افراد آنلاین
طرد اداری و روحانی مجازاتی در بهائیت برای کسانی که از این فرقه ضاله کناره میگیرند !
نوشته شده توسططرد اداری و روحانی مجازاتی در بهائیت برای کسانی که از این فرقه ضاله کناره میگیرند !
کوتاه و خواندنی
بهائیت در ایران : یکی از ادعاهای سران فرقهی بهائیت، اختراع تعلیمی با عنوان «الفت و محبت» در دین است. آنها معتقدند که دلیل ظهور انبیاء، ایجاد الفت بین مردم و برطرف کردن اختلافات بشر بوده است و «اگر دین هم که خود باید علاج اختلاف باشد، سبب اختلاف، جنگ و جدایی شود، بیدینی بهتر است».[1]
ما در صحت این مدعا بحثی نمیکنیم، اما میدانیم که متأسفانه سران بهائی در این ادعای خود صداقت ندارند؛ چرا که در تاریخ و احکام این فرقه، موارد متعددی از نقض این تعلیمی که ادعای اختراعش را دارند، یافت میشود. به عنوان مثال، یکی از احکام بهائی که در تضاد با تعلیم «الفت و محبت» است، مجازات طرد است.
طرد به معنای کنار زدن و حذف شخصی که از دستورات رهبران این فرقه سرپیچی و یا اعتراضی به ایشان کند، از جامعهی بهائی میباشد. مجازات طرد، متناسب با عمل شخص بهائی به دو صورت: طرد اداری و روحانی تقسیم میشود.
طرد اداری: منظور از این طرد، حذف فرد متخلف از جلسات رسمی، انتخابات اعضای محافل و عضویت در سیستم اداری این فرقه میباشد. این مجازات زمانی اعمال میشود که فرد متخلف، جرمی بر خلاف دستورات فرقهی بهائیت (نظیر کتمان عقیده و رعایت نکردن تعداد همسران) انجام دهد؛ اما جرم او باعث نمیشود که دیگر بهائی به حساب نیاید. اجرای این طرد، در اختیارات محفل ملّی بهائی است.[2]
طرد روحانی: این نوع از طرد که مجازاتش از طرد اداری بسیار سنگینتر است، به معنای قطع ارتباط کامل تمامی بهائیان، با فرد متخلف است. در این مجازات حتی خانوادهی شخص هم، حق هیچگونه ارتباطی، حتی ارتباط کلامی با شخص طرد شده را ندارند. کار تا جایی پیش میرود که اگر شخص بهائی، با کسی که طرد روحانی شده، همکلام شود (حتی اگر عضو خانوادهاش باشد)، مجازاتهای سختی گریبان او را هم میگیرد.[3] اینطور باید خلاصه کرد که اگر شخصی در بهائیت محکوم به طرد روحانی شود، همچون زبالهای بیارزش، به دور انداخته میشود. جرم شخص خاطی، میتواند صِرف مخالفت و یا اعتراض به رهبران این فرقه باشد.[4]
مشاهده میکنیم به وجود آوردن این اختلافات (حتی میان خانواده) که بهائیان معتقدند دین باید رافع آنها باشد، دستپخت سران بهائی برای پیروانشان میباشد. چه خوب است کسانی که ادعا دارند دین باید سبب الفت و محبت باشد، به قول «فرازانه ثابتان» که گفته: «مؤسس آئین بهائی، اساس ایمان را اینگونه تعریف میکند که: عمل انسان، بر حرفش پیشی بگیرد؛ یعنی بیشتر عمل کند تا سخن بگوید» [5]، به حرف خود عمل کرده و تنها به شعار دادن و فریب افراد، بسنده نکنند.
پینوشت:
[1]. منتخباتی از مکاتب عبدالبهاء، 1992 م، ج 1، ص 241.
[2]. نظم اداری بهائی (مربوط به طرح حداقل معلومات امری)، تهران: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، نشر پنجم، 128 بدیع، ص 53.
[3]. توقیعات مبارکه، ص 42؛ بخشی از صورت توقیع منیع مبارک، مورخ 15 شهرالکلمات، سنهی یکصد و سوم تاریخ بدیع.
[4]. عباس افندی، الواح وصايا، ص 26.
[5]. شبکه نوین تیوی (وابسته به فرقهی بهائیت)، نام برنامه: فصل مشترک، کارشناس برنامه: فرزانه ثابتان.
