تافتهی جدا بافته ؟!
کوتاه و خواندنی
بهائیت در ایران : فرقهی بهائیت و سران آن هیچ تعلّقی به ایران و ایرانیان نداشته و ندارند و همواره خود را تافتهی جدا بافته از ایران دانستهاند؛ و برای خود ارگانها و سازمانهایی داشته و دارند که وظایف موازی با ادارات حکومتی را ایفا میکند. بهائیان برای خود سیستم جداگانهای نظیر: ثبت ولادت، ازدواج و مرگ و میر و... دارند. امر ازدواج آنان نیز در اختیار «محفل روحانی» است؛ ضمن اینکه برای امور قضایی هم تشکیلات اداری دیگری به نام «لُجنه اصلاح» دارند. جناب صبحی از مبلّغان بزرگ بهائیت در کتاب روشنگرانهی خود در مورد تشکیلات بهائیان اینچنین توضیح میدهد: «این گروه، از مردمِ دیگر بیشتر از این آب و خاک (ایران) سود میبرند و به نیرنگهای گوناگون در سازمانهای کشور، خود و کسان خود را در میآورند، ولی اندک دلبستگی به این کشور ندارند. اینها در درون خود، سازمانها در برابر سازمانهای کشور فراهم کردهاند که مایهی شگفتی است؛ از جمله «لُجنه اصلاح» که وظیفهی سازمان دادگستری را دارد، «محفل روحانی» که وظیفهی سازمان فرمانروایی و سازمانهای دیگری دارند که نمیگذارند کارشان به سازمانهای کشور برسد؛ تا آنجا که برگ شناسنامهی جداگانه برای خود چاپ کردهاند و از هر راهی میکوشند تا مردم را بترسانند و بر همه چیز آنها دست یابند و چیره شوند. شوقی افندی که در ایران پا به جهان نگذاشته و هیچگونه دلبستگی به این کشور ندارد؛ از کجا اینهمه خانه و زمین به دست آورده که باید به دستور او دستهای مبلّغ، گروهی نادان را بِفریبند یا بترسانند تا دارایی خود را به شوقی ببخشند. من اگر بگویم چگونه دارایی پارهای از مردمان را به دست خود گرفته و زن و فرزندانشان را بیچاره و بینوا کردهاند در شگفت میشوید، از چندین سال پیش هرروز به بهانهای فرمان فروش خانه و زمینها را میدهد و پول آن را میخواهد».[۱]
البته غارت و مصادره اموال مردم ساده دل ایران و ارسال آن به اسرائیل برای صرف راحتی و خوشگذرانی سران بهائیت هماکنون نیز ادامه دارد البته که مثل سابق علنی و پررنگ نیست، اما همین مقدار هم خود کلی است. سران بهائیت چون خود را به هیچ اصول دینی و انسانی پایبند نمیدانند (زیرا خود بر خرافی و ساختگی بودن دین خویش آگاهند، برای اثبات این مطلب به توبه کردن مبلّغان بزرگی از بهائیت، نظیر: صبحی، عبدالحسین آیتی، ادیب و... میتوان تمسک کرد)، نه تنها اموال مردم بیچاره و ساده دل فریب خورده خویش را تصاحب میکنند، بلکه حتی به اموال گماشتگان خود نیز رحم نکرده و با نام دین مدام در صدد جمعآوری و تصاحب اموال مردم بیپناه ایران بوده و هستند. جناب صبحی که خود از بزرگان بهائیت بود نیز، از گزند و دزدی این فرقه در امان نبوده و بهائیان اموال پدر ایشان را با دغلبازی تصاحب کردند. صبحی اینگونه از عمق فاجعه و نیرنگ بازی سران بهائی پرده برمیدارد: «خوب، باریک بین شوید و بیندیشید، در تهران که پایتخت کشور است، با آدمی مثل من که همه میشناسنم، اینگونه نیرنگ بازی کنند و آنچه از من است به دستم ندهند، در گوشه و کنار کشور، با مردم بیپناه و بیچاره و بیزبان چه خواهند کرد؟!»[۲]
آمریکاییها که تاکنون چندین بار ایران را به نقض حقوق بشر و عدم آزادی اقلیتهای دینی (بر فرض محال که بهائیت را دین بدانیم)، متهم کرده و معتقد است که حق بهائیان در ایران پایمال میشود و بهائیان در ایران مورد پیگیری قرار میگیرند (برفرض که ادعای آمریکاییها صحیح باشد)؛ از حاکمان آمریکا و همدستان ایشان که نقش کاسهی داغتر از آش را بازی میکنند میپرسیم: اگر در آمریکا گروهی پیدا شوند که در میان خود، در برابر سازمانهای کشور، سازمانهای جداگانه درست کنند و باج بگیرند و به نام گروهی که اهل آنجا نیستند و حتی خاک آن کشور را ندیده و هرگز دلبستگی به آنجا ندارد، با نیرنگ دارایی پارهای از مردم را از چنگ آنان درآورند و فرمان از بین بردن دشمنان نیرومند خود را بدهند، آن گروه هم با آن بیشرمی، بزرگان آن سرزمین را به با ناسزا بگیرد و به هریک از بزرگان آن کشور صفت زشتی بدهند و جورج واشنگتن را در اسفلسافلین بدانند و با ناجوان مَردی، صد گونه ستم و گزند به مردم برساند و جلوی آزادی همه را بگیرند، پیروان اینچنین مردی را آزاد میگذارند که هرکار بکنند؟!
پینوشت:
[۱]. پیام پدر، فضلالله صبحی مهتدی، ص ۲۴۸-۲۴۷.
[۲]. همان، ص ۲۳۷