×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

آشنایی با کتاب ایقان (قسمت دوم)

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

آشنایی با کتاب ایقان (قسمت دوم)

محتوای ابواب کتاب ایقان

Description: محتوای ابواب کتاب ایقان

بهائیت درایران: چنان‌چه عرض شد درون مایه‌یکتاب ایقان، اثباتمظهریتسید باباست وبهاءاللهدر آن تاریخ خود را تابع و پیروبابو جانشین او راصبح ازلمی‌شمرده است و برای خویشتن هیچ مقامی قائل نبوده و خود را عبد و خادم فانی وبابراربّ اعلیوسلطان السلاطینومیرزا یحییرامصدر امروصبح ازلیمی‌نامیده است.
برای اثبات
مظهریتباب،میرزا حسینعلیروشی خاص را در پیش گرفته است که در ذیل بدان می‌پردازیم:

 

او دقیقاً عوامل عدم اقبال مردم بهبابرا شناسائی کرده و برای آنها چاره‌اندیشی نموده و راه حل ارائه داده است. او دیده بود عالمان و محقّقان نخستین مانع گرایش مردم بهباببودند زیرا بی‌سوادی او را حتی در ادبیات آشکار می‌ساختند و تناقض‌گوئی‌هایش را نشان می‌دادند و بطلان ادّعاهایش را بر اساس شواهد قرآنی و روائی مبرهن می‌ساختند و روشنگری می‌نمودند و مانع گرایش مردم به او می‌شدند.
لذا در تمام باب اول از دو باب
ایقانطی 58 صفحه چوب را برداشته و به جان علما افتاده و آن‌ها را بزرگ‌ترین مانع و سدّ هدایت مردم شمرده و همه‌ی ایشان را جاه‌طلب و دین‌فروش گفته و از مردم خواسته است اصلاً دنبال عالمان نروند و اگر می‌خواهند به حقیقت و حقّانیتباببرسند باید گوش به حرف احدی از علما ندهند و به آن‌ها متمسّک نشوند که اگر چنین کنند از درک حقیقت و وصول به سرچشمه‌ی حیات و معرفت محجوب و محروم گردند.
اگر هم علما شواهدی در ردّ
بابآوردند اصلاً هیچ توجهی به آن نصوص و مطالب معقوله و منقوله در قرآن و روایات فراوان دینی ننمایند، که مثلاًقائم موعودرا دارای ویژگی‌هائی شمرده -که هیچ کدامش دربابنیست- و در این زمینه حتی به ظواهر آیات و روایات هم استناد نکنند و بدون تکیه به هیچ عالم و نص و دلیلی بیایند و حقّانیت این ظهور را بپذیرند و فوراًبابیشوند!

 

باب دوم از صفحه‌ی 58 تا پایان چاره‌جوئی برای دومین مشکل در سر راه گرایش مردم بهباباست و آن همانا صراحت نصوص در باره‌ی ویژگی‌هایقائممبنی بر سلطنت آشکار در روی زمین و ظهور عدل و داد و محو ظلم و ستم و ایجاد حکومت سراسری توحیدی می‌باشد.
او برای رفع این مشکل حکم داده همه‌ی این نصوص را باید از حالت ظاهر خارج نموده و معنوی بدانیم. مثلاً سلطنت
قائمرا ظاهری ندانیم و معنوی بدانیم و آن غلبه و نفوذ در قلوب است کهبابهم داشت و عدّه‌ای حاضر شدند در راه او کشته شوند. پس سلطنتقائم(یعنی باب) معنوی است نه ظاهری و همین‌طور سایر آیات و روایات را باید معنوی دانست و ازبابانتظار هیچ تغییر ظاهری در اوضاع جهان را نداشته باشید و فوراً به او ایمان آورید؛ و برای این کار هم به همه‌ی آیات و روایات تعرّض نموده با سفسطه و مغالطه و تحریف و کم و زیاد کردن، آن‌ها را با مقصود خود همراه کرده است.