ادعای دروغین پیشبینی ظهور باب
بهائیت در ایران : یکی از ویژگیهای حجتهای الهی و یا به تعبیر بهائیان مظاهر ظهور، انتصاب ایشان از جانب حجت قبلی است. حجتهای الهی در انتخاب جانشین بعد از خود، مختار نبوده و انتخاب ایشان بر عهدهی پروردگار است.[1] بهائیان برای اینکه در این مطلب عقب نمانند و ادعای پیامبری سرکردگان خود را مشروع جلوه دهند، سعی دارند پیشبینی پیشوایان و علمای اسلام را برای سرکردگان خود، به اثبات رسانند.
در این راستا، در یکی از برنامههای شبکهی «آئین بهائی» وابسته به فرقهی بهائیت، در ویژه برنامهای با نام «جهان تازه»، ضمن مظلومنمایی و ارائهی داستانی عاطفی، کارشناس برنامه اظهار داشت: «قبل از ظهور حضرت باب در ایران، پیشبینیهایی شده بود که ظهوری که اسلام منتظرش هست، کی خواهد بود... حتی سال 1260 هـ.ق را گفته بودند، این سالی است که قرار است موعود ظاهر بشود. وقتی باب ظاهر شد و ظهور خودش را اعلان نمود، درست همان سال 1260 ق بود که پیشبینی شده بود».[2]
اما باید دانست که بر خلاف ادعای گوینده، هیچ نصّی بر ظهور علیمحمد شیرازی به عنوان امام دوازدهم شیعیان وجود نداشته و هیچگونه پیشبینی مثبتی که مؤید او باشد، وجود ندارد و در مقابل، روایات متعددی از معصومین (علیهمالسلام) نقل شده که همگی بر امامت فرزند بلا فصل امام حسن عسکری (علیه السلام) به عنوان امام دوازدهم اتفاق دارند و کسانی که برای ظهور آن حضرت وقت تعیین کنند، دروغگو شمرده شدهاند.[3]
به عنوان مثال در اینجا به نقل یک روایت در این زمینه میپردازیم؛ امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود: «ای احمد بن اسحاق! خداوند (تبارک و تعالی) هیچگاه از زمان خلقت آدم (علیه السلام) تا زمان قیامت و وقوع ساعت، زمین را از حجت بر آفریدگانش خالی نمیگذارد تا به واسطهی آن حجت، بلا را از اهل زمین دور کند و باران را نازل کند. احمد بن اسحاق گوید: من از آن حضرت پرسیدم: ای پسر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله)، پس از شما، امام و جانشین شما کیست؟ آن حضرت به سرعت از جا برخواست و به داخل خانه رفت و پس از مدت کوتاهی از داخل خانه بیرون آمد؛ در حالی که کودکی سه ساله را که صورتش همچون قرص ماه میدرخشید، بر دوش داشت. سپس فرمود: ای احمد بن اسحاق، اگر نزد خداوند و حجتهای وی گرامی نبودی، هرگز این فرزندم را به تو نشان نمیدادم. نام او، نام رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) و کنیهاش همانند آن حضرت است. او کسی است که زمین را از عدل و داد پر میکند، پس از آن که، از ظلم و جور پر شده باشد...».[4]
علاوه بر حدیث مذکور، 146 حدیث دیگر در منابع اسلامی از ائمهی معصومین (علیهمالسلام) وجود دارد که همگی، نشاندهندهی امامت فرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیهالسلام) پس از ایشان است.[5]
وجود این نصوص و روایات، بیانگر آن است که علیمحمد شیرازی ملقب به باب، به هیچوجه نمیتواند امام دوازدهم شیعیان باشد و هیچ نص صریحی بر ظهور شخصی با نام علیمحمد شیرازی در سال 1260، وجود ندارد؛ اما بالعکس، در صورت تتبع در روایات وارده درمییابیم، امام دوازدهم شیعیان، فرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیهالسلام) میباشد و هیچگاه برای ظهور ایشان وقتی تعیین نگشته است.
پینوشت:
[1]. ابن بابویه شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمة، تهران: نشر جهان، چاپ اول، 1378 ق، ج 1، ص 222.
[2]. شبکهی آئین بهائی، نام برنامه: گفتگو، کارشناس: فرزاد فردوسی.
[3]. کفايةالاثر، صث 463؛ اکمال الدين، ج 2، ص 378؛ بحارالانوار، ج 51، ص 151؛ معجم احاديث الامام المهدی عليه السلام ج 4، ص 186.
[4]. ابن بابویه شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمة، تهران: نشر جهان، چاپ اول، 1378 ق، ج 2، ص 384.
[5]. جهت مشاهدهی این دسته روایات مراجعه شود به کتاب: لطفالله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر، فصل دوم، باب بیستم.
بقیه الله در قرائت بهائیت
بهائیت در ایران برداشت شده از پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب : نکتهی جالب در آثار و کتب رهبران بهائی این است که برای رد و بطلان اساس عقاید این فرقه، تمسک به همین کتابها کافیست. اما از آنجایی که مبلّغان بهائی دریافتند که وجود این تناقضات، اساس آئینشان را زیر سؤال میبرد، درصدد توجیه این به اصطلاح سوتیها، برآمدند.
یکی از اصطلاحاتی که در آثار علیمحمد شیرازی (باب) وجود دارد، اصطلاح «بقیةالله» است. در برخی از آثار علیمحمد شیرازی (باب)، میخوانیم که او خود را عبد بقیةالله معرفی میکند و وجود خود را به کلّی، فدای حضرت بقیةالله (عجّل الله تعالي فرجه الشريف) میداند.[1]
مبلّغان بهائی، برای اینکه ادعای قائمیت علیمحمد شیرازی، به واسطهی سخنان خودش زیر سؤال نرود، منظور علیمحمد شیرازی را از کلمهی بقیةالله، به حسینعلینوری رهبر بهائیان، تفسیر کردهاند؛ همچنان که میگویند: «حضرت باب، خود را به کلّی فدای ظهور حضرت بهاءالله میکنند، چنانچه در یکی از آثار میفرمایند: «یا بَقیةَالله قَد فَدیتُ بِکُلِّی لَکَ و رَضیتُ السَّبَّ فِی سَبِیلِکَ وَ مَا تَمَنّیتُ إلّا القَتلَ فِی مَحبَتِک [2]؛ ای بقیةالله، به تحقیق فدا شدم به کلّی برای تو و راضی شدم به مورد سبّ و لعن قرار گرفتن در سبیل تو و تمنایی جز کشته شدن در راه محبّت تو ندارم».[3] اما در پاسخ به این توجیه مضحک باید گفت:
اولاً: علیمحمد شیرازی (باب)، که بهائیان او را امام دوازدهم شیعیان میخوانند، چندینبار اعتراف کرده که امام زمان و یا همان بقیةالله (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، فرزند امام یازدهم شیعیان و نام پدر بزرگوار ایشان، امام حسن عسکری (علیهالسلام) میباشد.[4] همچنین علیمحمد، مطابق نظر شیعیان و برخلاف ادعای بهائیت، برای ایشان، از دو غیبت صغری و کبری، یاد میکند.[5] که هیچکدام از این صفات نه در خود علیمحمد شیرازی (باب) موجود است و نه در رهبر بهائیان (بهاءالله).
ثانیاً: واژه، لقب و اصطلاح بقیةالله؛ از زمان امامان معصوم (علیهمالسلام) تا کنون، در مورد امام دوازدهم شیعیان به کار میرفته و میرود. همچنان که در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) میخوانیم، شخصی از امام صادق (علیهالسلام) سؤال کرد: آیا رواست كه به امام زمان (عجّلالله فرجهالشریف) به عنوان سلام بر تو، «سلام بر تو ای امیرمؤمنان» یاد كرد؟ حضرت فرمودند: «خیر؛ زیرا خداوند تنها علی (علیهالسلام) را به این لقب نامیده است. نه قبل او كسی به این لقب نامیده شده و نه پس از او. آن شخص پرسید: پس چگونه بر قائم آل محمّد (عجّل الله تعالی فرجهالشریف) میبایست سلام كرد؟ فرمود: میگویید: "السلام علیک یا بقیة الله"».[6]
پس دریافتیم که این لقب، تنها در مورد امام دوازدهم شیعیان و به عنوان لقب اختصاصی ایشان، به کار رفته است. بنابراین به کار رفتن این واژه، آن هم توسط فردی آگاه به این مسأله، در مورد غیر، نیازمند دلیل است. در نتیجه نمیتوان انکار کرد که منظور علیمحمد شیرازی از بقیةالله، شخصی غیر از امام دوازدهم شیعیان بوده است.
پینوشت:
[1]. عباس افندی، مقاله شخصی سیاح، آلمان: مؤسسه مطبوعات امری، بیتا، ص ۳ و ۴.
[2]. همان.
[3]. کانال تلگرام، وابسته به فرقهی ضالّهی بهائیت، (برای جلوگیری از تبلیغ آن، نام یا لینکش ذکر نمیشود).
[4]. علیمحمد شیرازی، احسن القصص، چاپ بابیان، ص 2.
[5]. فاضل مازندرانی؛ اسرار الآثار، بیجا: مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۲۴ بدیع، ج۲ صص 8-7.
[6]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، به نقل از سایت ادیاننت، ج24، ص 211.