چرا كه آنقدر همين زحمتكشان اصلي اين عرصه به زيبايي و با درايت، با عمل و رفتار خودشان اين اصل اصيل را به اثبات رسانده اند كه ديگر هيچ بني بشري به خود اجازه ي تضیيع حقوق جنس مؤنث را نخواهد داد و پيوسته آدميزادان در تحقّق بيش از پيش اين آرزو كمر همّت خواهند بست.
آري چقدر قشنگ است كه ما این شعارهاي زيبا و وعده هاي پر طرفدار را به عدّه اي بدهيم و اصرار بورزيم كه ماييم نخستين كساني كه براي اين هدف قدم برداشته ايم و هزينه داده ايم؛ آري قشنگ است…
امّا اگر در حد يك شعار و يك تابلوي تبليغاتي براي فريب اَذهان تشنه ي تساوي حقوق زن و مرد به كار برود چه بسيار زشت و كريه خواهد بود!
و حال اگر پيدا شود اين مدّعيان طلايه داري اين جنبش و حركت به سمت تساوي حقوق چه كرده اند و با اين پرچم عدّه اي را به دور خود و مسلك قلّابي خويش دعوت كرده اند، بر خلاف افكاري كه فرياد مي زنند، پيوسته و در گاه گاه مختلف، آنجا كه پاي هوس، و منافع شخصي و يا جناح و يا جنس مذكر به ميان مي آيد، زيركانه پرده ي رياكاري و تفسير و توجيه را بر رفتار متناقض خود مي افكنند و كارهاي زشت خود را توجيه مي كنند، چه رسوايي شنيعي بر دامان كُنشگران واقعي اين عرصه، يعني جنبش تساوي حقوق زن و مرد خواهد نشست. نه تنها بر اين عده، بلكه بر تاريخ بشريت بسيار سخت خواهد بود تا از كساني نام ببرد كه داعيه ي ديانت داشتند و بي دين بودند، داعيه ي تساوي و عدالت داشتند و پيوسته بر خلاف آن رفتار كردند، ادعاي انسانيت داشتند و …
آري سخن از بهائيت است…
گروهي كه اعتقاد خود را به دروغ دين مي خوانند!
گروهي كه به دروغ شعائر زيبايي را به خود نسبت مي دهند!
گروهي كه خود را اولين كساني مي پندارند كه در جهت نشر افكار به ظاهر زيبایشان تلاش كرده اند!
گروهي كه به دروغ دم از تساوي حقوق زن و مرد مي زنند و پي در پي و لا به لاي تاريخ و هم اکنون، لاف تساوي زده اند، همين بهاييتي است كه اساس مشروعيتش بر “تساوي حقوق زن و مرد” استوار است و با اينكه در جاي جاي حرفها و لاف هايشان پر است از تساوي حقوق زن و مرد، آنگاه كه پاي دموكراسي و تساوي حقوق زن و مرد در انتخابات دوره اي شان اجازه ي كانديداتوري هيچ جنس مؤنث، هيچ بني بشر دختر و بانویی را نمي دهند و با انواع و اقسام توجيهات بعضاً خنده آور، سعي در پيچاندن و پرده پوشي اين گاف برزگشان مي كنند؛
كه البته تقصير خودشان نيست؛ همان طور كه اشاره شد اساس اعتقادشان به ايشان چنين دستوري داده است.
در لا به لاي همه ي شعارهاي به ظاهر قشنگي كه دم از حقوق زنان مي زند عباراتي¬ست كه افكار انسان هاي آزاد انديش را به سادگي به چالش مي كشد:
اولین چالش اینکه با وجود این تعلیم (تساوی بین زن و مرد)، چرا خانم ها از عضویت در بیت العدل محروم هستند؟ چنانکه در کتاب اقدس می خوانیم: اعضای بیت العدل باید از بین مردان انتخاب گردند! [1] و جالب اینکه در چرایی آن، جناب عبدالبهاء گفته است که حکمت این موضوع در آینده ظاهر خواهد شد!!! جناب شوقی افندی نیزدر پاسخ به همین سئوال از سوی یكی از بهائیان، در پیام 5 جولای ۱۹۴۷ گفته است: «مردم باید بپذیرند كه نساء صلاحیت عضویت در بیت العدل عمومی را ندارند…»
بهائیت از یک طرف در طبل تساوی حقوق زن و مرد می کوبد و فریاد برمی آورد که فقط ما این تساوی را رعایت کرده ایم اما وقتی به مرحله عمل می رسد حتی در مهم ترین مرکز تجمعش یعنی بیت العدل، زنان را از عضویت در آن محروم می نماید!!!
همچنین در دورانی که یکی از مظاهر رعایت تساوی حقوق زن و مرد، انتخاب شدن در پارلمان ها شناخته می شد، جناب عبدالبهاء با یک جمله زنان را از انتخاب شدن در محافل روحانیه بهائیه که به منزله پارلمان داخلی است، محروم کرده: «… و در لوح مبارک دیگر نازل: در بلاد شرق در هر بلده و قريه كه عدد مؤمنین از رجال از سن بيست و يك و مافوق آن نه تجاوز نموده محفل روحاني در نهايت روحانيت و صفا و حكمت و متانت تاسيس گردد و حضرات اِماء الرحمن منتخِب اند نه منتخَب …» [2]
از جمله چالش های دیگر آنجاست که جناب عبدالبهاء اجازه نمی دهد زنان ولی امرالله شوند:
«ای ياران مهربان، بعد از مفقودی اين مظلوم بايد اغصان و افنان سدره مبارکه و ايادی امرالله و احبّای جمال ابهی توجّه بفرع دو سدره که از دو شجره مقدّسه مبارکه انبات شده و از اقتران دو فرع دوحه رحمانيّه بوجود آمده يعنی (شوقی افندی) نمايند زيرا آيت اللّه و غصن ممتاز و وليّ امرالله و مرجع جميع اغصان و افنان و ايادی امرالله و احبّاء اللّه است و مبيّن آيات اللّه و من بعده بکراً بعد بکر يعنی در سلاله او.» [3]
یعنی بعد از جناب شوقی که اولین ولی امر در بهائیت است، فقط فرزندان پسر از نسل او می توانند به این مقام برسند!!
از این دست تناقض در خصوص عدم رعایت تساوی حقوق زن و مرد در بهائیت ـ که داعیه دار این تساوی است ـ بسیار به چشم می خورد که در این مقال مجال ذکر آن نیست.
آری، همین گفته هاست که محقق را در شناسایی بهتر بهائیت رهنمون می شود و می یابد که بهائیت نه تنها دین الهی نیست، بلکه از بسیاری از امتیازات مکتب های بشری نیز محروم مانده است.
منابع:
1- این مطلب در کتاب اقدس و گنجینه ی حدود و احکام ص 219 آمده است.
2- گنجینه حدود و احکام، ص 60
3- الواح وصایا، صفحات 11 تا 14