 

بدین ترتیب ابتدا رابطه‌ی فرد را با علم و عالم در باب اول قطع نموده و سپس در باب دوم رابطه‌اش را با نصوص دینی هم بریده تا طبق آن نصوص ازبابانتظار عدل‌گستری و ظلم‌براندازی از جهان را نداشته باشد و یک‌سر به حرف او تسلیم شود و فوراًبابیگردد!
امّا تفصیل این سخنان :

نقد باب اول کتاب ایقان

Description: نقد باب اول کتاب ایقان

 

کاوش در مفاهیم باب اولکتاب ایقان، پژوهش‌گران در حوزه‌یبهائیترا با تناقضی بزرگ روبرو می‌کند و آن‌ها را در مقابل دو گزینه قرار می‌دهد:

مکتبیعلم ستیزکه در بزرگ‌ترین و قدیمی‌ترین کتابش مردم را به دوری گزیدن از علما و دانشمندان فرا می‌خواند و می‌گوید برای وصول به مدارجایقانو عروج به معارجایمانباید از علم و عقل و کتب و صحف علما چشم بپوشید و به همه چیز و همه کس پشت پا بزنید تا به عیون حکمت و علم سلطان احدیت واصل و نائل شوید که اگر گوش به حرف عالمی از علما بدهید و یا به کتابی از کتب آنها رجوع کنید از زلال وصال ذوالجلال محروم و مقطوع خواهید شد (فلتقدسن انفسکم یا اهل الارض...) و این سخن را ازسید بابآموخته آن جا که می‌گوید: "فلتنقطعن عن کل علمکم و عملکم و لتستمسکن بمن یظهره الله..." و خلاصه مکتبیعلم گریزوعالم گریزو بلکهعلم ستیزرا ترسیم نماید،

یا مکتبی که علم خواه است و یکی از تعالیمش راتطابق علم با دینمی‌شمرد و این را برای خود افتخار می‌داند و بر آن می‌بالد و همه جا مطرح می‌کند؟

گزینه‌ی اول مستند به اعظم و اقدم کتببهائیتاست که یکبهائیبه هیچ‌وجه نمی‌تواند با آن بستیزد و آن‌چنان هم صریح و روشن است که قابل توجیه و تاویل نیست (و البته مجاز به تأویل و تفسیر هم نیستند، زیرا تأویل و تفسیر متون رهبران دربهائیتمجاز نیست) و راهتحرّی حقیقترا دوری گزیدن از علم و عالم و کتاب و نصوص دینی معرفی می‌کند.

البته کسی که متونبهاءاللهرا بشناسد می‌داند این مخالفتبهاءبا علما تازگی ندارد و او علمای اسلام را درکتاب ایقان"همج رعاع" (به معنای: پشه‌های سرگردان) خوانده و در جاهای دیگری از کتاب‌هایش آن‌ها را "ذئاب" و "حمر" (به معنای: گرگان و خران) نام نهاده، امام جمعه اصفهان را "رقشاء" (به معنای: کرم خالدار ماده) گفته وحاج کریم‌خان کرمانیصاحبارشاد العوام(و از رؤسایشیخیه) را "تراب و زاغ و کلاغ" خوانده است و معلوم نیست این رفتار او با آن عبارتش درکتاب اقتداراتچه نسبتی دارد آنجا که می‌گوید: "الادب قمیصی"ادب پیراهن من است؟! آیا نسبت دادن القاب زشت به علمای اسلام در طول دوره‌ی غیبت، مصداق ادب است؟

 

اگر رجوع به عالمان در فهم حقیقت و حقّانیت هر مدّعی جدید نبوت و رسالت (که در طول زمان هم کم نبوده‌اند) و مشاوره با آنان گناه نابخشودنی است، پس پذیرش همه‌ی مدّعیان به صرف ادّعای آنها الزامی است!

آیا اگر رابطه‌ی مردم را با عالمان و دانشمندان قطع کنیم، آن‌ها را آماده‌ی پذیرش ادّعای هر مدّعی عوام‌فریبی نکرده‌ایم؟!

اگر سخن علما در مورد مدّعی جدید و موعود آینده حجت نیست پس اصل آمدن موعود که توسط همین عالمان به گوش مردم رسیده هم نباید حجت باشد!

این درون مایه‌ی باب اول بزرگ‌ترین کتاببهائیاناست تا قضاوت شما چه باشد.
پاسخ به شبهات پیرامون نقد ایقان

Description: پاسخ به شبهات پیرامون نقد ایقان

 

گفته‌اند:
کتابایقانبه مانند کتاب قرآن معجزه‌ی حضرتبهاء اللهنیست که به آن مبارزه طلبی شود.

عرض می‌کنیم:
نظر جناب
شوقی افندیچیز دیگری است. او می‌گوید:کتاب ایقان کتابی از مجموعه‌ی کتب آسمانی دیانت بهائی است آن‌هم عظیم‌ترین و قدیمی‌ترین آنها که معجزه‌وار ظرف دو شبانه روز از جانب خداوند نازل شده است. تعبیری از این قوی‌تر پیدا می‌کنیم: "اعظم است، اقدم است، آسمانی و منزول است، معجزه دوشبانه‌روزی است."

گفته‌اند:
بر فرض وجود اغلاط ادبی، نکته‌ی مهم آن است که مفاهیم ارزشمند
ایقاندرک شود، نه آن که مرتباً به دنبال اشتباه ادبی در آن بگردی. چون خلاف قرآن که کتابی ادیبانه است،ایقان چنین ادّعایی ندارد و وجود اشتباه ادبی، دلیل باطل بودن آن نیست.

عرض می‌کنیم:
وقتی کتابی آسمانی شد و از ناحیه‌ی خداوند نازل گردید وجود یک غلط هم در آن پذیرفتنی نیست و دلیل بطلان آن است، زیرا خداوند که چیز غلط نازل نمی‌فرماید و نسبت دادن غلط به ساحت قدس الهی زیبنده‌ی موحدان نیست؛ و ما در ادامه‌ی همین مباحث نمونه‌هایی از آن اغلاط را که فقط اغلاط ادبی هم نیست، بلکه غلط مفهومی، تحریف آیه و روایت و حتی تحریف اشعار شاعران است خواهیم آورد.

گفته‌اند:
تجلیل حضرت
بهاء اللهازنقطه اولی، منافی ادّعای بعدی ایشان نخواهد بود.

 

عرض می‌کنیم:
چگونه منافی نخواهد بود در حالی که ابتدا برادرش را
مصدر امروصبح ازلیمی‌خواند و مدتی بعد شنیع‌ترین نسبت‌ها را به او می‌دهد؟بابرا سلطان السلاطین و رب اعلی می‌خواند و خود را عبد و خادم فانی می‌شمرد در حالی‌کهشوقیاو را در آن حال مظهر الهی می‌دانسته که اعظم کتب بر او نازل شده است؟ بالاخره او عبد و خادم بوده یا نبی و رسول؟ اگر برادرش جانشینباببوده خودش چه‌کاره بوده است؟ اگر حکمت و تقیّه این‌طور اقتضا می‌کرده اصلاً برای چه آمده و چرا در زمان مناسب خودش نیامده و مگر اصلاً دربهائیتتقیّه وجود دارد؟ و همین‌طور سؤالات دیگر.

گفته‌اند:
دانشمندان هر قوم، به شرطی که مردم را به سوی حقیقت فرا بخوانند، مرجع مناسبی برای مراجعه هستند. امّا در صورتی که برای حفظ
مقام و مرتبه‌ی خویش، مردم را ازتحرّی حقیقتبازدارند، رجوع به آنان از سم مهلک خطرناک‌تر است. سابقه‌ی این امر در زمان ظهور عیسی مسیح وجود داشت که بزرگ‌ترین دشمنان آن پیامبر خدا، دانشمندانیهودیبودند و همان‌ها بودند که می‌خواستند عیسی را به هلاکت رسانند. وانگهی مگر مردم خودشان شعور ندارند که برای پذیرش امر فطری و عقلانی حضرتبهاء الله، محتاج به دانشمندان باشند؟ تعالیم حضرتبهاء الله، بر مبنای ضمیر روشن انسان‌ها است و برای درک آن باید قلبی روشن داشت، نه مغزی انباشته از خرافات و افسانه‌ها. در طول تاریخ نیز، دانشمندان هرقوم، آخرین گروهی بودند که به پیامبران، ایمان می‌آوردند. به همین دلیل، حضرتبهاءالله، مردم را از مراجعه به این دانشمندان، بر حذر می‌داشتند و الا رجوع به دانشمندانی که امر آن حضرت را به مردم ابلاغ می‌کنند، عقلاً واجب خواهد بود.

