×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

چگونگی تکفیر احسائی توسط شیخ محمد جعفر شریعتمدار استرآبادی

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

چگونگی تکفیر احسائی توسط شیخ محمد جعفر شریعتمدار استرآبادی

http://ferghenews.com/thumbnail/cover.708.200x200.jpg

 

بهائیت در ایران : با ظهور شیخ احمد احسائی و ابراز اعتقاداتش در کتابهایی هم‌چون شرح زیارت جامعة شرح مشاعر و... علماء بسیاری حکم به تکفیر شیخ احمد دادند که بسیاری از آنان در نجف و برخی در ایران بودند. از این میان ملا محمد جعفر استرآبادی که بسیار محتاط بود راضی به تکفیر شیخ احمد به جز از راه این‌که با خود وی صحبت نماید نبود. از همین جهت جریان تکفیر او توسط شیخ محمد جعفر استر‌آبادی داستانی است جالب بعد از ارائه‌ی زندگی‌نامه‌ی مختصری از ملا محمد جعفر شریعتمدار استرآبادی این داستان را نقل می‌کنیم که در ادامه به آن اشاره می‌شود:

ملا محمد جعفر استرآبادی پس از عمری تلاش علمی و خدمت به مذهب شیعه در شب جمعه 10 صفر سال 1263ه.ق. به سبب بیماری سل در می‌گذرد و جنازه‌اش به نجف منتقل و درکنار آرامگاه علامه حلی به خاک سپرده می‌شود.[1]

محمد جعفر بن سیف الدین استرآبادی مشهور به شریعتمدار در 1198 ه.ق. به دنیا آمد. این مطلبی است که آقا بزرگ طهرانی در الکرام البررة ذکرکرده است اما سید احمد حسینی در تراجم الرجال می‌گوید:« در آخر کتاب مصباح الهدی به خط محمد جعفر استرآبادی چنین آمده است که وی به نقل از مادر خود در وقت طلوع خورشید 6 رمضان سال 1195ه.ق. به دنیا‌ آمد.[2] او اصالتا از استرآباد بوده اما در کربلا رشد کرد و در آنجا تحصیلات خود را تکمیل کرد. وی در زمانی که در کربلا بود داود پاشا کربلا را به محاصره می‌گیرد و کربلا را ویران می‌کند. پس از آن استرآبادی در ایام ریاست عبد الوهاب قزوینی در قزوین سفر می‌کند و در آنجا با اکرام و تجلیل از او استقبال می‌شود تا این‌که فتحعلی شاه قاجار به قزوین می‌آید و از او می‌خواهد به تهران برود. او به در خواست فتحعلی شاه قاجار به تهران منتقل می‌شود و به مدت ده سال در آنجا به تدریس قضاوت و فتوا می‌پردازد.[3]

سید محسن امین عاملی پیرامون مباحثات و تدریس‌های وی چنین می‌گوید:«‌هر روز دو درس فقه و اصول را مباحثه می‌کرد ابتداء تدریس خطبه می‌خواند و آخر تدریس نیز دعاء می‌کرد.»[4]

بسیاری از شرح حال نگاران او را ستوده‌اند، اسماعیل پاشا در هدیة العارفین او را از مجتهدین شیعه می‌نامد.[5] اعیان الشیعه پیرامون او می‌گوید:«‌ملا محمد جعفر بنا به گفته‌ی فرزندش فقیهی پرهیزکار و محتاط بود و از شدت احتیاط برخی به او نسبت وسواس می‌دادند.»[6]

تنکابنی در توصیف او چنین می‌گو ید:«‌وی از افاضل زمان و جامع علوم مختلفی بوده... وی در بیشتر علوم چیره دست بود. همچنین دارای ذوق شعری بود »  [7]

همانطور که گذشت استرآبادی بسیار مقید و مؤدب به آداب اسلامی بود قصص العلماء یکی از تقیدات او را چنین ذکر می‌کند:« هرگاه ناخن‌های خود را کوتاه می‌کرد آنها را جمع می‌کرد و به کربلاء می فرستاد تا در آنجا دفن شود.»[8]

 جریان تکفیر شیخ احمد احسائی توسط او در مظاهر الآثار چنین آمده است:« در این هنگام مرجع دینی سید محمد طباطبائی ملقب به مجاهد بود. وقتی فتوا به کفر احسائی داد عمومِ علماء کربلاء و نجف با او موافقت کردند و وی را تایید نمودند جز این‌که شیخ محمد جعفر شریعتمدار در آن هنگام در مکه به اداء فریضه‌ی حج مشغول بود. احسائی چنین گفت: عالمین این دیار همه فقیه و اصولی هستند و در حکمت و علوم عقلی نا آگاه هستند و کلام من و تالیفات من را به جز حکماء نمی‌فهمند و راضی شد که درباره‌ی او شیخ محمد جعفر شریعتمدار حکم کند. وقتی شریعتمدار از مکه بازگشت سید شرح زیارت جامعه‌ی شیخ احمد احسائی را به همراه چندین رساله‌ی دیگر از مؤلفات وی برای او فرستادو از او خواست تا بخواند و نظرش را بیان کند. او به دقت مطالعه کرد و در عباراتش تأمل کردٰ ، ‌و در نهایت گفت: این کتاب‌ها و رساله‌ها متشابه و قابل تاویل است  اما در هر صورت اطاعت امر سید -طبق مقبوله‌ی عمر بن حنظلة-[9]واجب است اما به خاطر کسب اطمینان در حکم و حکومت باید مذاکره ای با خودِ احسائی شود تا ببینیم وی مستحق تکفیر است یا نه؟

 پس از مدتی ملاقاتی بین او و احسائی در حمام پیش آمد. احسائی در ابتداء از او به خاطر به سرعت حکم به تکفیر نکردن تشکر کرد. سپس وارد بحث شدند و مردم برای شنیدن  گفتگو در حمام جمع شدند ملا محمد جعفر استرآبادی  پس از گفتگو به همان چیزی که سید مجاهد و سایر علماء کربلاء و نجف از کلام احسائی فهمیده بودند رسید و در نهایت او نیز حکم به تکفیر احسائی کرد. به دنبال انتشار این خبر کربلاء و شهرهای ایران تحت تاثیر این خبر قرار گرفتند.»[10]

 منابع :

[1]. اعیان الشیعة 4:‌84.

[2]. تراجم الرجال2: 643.

[3]. اعیان الشیعة 4: 84، هدیة‌العارفین 1: 257. دفتر میراث حدیث شیعه مقاله اعمال مسجد الکوفة تالیف: محمد جعفر استرآبادی تحقیق و تقدیم : فارس حسون کریم دفتر هجدهم صفحه‌:43.

[4]اعیان الشیعة 4: 84.

[5]. هدیة العارفین 1: 257.

[6]. اعیان الشیعة 4: 84.

[7]. قصص العلماء: 173.

[8]. قصص العلماء : 173.

[9]. روایتی که علماء ولایت فقیه را از آن استنباط می‌کنند.

[10]. البراهین القاطعة 1: 24- 25 به نقل از مظاهر الآثار 1:‌ 1064-1065.

 منبع : فرقه نیوز

 

 

خواندن 1700 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی