افراد آنلاین
الزام قرائت الواح جناب بهاء بشکل آواز و با صدائی خوش چرا ؟
نوشته شده توسط Super Userبهائیت در ایران : در محافل بهائی یکی از اموری که الزام به انجام وجود دارد قرائت آهنگین به اصطلاح مناجات بهائی است . پیامبرخواندهی بهائیت، برای آنکه سُستی ظاهری و باطنی سیاهمشقهای خود را پنهان کند، بهائیان را مأمور به آهنگین خواندن سیاهمشقهای خود کرده تا شنونده کمتر متوجه غلطها و سُستی و پوچی آنها شود و خاطرش کمتر مشمئز گردد. زیرا همانگونه که روشن است، آواز خوش هر عبارت بیمعنایی را دلپذیر میسازد.
پیامبرخواندهی بهائیت در کتاب اقدس حکم داده تا بهائیان سیاهمشقهای او را به زیباترین آهنگها بخوانند: «علّموا ذرّیّاتکم ما نزّل مِن سمآء العظمة و الاقتدار لیقرئوا الواح الرّحمن بأحسن الالحان فی الغرف المبیّنة فی مشارق الاذکار (1) به فرزندان خود بیاموزید آنچه از آسمان بزرگی و توانائی نازل شده، تا الواح خدا را به نیکوترین آهنگها، در غرفههای بنا شده در مشرق الاذکارها بخوانند».
اما با بررسی دلایل صدور این حکم از سوی این مدعی پیامبری، به نتایج جالبی میرسیم:
اول: مدعی پیامبری بهائیت بر خلاف پیامبران الهی، مکتب رفته و درس خوانده بود؛ همچنان که در اعتراف خواهر او میخوانیم: «جناب ميرزای ابوی (: بهاءالله) كه از بدايت عمر كه به حد بلوغ رسيد بواسطه فراهم بودن اسباب و گرد آمدن اصحاب، اشتغال به درس و اهتمام بمشق داشته آنی خود را از تحصيل مقدمات فارغ نمیگذاشتند. پس از تحصيل مقدمات عربيت و ادبيت، به علم و حكمت و مطالب عرفان مايل گرديده كه بفوايد اين دو نائل آيند. چنانكه اغلب روز و شب ايشان معاشرت حكمای ذیشأن و مجالست عرفاء و درويشان مشغول بود. وقتی صور اسرافيل ظهور دميده شد، ايشان مردی بودند كه اكثر كلمات و عبارات عرفاء و حكما را ديده...».(2)
دوم: شاهدِ بر اینکه الواح مدعی پیامبری بهائیت از جانب پروردگار نبوده و دست نوشتههای بشری بودهاند این است که پیامبرخواندهی بهائیت، هنگام طرح ادعای پیامبری خود، بسیاری از چکنویسهای به اصطلاح وحیانی خود را به بهانهی عدم فهم مردم از بین برد (3)؛ حال آنکه اگر آثار او وحیانی بود، نه خداوند چیزی فرای درک مردم مینگارد و نه امین کلام الهی در حفظ وحی خیانت میکند.
سوم: جالب است بدانیم آثار به جا مانده از این پاکنویسها نیز بعدها به دلیل داشتن غلطهای فراوان، مجدداً توسط بهائیان اصلاح شد؛ اصلاحاتی که در برخی موارد، بهائیان را به اعتراف واداشته است؛ همچنان که در جواب علّت تفاوت نسخههای کتُب پیامبرخواندهی بهائیت میخوانیم: «بسیاری از الواح نازل شد و همان صورت اولیه من دون مطابقه و مقابله به اطراف رفته لذا حسب الأمر به ملاحظه آنکه مغرضین را مجال اعتراض نماند مکرر در ساحت اقدس قرائت شد و قواعد قوم در آن اجرا گشت».(4)
چهارم: از آن مهمتر اینکه به اعتراف بزرگان بهائیت (همچون حبیب ریاضتی) تشکیلات بهائیت پس از گذشت 170 سال و اصلاحات و سانسورهای بسیار، هنوز هم جرأت انتشار بیش از نود درصد آثار مدعیان پیامبری خود را ندارد.(5)
پنجم: از طرفی، حتی همین آثار به جا مانده از این همه اصلاحات، کپیبرداری متنی یا محتوایی از آثار غیر هستند؛ همچنان که در اعترافات مبلّغان بهائیت میخوانیم: «در حقیقت برای اولین مرتبه در تاریخ ادیان الهی، نه تنها کلام انبیاء، بلکه بسیاری از افکار رشیقه و احساسات متعالیه و آراء و عقاید صائبهی بعضی از ادباء و عرفای بنام عرب و عجم، حتی پارهای از کلمات نغز عامیانه متداول در بین اهل کوچه و بازار، شرافت آن را یافته است تا در آثار این دور صمدانی، به صورت جزئی از عنصر کلام الهی درآید».(6)
آری؛ همانگونه که ملاحظه شد، مدعی پیامبری بهائیت، برای آنکه سُستی ظاهری و باطنی سیاهمشقهای خود را پنهان کند، بهائیان را مأمور به آهنگین خواندن سیاهمشقهای خود کرده تا شنونده کمتر متوجه غلطها و سستی و پوچی آنها شود و خاطرش کمتر مشمئز گردد. به عبارتی کلاً متوجه آهنگ باشد و از آواز خوش لذت ببرد؛ زیرا همانگونه که روشن است، آواز خوش هر عبارت بیمعنایی را دلپذیر میسازد. لذا علّت نگارش این بند از کتابچهی اقدس، چیزی جز این نمیتواند باشد.
پینوشت:
1- حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص 143، بند: 150.
2- عزیه نوری، تنبیه النائمین، بیجا: بینا، بیتا، ص 4.
3- جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: کافی نبودن متون بهائی، جهت شناخت بهائیت!
4- حسینعلی نوری، (اقدس) رساله سؤال و جواب، نسخهی الکترونیکی، صص 60-59.
5- جهت مشاهدهی ویدئو، کلیک کنید...
6- وحید رأفتی، مأخذ اشعار در آثار بهائی، بیجا: مؤسسهی معارف بهائی به لسان فارسی، 147 بدیع، ج 1، ص 3.
بهائیت در ایران: میرزا حسینعلی نوری پیامبر خودخوانده بهائیان چون می دانست یکی از امتیازات انبیای الهی از دیگر مردمان، خودداری آنان از ارتکاب گناهان و معاصی است، برای خود نیز همانند دیگر پیامبران الهی مقام عصمت کبری قائل شده به گونه ای که هرچه به خورد پیروان ناآگاه خود بدهد آنان نیز تبعیت محض داشته و هیچگونه اعتراضی نمی کنند.
کتاب اشراقات، صفحه 58 سطر 4
حسینعلی مازندرانی در کتاب اشراقات صفحه 58 سطر 4 در این مورد می گوید:«و اما العصمة الکبری لمن کان مقامه مقدساً عن الاوامر و النواهی و منزهاً عن الخطاء والنسیان انه نور لا تعقبه الظلمة و صواب لا یعتریه الخطا لو یحکم علی الماء حکم الخمر و علی السماء حکم الارض و علی النور حکم النار حق لا ریب فیه و لیس لاحدٍ ان یعترض علیه او یقول لم و بم». یعنی اما عصمت کبری برای کسی است که مقام او مقدس از هرگونه اوامر و نواهی بوده و پاک و منزه از هر نوع خطا و نسیانی می باشد او نوری است که ظلمت و تاریکی در پی او نمی باشد و صوابی است که خطا و نادرستی به آن راه پیدا نمی کند. اگر بر آب حکم شراب نماید و بر آسمان حکم زمین و بر نور حکم آتش، حق است و هیچ شکی در آن وجود ندارد و هیچ احدی را نشاید که بر او اعتراض نماید یا چون و چرا بگوید.
راستی حکایت غریبی است که میرزا حسینعلی چون ملاحظه نموده که نمی تواند از عادت بشری خویش بگذرد و قطعاً کارهائی انجام خواهد داد که منافی عصمت است در حالی که عصمت شرط عمده انبیا می باشد، لهذا عصمت را چنین معنا کرده که انبیاء مظهر یفعل ما یشاء هستند و هر کاری بکنند مانع عصمت ایشان نیست و استدلال کرده که هر یک از انبیاء الهی نیز کارهائی انجام داده اند که در ظاهر گناه و مخالف دستورات الهی بود.
کتاب اقدس، صفحه 45 سطر 4
حسینعلی نوری با چنین عقیده باطلی در کتاب اقدس صفحه 45 سطر 4 نیز می گوید: «لیس لمطلع الامر شریک فی العصمة» یعنی برای مظهر امر شریکی در عصمت نیست و خلاصه گفتار میرزای نوری این است که فقط خود میرزا حسینعلی است که هر کاری می تواند بکند و هیچ عملی مانع عصمت او نیست اما بعد از او احدی حق این رتبه و مقام را ندارد و شریک در این مقام نیست و نخواهد بود.
اما بهائیان به نصوص کتاب رهبران خود نیز معتقد نبوده و بعد از میرزا حسینعلی عیناً این مقام را در حق جانشین وی عبدالبهاء نیز قائل شده اند بطوری که هر کس خواست آن آیه کتاب اقدس را بخواند، گفتند او کافر و ناقض شده است و چون دیدند که پیشرفت کردند! این قضیه را در حق شوقی نیز اعمال کرده می گویند که او نیز همچون اخلافش سهو و خطاء و گناه از او سر نمی زند و هر کاری انجام دهد مختار است چرا که مظهر یفعل ما یشاء است و خوب شد که شوقی ربانی مقطوع النسل بود و فرزندی نداشت وگرنه این مقام الی الابد در عائله او نیز اجرا می شد زیرا مقام وراثت او چنین اقتضاء می کرد که این حکم نسلاً بعد نسل در سلاله او نیز ساری و جاری باشد.
دستورالعمل کتاب اقدس که بهائیان آن را بسیار بالاتر از قرآن و تورات و انجیل نیز می دانند حتی در زمان حیات حسینعلی نوری هم اجرا نشد و بعد از مرگ او عبدالهاء بسیاری از آیات این کتاب را تغییر داد و بسیاری را هم نسخ کرد و بسیاری را نیز تصحیح نمود که هنوز هم این تصحیح و تبدیل به دست بیت العدل و نویسندگان بهائی در حال اجرا است.