عرض می‌کنیم:
اصل محتوای باب اول
ایقاناحتراز از همه‌ی علمای قوم است و خط‌کشی خاصی بین علما ننموده است که گفته شود منظورش علمای سوء است و علمای سوء هم کسانی هستند که به مدّعی جدید ایمان نیاورده‌اند. این هم که عقلانی نیست هر مدّعی که از راه برسد به علما اهانت کند و هرکس با او همراه شد و ادّعایش را پذیرفت او را عالم خوب و بقیّه را عالم سوء محسوب نماید.بهاءاللههمه‌ی علمای عصر راهمج رعاعخوانده چون به باب ایمان نیاورده‌اند و به آن‌ها لقب کلاغ و زاغ و کرم و خر و گرگ و... داده است.
ضمن آن‌که برخلاف فرمایش شما همیشه این‌طور نبوده که علما به انبیاء ایمان نیاورند یا آخرین گروهی باشند که ایمان می‌آورند. مثلاً در زمان حضرت موسی علیه‌السلام، علمای قوم یعنی "سحره" اولین گروهی بودند که ایمان آوردند و حاضر شدند شدیدترین شکنجه‌ها را در راه دیانت موسی تحمل کنند و در این راه شهید شوند. امّا در مورد
بهائیتمکرر در اینجا گفته شد ابتدا باید حقّانیّتش مورد بحث قرار گیرد و ثابت شود و آن‌گاه با ادیان دیگر مقایسه شود. باید ثابت شود به چه دلیل دین آسمانی وآئین ربانی است؟ رهبرانش چه مقامی دارند؟ (رسالت یا نبوت یا... چونبهاءاللهگفته است نبوت و رسالت به وجود حضرت محمّد (ص) پایان یافت) و به فرض صحت، چه دستاورد ویژه‌ای دارد که در ادیان دیگر نبوده و متناسب با این دوران است؟
بنابر این نمی‌شود گفت چون بعضی علما با بعضی انبیای گذشته مخالفت کردند و همه‌ی علما هم با
بابمخالفت کردند پسبابهم مثل انبیای گذشته، پیغمبر است! آیا این دستاویز خوبی برای هر مدّعی کاذب و فریبکاری هم نمی‌تواند باشد که مخالفت عالمان را با خود دلیل صدق دعوت خود بپندارد و از مردم بخواهد به همین دلیل به او ایمان بیاورند. جنابعالی این را می‌پذیرید؟!
آری مردم خود بر اساس فطرت و تعقل می‌توانند راه را بیابند، لیکن
بهاءاللهراه تعقل را هم بسته (شواهدش ذکر خواهد شد) و برای تطبیق نصوص دینی در موردقائم، آنها را از مراجعه به منابع و کتب و روایات و نصوص و مبینین آن‌ها یعنی علما بر حذر داشته و خلاصه گفته هرطور من گفتم همان را بپذیرید. یعنی اگر در نصوص آمده بود پس از اسلام دینی نمی‌آید وقائمباید دنیا را از ظلم وستم پاک نموده از عدل و داد پر کند وبابچنین نکرد، کاری به علما نداشته باشید و حرف مرا بپذیرید و تردید هم نکنید.
چنین است باب اول ایقان.
با سپاس از شما برای پیگیری مباحث.

 

 

 

 

خواندن 755 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی