شبکههای مجازی وابسته به فرقهی بهائیت، شرح اخراج این دانشجو را چنین آوردهاند: «م.هـ" شهروند بهائی ساکن شیراز، دانشجوی ورودی سال ۹۵ پس از حدود یک ماه تحصیل در دانشگاه هنر و معماری بجنورد، به دلیل اعتقادات مذهبی از ادامهی تحصیل بازماند. او در مورد چگونگی اخراجش از دانشگاه گفت: از دفتر دانشگاه با من تماس گرفتند که به سایت علوم انسانی، برای تکمیل اطلاعات مراجعه کنم. به حراست دانشگاه رفتم، دو نفر حضور داشتند... از دینم سوال کردند... گفتند ما میدانیم شما بهائی هستید و اجازه تحصیل در دانشگاه را ندارید... سپس بریدهای از فرم ثبتنام کنکور را به من نشان دادند که نوشته شده بود، داوطلبانِ شرکت در آزمون سراسری دانشگاهها، باید اعتقاد به اسلام یا یکی از اقلیتهای رسمی کشور یعنی مسیحی، یهودی و زرتشتی داشته باشند».[1]
به گفتهی این دانشجوی بهایی، در ادامه به او پیشنهاد داده شد که فرم خاصی را امضا کند تا ادامه تحصیلش مقدور باشد: «قسمت بالای فرم نوشته شده بود اینجانب...دیگر عضو جامعه بهائی نیستم و با افراد بهائی ارتباط ندارم و .... گفتند اگر اینجا را امضا کنی، میتوانی به تحصیل ادامه دهی. فرم مذکور دو قسمتی بود. در قسمت پایین، نوشته شده بود که من بهائی هستم و تابع احکام بیت العدل میباشم... من هم قسمت پایین را امضا کردم و آنها گفتند هنوز دو سه روز وقت داری و اگر تصمیمت عوض شد و خواستی به تحصیلت ادامه دهی، میتوانی بیایی و قسمت بالا را امضا کنی؛ که من نپذیرفتم و از دفتر حراست خارج شدم».[2]
گذشته از اینکه نقل کنندگان این خبر، نهایت صداقت و انصاف را در این زمینه به خرج داده باشند (که بسیار بعید است)، چند نکته در این جریان وجود دارد که به بررسی آنها میپردازیم.
اول : هر کشوری برای در امان ماندن از جمع آوری اطلاعات از مراکز علمی خود تمامی تمهیدات را بکار میگیرد . این در مورد نظام ایران نیز کاملا منطقی و در حال اجراست . آنچه ما از پیوند فرقه ضاله بهائیت با اصلی ترین دشمن انقلاب اسلامی در منطق کاملا قابل ملاحظه است منطقا حکم میکند که افراد وابسته به این فرقه از دسترسی به اطلاعات علمی مراکز علمی ایران دور باشند . چرا که با توجه به آنچه از بهائیانی که در نهادهای مهم کشور نفوذ کرده، به صورت گسترده مشاهده شده، جاسوسی و کارشکنی آنها بوده است. از اینرو، دانشگاهها که جزء نهادهای حساس و مهم هر کشور میباشند؛ میتوان حساسیت بیشتری در خصوص آنها اعمال داشت. لذا به همین سبب است که بر اساس بند 3 مادهی 18 میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، مصوب ۱۶ دسامبر ۱۹۶۶ مجمع سازمان ملل متحد، اینگونه آمده است: «آزادی ابراز مذهب یا معتقدات را نمیتوان تابع محدودیتهایی نمود، مگر آنکه منحصراً به موجب قانون پیشبینی شده و برای حمایت از امنیت، نظم، سلامت یا اخلاق عمومی یا حقوق آزادیهای اساسی دیگران ضرورت داشته باشد».[3]
دوم : مشاهده نمودیم که در این پیام، سعی در آن شد که بهائیان مردمی مقاوم جلوه داده شوند که بخاطر پایبندی به اعتقادات خود، حاضرند از حقوق خویش بگذرند. ابراز این ادعا، بسی مضحک و خندهآور است. چرا که حسینعلی نوری، پیامبر خودخواندهی این فرقه و فرزندش عبدالبهاء، برای آنکه خود را به کوچکترین سختی نیندازند؛ همواره خود را مسلمان جلوه میدادند؛ تا جایی که حتی در نماز جماعت مسلمین هم شرکت میکردند![4]
با توجه به رفتار مدعی پیامبری بهائیان و فرزندش، یا ادعای استقامت بهائیان بر مذهب خود بیاساس بوده و هدف از آن، تحریک اکثر بهائیان به مقاومت و ایستادگی بر آیین خرافیشان است؛ یا هم اگر صحت داشته باشد، چنین اشخاصی کاسهی داغتر از آش هستند. حال بهائیان باید به این پرسش، پاسخ گویند که اعلام و پایبندی به مسلکی که سرکردگان، بدان پایبند نبودهاند؛ چه سودی برایشان داشته است؟!
پینوشت:
[1]. به نقل از مرکز اطلاع رسانی: اخبار و بشارات بهائی.
[2]. همان.
[3]. سیدمحمد هاشمی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران: نشر دادگستر، ۱۳۷۸، ص 191.
[4]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: کتمان عقیده در آئین بهائی، آری یا خیر!