم رسوایی، این افراد را تحت پیگیری و شدیدترینفشارها قرار می‌دادند و اساسا آزادی در دین و تحری حقیقت را زیر سؤال برده و می‌برند؛ کسانی که روی‌گردانان از (آئین خودساخته) خود را اینگونه تحت پیگیری قرار داده و می‌دهندچگونه خواستار آزادی دینی و نشر فساد خود در ایران هستند و انتظار دارند مثل خودشان با آنها رفتار نشود؟

پی‌نوشت:
[
۱]. عبدالحمید اشراق خاوری، پیام ملکوت، ص۱۱.
[
۲]. پیام پدر، فضل‌الله صبحی مهتدی، ص۱۹۲-۱۹۳.
[
۳]. برای مطالعه سرگذشت این جنابمراجعه شود به کتاب: پیام پدر، فضل‌الله صبحی‌مهتدی، ص۲۰۱،۲۰۳.
[
۴]. همان، ص۱۲۰-۱۲۲.
[
۵]. همان، ص۲۹۲-۲۹۴.
[
۶]. همان ص۳۰۰.
[
۷]. پیام پدر، فضل‌الله صبحی مهتدی، ص۵۲.
[
۸]. همان، ص۵۱.
[
۹]. همان، ص۱۸۶-۱۸۷.

منبع : پایگاه جامع فرق ، ادیان . مذاهب

 

خواندن 800 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی