استقامت از نوع علیمحمد شیرازی !!!
بهائیت در ایران : یکی از ادلّهی حقانیت علی محمد شیرازی نزد بهائیان، برهان استقامت است: «استقامت سید باب بر امر الهی با اینکه در سن شباب بودند... با وجود این، قیام بر آن امر فرمود... و از هیچ کس خوف ننمود».[۱] (یعنی اگر علی محمد ناحق بود، پس چرا تا پای جان استقامت کرد؟)؛ البته این نکته را باید متذکر شد که بر فرض وجود و صحتبرهانی به ناماستقامت، اعدام علیمحمد به خاطر ادعای بابیت و قائمیت او نبود که ادعای استقامت شما برای او درست باشد، بلکه صرفاً به خاطر خواباندنشورشهایی که در سراسر کشور بهنام او شکل میگرفت، بوده است.
در پاسخ ادعای استقامت باب، تنها به چند گزارش تاریخی از توبههای علی محمد شیرازی اشاره میکنیم: علیمحمد در شهر شیراز و اصفهان با علمای عصر خود مستقیماً برخورد و احیاناً مناظره داشت که سرانجام این مناظرات به شکست وی و توبهنامهی او انجامید:
- در شیراز: شیراز برای علیمحمد (در دوران ادعای بابیتش) از همهجای ایران بدتر بود،[۲] و مردم آنجا عموماً با او مخالف بودند،[۳] حتی دوستان سابقش هم دشمنترین کسانش شدند،[۴] علت این امر بیش از هر چیز، اقدام علیمحمدبه تکذیب آشکارادعاهای خود بود. علیمحمد شیرازیهمهیادعاهای خود را بالای منبر مسجد وکیل شیراز، در حضور علماءو مردم تکذیب کرد،[۵] و بر فراز منبر چنین گفت: «لعنت خدا برکسی که من را باب امام بداند، لعنت خدا بر کسی که مرا منکر ولایت امیرالمؤمنین و سایر ائمه بداند»،[۶] پس از آن نیز در ابلاغیهی معروف به «ابلاغیه الف»، ضمن تصریح به جاودانگی احکام اسلام از ادعای بابیت و نیابت خاصه امام عصر (ارواحنا فداه)برائت جست.[۷]
- در تبریز: زمانی که علیمحمد شیرازی رابرای مناظره با علماء تبریز از زندان چهریق (اطراف ارومیه) به سمت تبریز میآوردند، در سر راه، مردم ارومیه به احترام سیادت وی و شنیدن شایعات، که وی با امامعصر (عجّل اللهتعالی فرجه الشریف)در ارتباط است،استقبال گرمی از وی کردند؛ موج این احساسات به تبریز نیز رسید. حجتالاسلام نیّر، که خود و پدرش در مناظرهی تبریز حضور داشتند، چنین مینویسد: «اگر مناظرهی علمای تبریز با باب انجام نمیگرفت و پایهی جهالت علیمحمدبر مردم آشکار نمیشد، بیشک یکسوم اهل آذربایجان مستعد ایمان آوردن به وی بودند». سرانجام علیمحمددر مناظره شکست خورد. پس از آشکار شدن عجزعلیمحمد در اثبات ادعای خود، وی را تنبیه نمودند و او برای دومین بار رسماً از دعاوی خویش تبری جست و اظهار پشیمانی کرد؛ اولینبار به صورت کتبی و خطاب به ولیعهد، توبهنامه رسمی نوشت. میرزا ابوالفضل گلپایگانی،بزرگترین مبلغ بهائی، در کتاب کشفالغطاء عیناً توبه نامهی علیمحمد شیرازیرا آورده است.[۸]
نکته جالب در آن مناظره، حتی به اعتراف منابع بهائی، این بود که پرسشها سطح پایین و نزولی داشت؛ یعنی سؤالهای بعدی نسبت به سؤالات قبل، سطح پایینتری داشتند، زیرا وقتی علما دریافتند که علیمحمداز لحاظ علمی در سطح پائینی است به تدریج سطح سؤالات خود را پایین آوردند که وی از جواب به آنها نیز بازماند.[۹] درهرصورت، علیمحمد پس از شکست مفتضحانه در بحث با علماء، چوبکاری شد؛سپس عریضهای خطاب به ولیعهد نوشت و در آن ضمن برائت از ادعای بابیت و دیگر ادعاها، اظهار توبه و استغفار کرد.
بدین منظور طرح چند سؤال در اینجا بیمناسبت نیست: نخست اینکه چه لزومی دارد فردی با ادعاهایی بزرگ مثل بابیت و مهدویت در حضور علماء و عموم مردم دست به قلم شود که توبه نامه بنویسد؟ آیا رهبر دینی و مذهبی نباید از خود آن قدر شجاعت و استقامت نشان دهد که بر سرعقیده و ایمان خود پایبند بماند و تنها چند ضربهی به کف، باید او را از همهی آرمان و عقیدهاش بیندازد؟ در صورتی که عدهای از مبارزان سیاسی و اجتماعی که چنین ادعاهایی هم نداشتند تا پای جان شکنجه شدند، اما بر عقیدهی خود استوار ماندند. البته ممکن است کسی توجیه کند که علیمحمد توبه نکرده بلکه تقیه فرموده؛ جواب این سؤال بسیار ساده است که تقیه در آئین بهائیت حرام میباشد.[۱۰] یک سؤال اساسی دیگر که پیروان چنین فردی باید از خود بپرسند اینکه: دلیل پافشاریشان در ادامه پیروی از کسیکه حتی خودش به حرف خویشاصرار و ابرامی ندارد، چیست؟ بهائیانی که علیمحمد شیرازیرا مبشر آئینبهایی و رهبر فرقهی خود را حسینعلی نوریمیدانند، چگونه میتوانند علی رغمدروغین بودن ادعاهای علی محمد شیرازی که وی صراحتاً خود را تکذیب کرده، باز خود را بهائی بنامند؟آئینی که سرکردگانش خود را تکذیب میکنند، اصرار پیروان بر حقانیت آن بیمورد است.
پینوشت:
[۱]. سایت بهائی پژوهی، دلائل سبعه بر حقانیت فرستادگان الهی.
[۲]. ابوالقاسم افنان، عهد اعلی، ص۲۷۷.
[۳]. نامه جالب سیدابولقاسم (برادرزن باب) به دایی باب، همان ص ۱۷۲ــ۱۷۰.
[۴]. نامه حسینعلی به سیدمحمد پس از فرار باب از شیراز (عهداعلی ص ۱۷۵).
[۵]. حسینعلینوری، بدیع، خطی، ۱۲۸۶م، ص ۱۳۸.
[۶]. حسینعلینوری، بدیع، ۱۲۸۶م، ص ۱۴۱.
[۷]. فاضل مازندرانی، اسرار الاثار،ص ۱۲۴؛ بدیع ۱۷۹\۱.
[۸]. عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه، قاهره: مطبعة سعادت، ۱۹۲۳ م.
[۹]. فاضل مازندرانی، ظهور الحق، تهران: چاپخانهی آزردگان، ۱۳۲۲ ش،ج ۳.
[۱۰]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی:نقد و بررسی تقیه در بابیت و بهائیت
منبع : پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب