همگی
پنداشتند اما هیچکدامشان فکر نکردند که شاید ...(قسمت دوم)
نوشته شده توسط پیمان ایرانی
بهائیت در ایران : همانطور که در مقاله
ی قبل ذکر
گردید، ایمیلی در رابطه با مسلک بهاییت به دستم رسید که مرا برآن داشت تا توضیحی بر
آن بنگارم.بیایید نگاهی بیندازیم و دیگر بار بررسی کنیم، شاید بتوان به نحو دیگری
هم اندیشید :
بهاءالله را گفتند که موعود بیان است. من یظهره اللهی که جناب باب در کتاب خود
وعدهی آمدنش را داده بود. اما هیچکدامشان نیندیشیدند که بنا به تقریر جناب
علیمحمد شیرازی در بیان، این موعود میبایست به عدد غیاث (1511 سال) یا مستغاث
(2011 سال)[1] پس از جناب باب میآمد و حال آنکه جناب بهاءالله تنها پس از گذشت
هجده سال، اعلان من یظهره اللهی نمود.
جناب باب و بهاء را گفتند که مقامی داشتند مافوق نبوت و رسالت یعنی من یظهرهالله و
از این رو منافی خاتمیت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله نیستند، اما هیچ کس فکر
نکرد که شاید چنین چیزی حتی معتَقَد خود جناب بهاءالله هم نباشد چه که ایشان در
ایقان مینویسد: « هرگز مظهری اکبر از انبیاء نبوده و حجتی هم اکبر و اعظم از آیات
منزله در ارض ظاهر نشده.»[2]
مقتضیات زمانه را تنها دلیل تجدید آیین و ارسال فرستادهی جدید پنداشتند اما
هیچیکدامشان فکر نکردند که شاید با وجود بیان سبب انزال دیانت تازه، توسط جناب
عبدالبهاء یعنی «تغییر و تبدیل»[3] در آیین قبلی، دیگر اقتضای زمانه جایی برای
پذیرفتن دلیل تجدید آیین ندارد.
احکام ضد بشری جناب باب را گفتند که در دیانت بهائی نسخ شده؛ همچون زدن گردن تمامی
انسانهای روی زمین، سوزاندن همهی کتابها به جز آثار نقطه ی اولی، نابودی تمام
احزاب و ... اما یکی نگفت بیایید بخوانیم و ببینیم جناب بهاءالله مبدع بهائیت چه
گفته! شاید ایشان نظر دیگری داشته باشد؛ چرا که ناسخان احکام بیان را ظالم دانسته و
لعنت میکند: « و لکن به این مقر که به اختیار او کل کتب ناطق است نسبت دادهاند که
احکام بیان را نسخ نموده الا لعنه الله علی القوم الظالمین.»[4]
بیت العدل را گفتند که محکمهی کبری است، مرجع رفع مسائل مشکله، همان جمع نه نفری
که «ولی امر الله رئیس مقدس این مجلس و عضو اعظم ممتاز لا ینعزل آن است.»[5] اما
یکی از آنان نگفت که این مجمع اکنون ولی امر الله ندارد و مطابق با گفتهی[6] جناب
بهاءالله دارای مشروعیت نیست. حال این کشتی بدون سکاندار، در این دریای مواج و
طوفانی، چگونه میتواند اهل خود را سالم نگاه داشته و به مقصد برساند؟
گفتند: افتخار میکنیم که بهایی هستیم. افتخار میکنیم دیانت الهی و برحق بهائیت را
پذیرفتهایم و خلاصه پنداشتند بهائیت آیین رستگاری است. اما هیچ کدامشان نیندیشیدند
که اگر روزی فرزندشان بپرسد؛ « پدر! مادر! چه شد که بهائی شدید؟ با چه میزانی به
این آیین گرویدید؟ » چه پاسخ خواهند گفت ؟ مگر نه این است که جناب عبدالبهاء
میانگارد : « میزان ادراک آن چه مسلم است منحصر در چهار موازین است؛ یعنی حقایق
اشیاء به این چهار چیز ادراک میشود. اول میزان حس است... در بسیار امور خطا کند
لهذا نمیشود بر آن اعتماد کرد. میزان ثانی عقل است... پس معلوم شد که میزان عقلی
تام نیست... میزان ثالث نقل است... این میزان هم تام نیست... پس بدان آنچه در دست
ناس است و معتقد ناس است محتمل الخطاست؛ زیرا اگر در اثبات و نفی شیئی، دلیل حسی
آرد، واضح شد که آن تام نیست و اگر دلیل عقلی گوید، آن نیز تام نیست یا اگر دلیل
نقلی گوید، آن نیز تام نیست. پس واضح شد که در دست خلق میزانی نیست که اعتماد
نمایی»[7]
پی نوشتها :
[1] بیان واحد2 باب6
[2] ایقان ص 159
[3] مفاوضات ص 125 : « دین الله در میان طوائف بر اساس اصلی باقی نماند بلکه
بتدریج تغییر و تبدیل نماید تا آنکه بکلی محو و نابود گردد. لهذا ظهور جدید شود و
آئین جدید تاسیس گردد زیرا اگر تغییر و تبدیل ننماید اجتیاج بتجدید نشود.»
[4] اقتدارات ص 101
[5] بهاءالله و عصر جدید ص 300
[6] جناب بهاءالله : « انفصال رکنین نظم بدیع نیز از یکدیگر ممتنع و محال است. » (
نظر اجمالی به دیانت بهائی ص 75)
[7] مفاوضات ص207 و 208
منبع . وب سایت یار جوان