تحری حقیقت تنها
یک سراب در تشکیلات بهائیت است
کلمه "تحری"، مصدر و به معنای جست و جو کردن
است. در زبان عرب گویند: التحری: طلب ما هو اخری.
یعنی: تحری جستجوی چیزی است که سزاوار تر باشد.
تحری حقیقت همواره با ترک تعصب پیوند دارد.
کسی که گرفتار طرفداری جاهلانه و سخت از عقیده ای یا شخصی باشد نمی تواند رأی مخالف
را بپذیرد و ره به سوی حقیقت برد زیرا او را بت درونی گرفتار ساخته است.
تحری حقیقت، تعبیری است که از قدیم میان اهل معرفت متداول بوده و در تشکیلات بهائیت
نیز یکی از
۱۲ تعلیم
اجتماعی بهائی است.
در بهائیت یکی از وظایف هر فرد این است که
پس از رسیدن به سن بلوغ (پسر و دختر در سن
۱۵ سال تمام)، باید خود و بدون تقلید از دیگران حتی پدر و مادر خود، به
جستجوی حقیقت پرداخته و عقاید خویش مانند
دین را
انتخاب نماید.1
عباس افندی، پسر بزرگ حسینعلی نوری، که
غالباً خود را عبد البهاء می خواند در کتاب "خطابات" گفته است:
«اول تعلیم بهاا...، تحری حقیقت است و باید انسان تحری حقیقت کند و از تقلید دست
بکشد»2 هرچند این سخن در مسلک بهائی تنها صورت شعار به خود گرفته و در
مقام عمل،کمتر می توان آن را مشاهده کرد. زیرا در درجه نخست، خود بهاء و سپس پسرش
عبدالبهاء بدان عمل نکرده و بر سخن باطل، تعصب ورزیده اند!
علی محمد شیرازی (باب) در یکی از آثار خود
به نام "دلائل السبعة" که پیروانش آن را اثر الهام خداوند می شمرند، دچار اشتباه
آشکاری شده است. وی پنداشته است که "داوود پیامبر" مدتی مدید پیش از موسی کلیم الله
می زیسته است در حالیکه داوود از پادشاهان و پیامبران بنی اسرائیل شمرده می شود و
به تصریح قرآن مجید و تورات، قوم یهود پس از موسی زندگی می کرده است. علی محمد در
این باره می نویسد:
«نظر کن در امت داود، پانصد سال در زبور تربیت شدند تا آنکه به کمال رسیدند. بعد که
موسی ظاهر شد، قلیلی که از اهل بصیرت و حکمت زبور بودند، ایمان اوردند، مابقی
ماندند.»3 این سخن بر پیروان باب گران آمد اما در دوران حیاتش از وی
چیزی نپرسیدند. پس از مرگ باب، مکرر از بهاا... سؤال می کردند که مگر ممکن است داود
پیش از موسی ظهور کرده باشد؟
بهاالله به جای انکه راه انصاف را بپوید و
به خطای باب اذعان کند، در دفاع از وی تعصب ورزیده و در کتاب اشراقات چنین نوشت:
«الی حین چند کره اهل باین سؤال کرده اند که
حضرت داود صاحب زبور بعد از حضرت کلیم -علیه بهاا... الابهی- بوده لکن نقطه اولی
–روح ما سوی فداه-( باب)آن حضرت را قبل از موسی ذکر فرموده و این فقره، مخالف کتب و
ما عند الرسل است»4
سپس بدین اشکال چنین پاسخ داده است:
«سزاوار عباد آنکه مشرق امر اللهی (مقصود
علی محمد باب است) را تصدیق نماید و در آنچه از او ظاهر شود چه که به مقتضیات حکمت
بالغ، احدی جز حق آگاه نه.»
آیا بهاا... نمی دانست که آن خطای تاریخی
قابل انکار نیست و با مقتضیات حکمت بالغه تفاوت دارد؟ آری، او بدین امر واقف بود
ولی ترک تعصب و تحری حقیقت را به فراموشی سپرده بود. اما عبدالبهاء چون این غلط
آشکار را در آثار باب دید، او نیز در مقام توجیه برآمده و نوشت:
«در لوح حضرت اعلی، ذکر داودی است که پی از
حضرت موسی بود، بعضی را گمان چنان است که مقصود داودبن یسا است و حال انکه حضرت
داود بن یسا بعد از حضرت موسی بود. لهذا مغلین و معرضین که در کمین اند این بهانه
را نمودند و بر سر منابر- استغفر الله ذکر جهل و نادانی کردند. اما حقیقت حال این
است که دو داود است، یکی پیش از حضرت موسی، دیگری بعد از حضرت موسی»5
این توضیح، خود تعصب و غفلت عبدالبهاء را می
رساند زیرا در سخن باب و نیز در گفتار بهاء از داودی سخن گفته شده که صاحب زبور
بوده و در واقع همان داود بن یسا است که مدت ها بعد از موسی زندگی می کرد و از
انبیای بنی اسرائیل به شمار می آمد نه داودی که پانصد سال قبل از موسی می زیسته و
دارای امتی بوده است اما هیچ نام و نشانی از او در میان نیست! چنین داودی جز در
تخیلات متعصبانه عبدالبهاء، آن هم در تنگنای جدل یافت نمی شود. متآسفانه بهائیان
نیز به پیروی از رؤسای خود، به راه توجیه و تأویل گراییده اند و از شدت تعصب، تحری
حقیقت را فراموش کرده اند.
بهائیان از بدو تولد یعنی از دو سالگی باید
تا آخر عمر تحت آموزش دورههای دینی قرار می گیرند. آنها کار میکنند و
مأموریتهای بهائیها را اجرا می نمایند به طوری که دیگر وقتی برای فکر کردن به
درستی عقاید خود ندارند. بهائیان از شیوههای روانشناسی خاصی در طول عمر پیروان خود
برای عاشق کردن و کر و کور کردن آنها استفاده میکنند. آنها روی ذهن مأموران خود به
حدی تأثیر میگذارند که بهاء ا... را خدا میدانند. علاوه بر این در مسیر تحری
حقیقت موانعی وجود دارد که عملاً آن را غیر ممکن می سازد. ازجمله:
·
امکان تحری حقیقت از طریق مطرودین با توجه به حکم طرد وجود ندارد
·
امکان چون و چرا کردن در رفتارهای اعضای بیت العدل و مصوبات آنها برای فهم حقیقت
وجود ندارد.
·
چون معاشرت با ناقضین ممنوع است امکان تحری حقیقت از طریق آنها برای فهم بعضی از
حقایق امر وجود ندارد.
·
چون کتاب های بهایی بیشتر به زبان فارسی است و بعضی کتب اصلی را تشکیلات بهایی
ترجمه نمی کند یا فراز های حساس را تقطیع یا تحریف می کند (مثل بدیع و نظر
اجمالی)لذا امکان تحری حقیقت برای غیر فارسی زبانان یا فارسی زبانانی که به آن متون
دسترسی ندارند وجود ندارد...
·
اجازه مطالعه آثار غیر امری به بهائیان داده نمی شود.
با توجه به اینکه سن تعیین شده برای تحری
حقیقت در تشکیلات بهائی، 15 سال اعلام شده باید دید نوجوانی که تا به امروز تحت
چنین آموزش های فشرده ای بوده، با توجه به محدودیت های فوق چگونه می تواند به آرای
متفاوت دست یابد و در این میان حقیقت را بیابد؟
اگر هم کسی فرصت و جسارت این کار را بدست
آورد و به دنبال این تحری حقیقت، به این نتیجه برسد که باید از تشکیلات خارج شود با
مجازات طرد مواجه می شود حتی از سوی خانواده و پدر مادر خود.
1. مبادی
روحانی دیانت بهائی صفحه۲
2. کتاب
خطابات مبارکه جلد دوم ص144 (127بدیع)
3. .کتاب
"الاسرا الاثار" اثر اسدالله مازندرانی مبلغ بهایی حرف ر-ق-ص109(129بدیع)
4. کتاب
اشراقات اثر بهاالله ص18
۵.
اسرار الاثار ص110
نوشته شده توسط سید کاظم موسوی