افراد آنلاین
Super User
بهائیت در ایران : مبلّغان بهائی ارتباط این فرقه با استعمار را از جمله تهمتهایی معرفی میکنند که اخیراً دشمنان بهائیت به این فرقه وارد کردهاند. متاسفانه تنها چیزی که بهائیان و مبلغان آنها دنبال نمی کنند اسناد تاریخی است . به نظر می رسد با تاریخ و مطالعه آن قهرند .اینکه جناب علی محمد باب در کنار دانیاز دالگورکی پرورش یافت وبا تحریک او با یکبرنامه از پیش طراحی شده ادعای بابیت کرد در کتب تاریخی بارها مورد بحث وتائید قرار گرفته است. آیا می شود تاریخ ترور شاه ایران توسط بابیان و به دستور حسینعلی نوری را نخواند و آن را ادعائی دروغ دانست. اگر وابستگی وجود نداشت رفتار وزیر مختار روس با این موضوع و اخذ تعهد از دربار برای حفظ جان جناب نوری و اینکه تا کشور عراق مامور بدرقه روس با مامورین دربار همراهی می کردند به چه دلیل انجام گرفته است ؟ و جناب عبدالبها احتمالا بدلیل عدم وابستگی به دولت بریتانیا و از روی مردم دوستی لقب سر را از کشور انگلستان دریافت کرده است. کمی مطالعه کنید راه دوری نمی رود فقط توجه کنید که لقب سر به کسانی اهدا می شود که در جهت حفظ منافع دولت فخیمه انگلیس اقدام برجسته ای را در کارنامه خود دارند حال بفرمائید این خدمت در مورد جناب عبدالبهاءچه بوده است ؟
بهائیت در ایران : در طول تاریخ و از همان زمان که انسانها به یک بت سجده میکردند انحراف در اعتقادات بوجود آمد . بعدها ادیان الهی به این انحرافات خاتمه دادند و تا حدودی توانستند بسترهای اینگونه انحرافات را از جوامع انسانی دور کنند . اما با گذشت زمان و مدعیانی با اهداف سود جویانه توانستند با استفاده از همین ادیان ادعاهای دروغین در نوع جدید خود را مطرح نمایند . در ادعاهای جدید شاید خبری از بتها نبود ولی انسانها با حیله و نیرنگ جای بتها را پر کرده بودند . فرق گوناگون و با نامهای متعدد با محوریت یک مراد ، قطب ، خلیفه و یا .... پا به عرصه وجود نهادند. وبا توجه به وضعیت سیاسی اقتصادی و اجتماعی مناطق مختلف رشد کردند . رشد اینگونه فرق در جغرافیای مناطق باتوجه به اعتقادات مردم همان منطقه جغرافیائی متفاوت بود و البته بودند فرقی که توانستنند در مدتی به جغرافیای سایر مناطق هم ورود کنند . یکی از همین فرقه ها که با اهداف سیاسی وبه منظور تسهیل در استعمار سرزمین ایران و با حمایت دولت استعمار گر روسیه و بعدها انگلیس ظهور و بروز پیدا کرد و بر اساس همان نیاز یعنی اشغال سرزمین فلسطین و تقدیم آن به یهودیان صهیونیست جغرافیای فعالیت خود را به خارج از مرزهای ایران گسترش داد فرقه بابیه و بعدها با نام بهائیه بود . بنیانگذار این فرقه علیمحمد شیرازی در 27 مهرماه سال 1198 شمسی در شهر شیراز از پدری بنام سید رضا و مادری بنام خدیجه بیگم متولد شد. وی در دوران کودکی پدرش را از دست داد و دایی اش(سید علی) سرپرست او گردید.
بهائیت در ایران : متن گفتگو با خانم ناهيد وحدت شعار فرزند علی جان وحدت شعار رئيس محفل ناحيه گنبد کارشناس ارشد تاريخ و اعلام برائت از بهائيت و افشاي اعمال ظالمانه فرقه ضاله بهائيت در اذيت و آزار ايشان و مغز شوئی سالمندان بهايی من جمله خانواده ايشان جهت تصاحب اموال و املاک بهائيان در خانه هاي سالمندان بهايی در ايران ، که به واقع با ديده دل و نه با ديده ظاهر، سالها پيش مسافر کوي تحرّي شده بود و از آن منزل براي تمام متحرّيان، حرفهاي ناگفته اندر دل و سوغات ناديده اندر دست داشت. بانويی که گرچه تا عنفوان جوانی،حدّت قوه باصره اش برق از چشمان دلش ربوده بود؛ اما به يکباره چنان ضمير خفته اش از ناهيد وجودش تابناک گرديد که حتی ديدگانِ به ظاهر بينايش نيز از انفجارنورِ حقيقت نابينا شد.
بهائیت در ایران : در اصول داوزده گانه بهائیت بر تساوی رجاء و نساء ( مرد و زن ) تاکید شده و ژست گرفته میشود که این تساوی قبل از آن وجود نداشته و اساسا مبدع این حق پیامبر خوانده بهائیت است . و روی همین اصل هم مانور های تبلیغی عجیب قریب و البته تو خالی سر میدهند . اما چرا میگوئیم تو خالی فقط به یک مصداق اشاره کرده و به اصل مطلب میپرزدازیم . تشکیلات بهائیت و البته بیت العدل بعنوان قوه عاقله آن پاسخ دهند اگر به این اصل معتقدید چرا از زمان تشکیل بیت العدل تا کنون هیج زنی در شورای رهبری بهائیت حضور نداشته است ؟ پس معلوم است که این اصل فقط یک پوسته فریبنده است و نمیتواند در لایه پنهان آن فرقه جایگاهی داشته باشد .
بهائیت در ایران : کارشناسان جامعه شناسی معتقدند «تغییر نگرش»، مهمترین بخش تحول شخصیت اعضای فرقهها است، زیرا تا عضو فرقه مطابق با ایدئولوژی فرقه فکر نکند، نمیتواند تسلیم محض فرامین فرقه باشد. ازاینرو با تغییر در اندیشه و باورهای عضو میتوان تحولی اساسی در سبک زندگی او ایجاد کرد و درنهایت عضو فرقه آنگونه فکر میکند که فرقه میخواهد. در این بخش تغییراتی بررسی میشود که در بعد شناختی اعضا اتفاق میافتد.
فرقه برای همهچیز پاسخهای استانداردی متناسب با عقاید و دکترین فرقه دارد و از اعضا انتظار ميرود كه اين پاسخها را تكرار و باور كنند. فرفه، مستقل بودن يا تفكرات همراه با شك را نمیپذیرد.(1) بطور قطع زمانیکه اعضا واقعيت فرقه را بهعنوان باورهای خود پذيرفتند، هرگونه تفکر انتقادی آنان درباره رهبر یا آموزشهای گروه، منتفی میشود.
(قانون شماره یک: تمام افعال، حرکات و گفتههای رهبر گروه، همواره صحیح است.) توضیح لازم دارد.
انتقاد از رهبر یا گروه توسط اعضا، اساسیترین قانون گروه را زیر سؤال میبرد. ازاینرو هرگونه انتقاد، بیادبی تلقی شده و با بیمهری روبرو میشود.
فرقهها، حتي به انتقادهاي ملايم هم، بهشدّت پاسخ ميدهند. آنها بهجاي به چالش كشیدن صحت سخنان منتقدین، با اینكه معمولاً اين سخنان نيز درست است، به آنها حمله میکنند.
فرقهها، پیامدهای معنوی را برای زیر سؤال بردن دکترین گروه مطرح میکنند:
* شما به بهشت نخواهيد رفت.
* خدا از شما راضی نمیشود.
* شك، شما را به قهقرا ميكشاند.
* دیگر نمیتوانید به رستگاری برسید.
* دیگران را از رفتن به بهشت بازمیدارید.
* ایمانِ دیگر اعضا را تضعیف میکنید.
* دیگر اعضا را وسوسه کرده، باعث سقوط آنها خواهید شد.
فرقهها برای سرکوب تفکر انتقادی در گروه، هوش، نبوغ و هرگونه تلاش برای تفکر مستقل را آماج حملات توهینآمیز خود قرار میدهند، زیرا اصول غيرعقلاني فرقه، تحمل مقاومت در مقابل بررسيهاي عقلاني را ندارد و درنتیجه هوش، استدلال و منطق با توهين مواجه ميشود و اين توهينها، بهمنظور پيشگيري از بازخواست فرقه انجام میگیرد. رويكردهاي ضدّ روشنفكري و توهين، ترس و تنفر از هوش و نبوغ، يكي از ويژگيهاي رژيمهاي ديكتاتوري ـ مانند نازي در آلمان و مائو در چين ـ است و همچنين يكی از ويژگيهای متداول فرقههاي «توتالیتر»( خودکامه و مستبد) ميباشد.
بسياري از فرقهها ادعا ميكنند كه آموزشهايشان، مصون از خطا و اشتباه است و جنبه الهي دارد و با این نتیجهگیری القا میکنند که هر انتقادی از فرقه يا آموزشهايش:
* همواره اشتباه است و بدي مطلق در نظر گرفته ميشود، چون در مخالفت با خداست.
* مخالفت با اصول معنوي كيهانشناسي يا اصول معنوي عالم وجود است.
در برخي فرقهها، اختلاف عقيده، معادل تسخير شيطاني در نظر گرفته ميشود. انتقاد از فرقه و يا آموزشهاي آن، تأييدي است بر اينكه فرد، تحت تسلط نيروهاي شيطاني ميباشد.
رویکرد بسياري از فرقهها در مقابل مخالفان فرقه اينگونه است: كساني كه با ما موافقند، نجات پيدا ميكنند و كساني كه مخالف ما هستند يا به نقد اعتقادات و رهبر گروه ما ميپردازند، رستگار نميشوند. بهطور مشابه، در فرقهها قضاوت معكوس نیز وجود دارد؛ به این صورت که هيچگاه دربارۀ فرقه قضاوت نميشود و موضوع قضاوت هم قرار نمیگیرد، بلكه نسبت به افرادی كه دربارة فرقه به اظهار نظر ميپردازند، با توجه به گفتههایشان قضاوت ميشوند. كساني كه نظری مثبت به فرقه دارند، افرادی خوب قلمداد میشوند و كساني كه از فرقه بدگویی میکنند، مردمانی گمراه و بیارزش هستند.
تفكر گروهي در فرقهها، معمولاً بدين معناست كه هيچ تفكری واقعي وجود ندارد. فقط كلمات و شعارهای گروه تكرار و از برنامهها تبعيت میشود.(2)
جفري اسكالر( Jeffrey Schaler.) ـ در مقالۀ «كالت باستينگ» ـ اينگونه مينويسد:
يك راه سنجش ماهيت فرقهاي گروه، اين است كه ايدئولوژي گروه را به چالش بكشيم. ما ميتوانيم از طريق مخالفت با ايدئولوژي گروه و اينكه چگونه اعضا تفاوت نظر را تحمل ميكنند، به ماهیت گروه پی ببریم؛ بهويژه نظراتي كه قلب ايدئولوژيك گروه را هدف قرار میدهند. اعضای فرقه، همانند يك كلوني از حشرات هستند. زماني آشفته ميشوند که ايدئولوژيهاي اصلي آنها به چالش كشيده شود. با ارائه هر مدركي كه صحت ايدئولوژي گروه را به چالش بكشد، بيشتر اين احتمال وجود دارد كه اعضای فرقه به شيوهای پيشبيني شده عمل كنند، يعني اينكه از هم جدا شوند يا به كلونيهاي فرقهاي مجزا تبديل شوند.
يك جنبۀ ديگر فكر گروهي، این است كه ميتوان آن را «احساس گروهي» ناميد؛ به این صورت که فرقه، تحمیل ميكند كه اعضای خوب لازم است چه احساسات و ادراكاتي داشته باشند. معمولاً تمام اعضا باید در همۀ زمانها احساساتی خوب داشته باشند و با شادي تأييد كنند كه رهبر و آموزشهايش، بسيار شگفتانگيز است و جهان را نجات ميدهد. عصبانيت آنها، فقط زمانی است كه از گروه انتقاد ميشود. در غير اين صورت، همۀ اعضا همواره چهرهای شادمان و همراه با لبخند دارند.
برخی روشهای متداول گروههای فرقهای برای خاموش کردن منتقدین اذیت و آزار، ترور شخصیت، بازسازی اندیشه و تحرّی حقیقت است. البته، این روشها به این اندازه محدود نمیشود و برخی فرقهها ممکن است از تمامی روشهای ذکر شده برای خاموش کردن منتقدین استفاده کنند .
پی نوشتها :
[1]. A.Orange - the cult test.
[2]. Michael D. Langone - Cults: Questions and Answers.
بهائیت در ایران : با اینکه میرزا حسینعلی نوری موسس فرقه ضاله بهائیت در کتاب های خویش مسئله خاتمیت پیامبر اسلام را تصریح نموده اما بهائیان آن را انکار کرده و در توجیه نفی خاتمیت پیامبر اعظم می گویند هرچند پیامبر اسلام خاتم انبیا هست و آیه 40 سوره احزاب قرآن نیز این مسئله را تائید می کند. اما خاتمیت پیامبر همانند دیگر کمالات آن حضرت امر نسبی بوده و منافاتی ندارد که بعد از او پیامبری بیاید. مانند شخص آخری که وارد کلاس شود، می گوئیم او آخرین فردی است که آمده و اگر فرد دیگری بعد از او بیاید، باز می گوئیم او آخرین فرد است.