شیطان در تفکرات بهائی وجود خارجی نداشته و اساساً هر آنچه مردم را از خدا و دین الهی دور کند، شیطان نامیده میشود. حسینعلی نوری، موجودی به نام شیطان یا ابلیس، که بارها از او در قرآن یاد شده را به عنوان استعاره از نفس اماره [2] معرفی نموده، نه یک واقعیت یا وجود خارجی. لذا در منابع بهائی، از شیطان با چنین تعابیری یاد شده است: «شیطان عبارت از قوای طبیعت است که… به نفس اماره تعبیر شد...».[3]
طی مقالهای که در شبکههای مجازی وابسته به فرقهی بهائی منتشر شده بود، سعی بر آن شد تا (بر خلاف آیات صریح قرآن در خصوص ابلیس) نظر بهائیت پیرامون ماهیت شیطان، به اسلام نسبت داده شود.[4] لذا در این مقاله، درصدد آن هستیم تا بر ماهیت وجود ابلیس و شیطان در قرآن، نظری داشته باشیم.
در کتاب آسمانی قرآن، 63 آیه نام شیطان، 11 آیه نام ابلیس و در 17 آیه نام شیاطین آمده است. قرآن در بیان شناسنامه و ماهیت شیطان و یا همان ابلیس، ویژگیهایی برای او بیان میدارد، که تصور وجود صرف ذهنی او را منتفی میسازد؛ از جمله:
اول: جنس او از جِنّ است: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ...[کهف/50]؛ و چون به فرشتگان گفتیم: آدم را سجده کنید همه سجده کردند مگر ابلیس که از جنیان بود...». جنس جِنّ از آتش است: «وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ [حجر/27]؛ و پیش از آن ، جن را از آتشی سوزان و بی دود خلق کردیم». البته اینکه منظور از آتش چه آتشی بوده، از ظاهر قرآن چیزی به دست نمیآید.
دوم: شیطان دارای ذرّیه و فرزندانی است: «...أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُوني وَ هُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمينَ بَدَلاً... [کهف/50]؛ آیا (با این حال) او و فرزندانش را به جای من اولیای خود انتخاب میکنید، در حالی که آنها دشمن شما هستند؟!...».
سوم: جن در قرآن، نام طایفهای از موجودات بوده که همچون انسان، مکلّف به تکلیف هستند: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ [ذاریات/56]؛ و من جنّ و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا (به یکتایی) پرستش کنند». «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها... [اعراف/179]؛ و در حقیقت، بسیاری از جنّیان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم. چه آنکه آنها را دلهایی است بیادراک و بیمعرفت، و دیدههایی بی نور و بیبصیرت...».
چهارم: شیطان، پیش از آفرینش حضرت آدم (علیهالسلام) خلق شده و نزد خداوند جایگاهی داشت. اما به سبب تخلف از فرمان خدای متعال، از جایگاهش رانده گشت: «قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فيها فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرينَ [اعراف/13]؛ گفت: از آن (مقام و مرتبهات) فرود آی! تو حقّ نداری در آن (مقام و مرتبه) تکبّر کنی! بیرون رو، که تو از افراد پست و کوچکی».
حال با توجه به ظاهر آیات قرآنی، که همگی بر وجود خارجی و واقعی شیطان دلالت دارند؛ بهائیان چگونه قصد توجیه ظاهر این آیات قرآنی را دارند؟! با توجه به اینکه تأویل معنای ظاهر کُتُب آسمانی، نزد ایشان جایز نیست. همچنان که اشراق خاوری از مبلّغان سرشناس بهائی میگوید: «از جملة وصایای حتمیه و نصایح صریحة اسم اعظم (یعنی بهاء)، این است که ابواب تأویل را مسدود نمایید و به صریح کتاب، یعنی به معنی لغوی مصطلح قوم تمسک جویید!».[5]
پینوشت:
[1]. ر.ک: جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: مصداق مسلمان واقعی از دیدگاه بهائیان!
[2]. اماره در لغت به معنای بسیار امر کننده است. این کلمه در قرآن و روایات اغلب پسوند «بالسوء» آمده است. بنابراین، نفس اماره، یعنی نفسی که بسیار انسان را به کار بد میکشد.
[3]. عباس افندی، رساله امر و خلق، به نقل کانال تلگرامی وابسته به بهائیت، ج 2، ص 165.
[4]. برگرفته از شبکه مجازی وابسته به فرقهی بهائیت با عنوان: پاسخ به سؤالات پیرامون دیانت بهائی.
[5]. عبدالحمید اشراق خاوری، گنیجنة حدود و احکام، نسخه الکترونیکی، ص 340 ـ 341.