اما نکتهای که در این سفر، از دید و اشارهی این برنامه پنهان مانده، استقبال محافل ماسونی [2] و شبه ماسونی (نظیر انجمنهای تئوسوفی) از عباس افندی بوده است. نشریه اخبار امری (ارگان رسمی بهائیان ایران)، رسماً اعتراف میکند که عباس افندی در مدت گشت و گذار هشت ماههی خود در شهرهای آمریکا: «در هر شهر، در کلیسای پروتستان، معابد یهود، معاهد ماسونیک و غیره به موعظه پرداخت».[3]
از آنجا که میدانیم، ورود به محافل ماسونی، آن هم برای سخنرانی و تبلیغ، برای غیرماسونها ممنوع است و حتی پادشاهان و رؤسای جمهور، زمانی حق ورود به لژها را دارند، که تشریفات عضویت آنها در این محافل انجام گیرد. افکار و دیدگاه کسانی که قرار است از گردانندگان این محافل باشند نیز، بسیار مهمتر از تشریفات عضویت در آن است. چرا که اگر کسی حتی جواز ورود به محافل ماسونی را کسب و سپس بخواهد آنجا را محل تبلیغات نظریات انقلابی و ضداستعماری خود قرار دهد، با او شدیداً برخورد شده و حکم به اخراجش میشود.[4]
با توجه به ممنوعیت و محدودیتی که برای ورود اغیار به محافل ماسونی وجود دارد، دو احتمال برای اجازهی ورود و سخنرانی او در این محافل، متصور است.
احتمال اول: عبدالبهاء پیش از ورود به آمریکا و یا در هنگام حضور در این کشور، به عضویت محافل ماسونی درآمده و بالتبع، مبلّغانی که از جانب او فرستاده میشدند نیز، چنین تشریفاتی را طی کردهاند. مؤیّد این احتمال، اقدام بعدی عباس افندی، در أخذ نشان سلطنتی «نایت هود» پس از گذشت پنج سال، از دربار لندن [5]؛ آن هم در روزگاری که مشرق زمین، زیر چکمههای استعمارگر انگلیس جان میکند، میباشد.
احتمال دوم: چنانچه منکر عضویت عباس افندی در محافل مذکور شویم؛ دستکم باید پذیرفت که گردانندگان محافل ماسونی، نکات اساسی مشترک میان اصول اومانیستی و ضد دینی خود، با آموزههای رهبران بهائی میدیدند که چنین، درهای لژ را به روی او گشادند و برای او، هورا هم میکشیدند. چرا که عباس افندی در سخنرانیهای خود در مراکز مذکور، تأکید میدارد که هدف و آرزوی ما یکی است: «از احساسات جناب رئیس، نهایت خشنودی را دارم و همچنین از احساسات وکیله ایشان نهایت سرور را دارم، به جهت اینکه مقصدمان یکی است و آرزویمان یکی است. آرزوی ما وحدت عالم انسانی و مقصد ما صلح عمومی است».[6]
حال سؤال اینجاست که اگر عبدالبهاء، موسیوار در این به اصطلاح موعظهها، بر فرعونهای زمان میشورید و رفتار غیرانسانی غرب بر ضدّ ملّتهای ضعیف و غارت شده را با صراحت مورد انتقاد و اعتراض قرار میداد (خصوصاً رفتار دولتمردان آمریکا و کمپانیهای بزرگ این کشور در چین و ژاپن و آمریکای لاتین) و آنها را از خشم خدا و خلق میترسانید (که موعظهی مردان الهی، غیر از این نمیتواند باشد)؛ آیا بازهم کلیساها، کنیسهها و مراکز ماسونی حاضر بودند برای موعظههای او هورا بکشند و فرش قرمز زیر پایش پهن کنند!
پینوشت:
[1]. شبکه تلویزیونی آیین بهائی، نام برنامه: سفر پرفروغ.
[2]. جهت آشنایی بیشتر با جریان فرماسونری، مراجعه شود به مقالهی: فراماسونری: دجال آخرالزمان(link is external)
[3]. مجله اخبار امری، آذر و دی 1339، شماره 10-9، ص 633.
[4]. چنانکه این حادثه در مورد سیدجمالالدین اسدآبادی، شخصیت ضد انگلیسی مشهور، در مصر رخ داد: ر.ک: سیدجمالالدین حسینی، پایهگذار نهضتهای اسلامی، صدر واثقی، چاپ دوم، تهران: انتشارات پیام، 1355، ص 71 به بعد.
[5]. شوقی افندی، قرن بدیع، انتاریو کانادا: مؤسسه معارف بهائی، ترجمه نصرالله مودت، چاپ دوم، 149 بدیع، ص 305.
[6]. عباس افندی، خطابات عبدالبهاء، لانگنهاین آلمان غربی: لجنه ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 127 بدیع، ج 2، ص 98.