.....
آشنائی با دور و کور
- بابا جون! می دونی بالاخره ما هم اهل بحث شده ایم و با بچه ها و گاه بزرگترها بحث می کنیم.
- بسیار خوب است انسان از بحث خیلی مطلب یاد می گیرد منتهی بابا جون باید روش بحث هم بدانی برای اینکه بحث یک فن است اگر روش آن را ندانی، اگر چه حق هم با شما باشد مغلوب می شوی.
- درست است، روش بحث چگونه است؟
- حالا که وقت این بحث نیست باید در یک فرصت دیگر برایتان تعریف کنم، بگو ببینم در چه باره بحث کردید؟
- ما درباره خاتمیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بحث کردیم و من آنها را مغلوب کردم دلیل سنت هم که گفتید جوابشان را دادم ولی در آخر یک جمله ای گفتند که گفتم باید بپرسم و آمدم خدمت شما که بپرسم.
- خوب چه بود؟
- آنها صحبت از دور و کور می کردند می گفتند ما هم قبول داریم که حضرت محمد صلوات الله علیه خاتم است ولی در کور آدم آخرین پیامبر بود.
- توضیح بیشتر یادتان نیست که بدهید؟
- چرا الان عین توضیح را برایتان نقل می کند. آنها می گفتند در طول تاریخ انبیاء دو تقسیم بندی وجود دارد یک تقسیم بندی به نام دور و یک تقسیم بندی به نام کور.
- می گفتند دور یعنی چه و کور یعنی چه؟
- دور عبارت از مدت زمانی است که شریعت یک پیامبر در میان بشر باقی مانده، نسخ نشود و پیامبران دیگر در ظل دین او یعنی مروج دین او باشند.
و کور مجموع حلقات چند دور است.
- مثال نزدند؟
- چرا، دور آدم، دور نوح، دور ابراهیم و... هر کدام پیامبرانی بودند که انبیاء دیگر مروج شریعت آنها بودند.
ولی مجموعه ادوار آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) یک کور است که آن را کور آدم می گوئیم.
کور بعد کور جمال مبارک است که از ادوار باب و بهاء و ظهورات بعدی ساخته می شود.
با توجه به این گفته در هر کور نخستین مظهر به عنوان اولین پیامبر و آخرین مظهر به نام خاتم (خاتم آن کور) خوانده می شود بنابراین در کور آدم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) خاتم است و آنچه در مورد خاتمیت آن حضرت آمده درست است.
و در کور جمال مبارک نقطه اولی نخستین مظهر است.
- خوب بابا این گفته جواب دارد یا خیر؟
- بلی پاسخ آن روشن است اولاً باید دید بزرگان این مسلک این سخن را قبول دارند؟
و اگر قبول ندارند این تقسیم ابتکار کیست؟ علاوه در تاریخ ادیان چنین تقسیمی سابقه داشته یا خیر؟!
- از کجا می توان فهمید که بزرگان آنها این حرف را قبول دارند؟
- از موارد استعمال این دو کلمه در نوشته هاشان فهمیده می شود که آنها این دو کلمه را در همین معنی به کار برده اند یا خیر
پس شروع می کنیم:
1 - سید باب در کتاب بیان فارسی صفحه 175 می نویسد: چنانچه هر کس در کور قرآن قبل بود این معنی را مشاهده نمود... و همچنین در کور بیان ملاحظه می فرمائید کلمه کور در مورد عصر قرآن و بیان هر دو به کار برده در حالی که طبق آن گفته باید دور باشد نه کور.
2 - عبدالبهاء در کتاب مکاتیب جلد 1 صفحه 130 می نویسد:
انظروا فی الدور الموسوی... و فی کور المسیح... و فی الدور المحمدی ملاحظه می فرمائید در مورد حضرت مسیح (علیه السلام) کور آمده و نسبت به حضرت موسی (علیه السلام) و حضرت محمد دور.
3 - عبدالبهاء در کتاب کاتیب جلد 2 صفحه 75 می نویسد:
و آن دور و کور محمدی بود که بعد از غروب تا ظهور حضرت اعلی هزار سال است.
ببینید دور و کور هردو در مورد حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) استعمال شده است.
4 - عبدالبهاء در کتاب مفاوضات صفحه 121 می گوید:
ما در دوره ای هستیم که بدایتش آدم است و ظهور کلیه اش جمال مبارک.
بنابراین گفته، ظهور باب و بهاء جزو دوره یا کور آدم است و کور جدیدی نیست.
5 - عبدالبهاء در کتاب مکاتیب جلد 2 صفحه 68 می نویسد:
چه که این کور را امتداد عظیم است و این دور را فسحت و وسعت و استمرار سرمدی و ابدی.
ملاحظه می فرمائید در اینجا هم دور استعمال شده و هم کور.
6 - در کتاب رحیق مختوم جلد 1 صفحه 321 به نقل از عبدالبهاء آمده:
کور جمال مبارک غیر متناهی است.
7 - در کتاب مکاتیب جلد 2 صفحه 76 می نویسد:
و دور جمال مبارک چون شمس حقیقت در برح الهی که خانه شمس است طلوع و اشراق فرمود... لهذا امتدادش بسیار اقلاً 500 هزار سال است.
اگر تعجب نکنید این دور 500 هزار ساله سر از یک عدد در می آورد که پدر جد بهاء هم به مخیله اش خطور نمی کرده بگذار حساب کنیم.
وقتی می گوئیم دور بهاء پانصد هزار سال است باید آن را ضربدر 365 روز کنیم تا روشن شود چند روز می شود که حدود182500000 می شود ولی به همینجا ختم نمی شود، زیرا عبدالبهاء می گوید: هر یک روز از این پانصد سال معادل یک هزار سال ما است.
- بابا! در کجا می گوید؟
- نقل از کتاب رحیق مختوم جلد 1 صفحه 320 می کنم، عبدالبهاء می گوید:
بدایت این الف، ظهور جمال مبارک است که هر روزش هزار سال است.
بنابراین اگر آن عدد را ضربدر 1000 کنیم معلوم می شود چند سال طول می کشد عددی برابر (182500000000) و اگر آن را در 365 ضرب نمائیم تعداد ایام آن به روز عادی فعلی ما مشخص خواهد شد، حساب بفرمائید.
- پدر ممنون اکنون بفرمائید این تقسیم ابتکار کیست آیا در ادیان سابقه داشته یا خیر؟
- بدون تردید چنین تقسیمی در ادیان، سابقه نداشته، شما در هیچ آئینی نمی یابید که تقسیمی بر این اساس داشته باشند.
این عمل را شوقی انجام داد و از توقیع 105 او (سال 1327 هجری شمسی) الهام گرفته شده است، شوقی در این توقیع برای بابیت و بهائیت یک تقسیم بندی قائل شد به این صورت که برای باب و بهاء مجموعاً دوره ای برابر یکهزار سال که از 1260 شروع می شد، و این دوره را به اعصاری تقسیم کرد، آنگاه علاوه بر دور فوق یک کور 500 هزار ساله نیز برای بهائیت ترتیب داد که در آن مظاهر دیگری دارای شریعت تازه مبعوث خواهند شد ولکن همه آنها در ظل بهاء الله هستند. (مشروح این تقسیم بندی در توقیع 105 یا قاموس همان توقیع به قلم اشراق خاوری یا کتاب نظر اجمالی می توان خواند).
ملاحظه فرمودید نه این دور و کور ریشه اصلی دارد و نه سران بهائیت این دو کلمه را در این معانی استعمال نموده اند. پس با این دستاویزها نمی توان خاتمیت رسول اسلام صلوات الله و سلامه علیه را منکر شد.
حدیث یوم چیست؟
- بابا جون! این دفعه در بحث با آنها یک مطلب تازه دیگری شنیدم.
- چی بود بابا؟!
- آنها برای درست بودن مسلک باب و بهاء از حدیثی که اسم آن را حدیث یوم می گذاشتند استفاده می کردند و مرتب می گفتند: حدیث یوم دلیل است، شما از این حدیث خبر دارید؟!
- بلی بابا، اینها را مدتها است خوانده ایم، عمر طولانی اگر عیب دارد و پیری به بار می آورد این حسن را هم دارد که بسیاری از کتابها و نوشته ها را خوانده است.
- پس شما ماجرای حدیث یوم را برایم تعریف کنید.
- خیر عزیزم شما بگو بدانم آنها چه می گفتند و چگونه استدلال می کردند بعد من توضیح لازم را برای شما خواهم داد.
- بسیار خوب، آنها می گفتند شخصی به نام عبدالوهاب شعرانی از علمای اهل سنت در کتاب خود به نام الیواقیت و الجواهر در مبحث 65 نوشته:
قبل از قیامت، علائمی بوقوع خواهد پیوست مانند خروج مهدی، دجال، نزول عیسی و.... اگر چه یک روز به آخر دنیا بیشتر باقی نمانده باشد این علائم بوقوع خواهد پیوست.
و از طرفی شخصی به نام شیخ تقی الدین ابو منصور گفته که: تمام این وقایع در صد سال آخر از یک یوم رخ می دهد و آن یوم ماخوذ از کلام پیامبر صلوات الله علیه و اله است که فرمود:
ان صلحت امتی فلها یوم وان فسدت فلها نصف یوم:
اگر امت من صالح شد، یک روز باقی خواهد ماند و اگر فاسد شد، نصف روز.
و این یوم از ایام پروردگار است که فرموده:
ان یوما عند ربک کالف سنه مما تعدون:
یک روز در نزد پروردگارت مانند یکهزار سال است که شما می شمارید.
- بلی بابا این حدیث را ابوالفضل گلپایگانی در کتاب فرائد در صفحه 34 - 36 نقل کرده و پس از نقل این جریان گفته است: این حدیث را مجلسی در مجلد غیبت بحار ذکر نموده.
و بعد نوشته است: این حدیث هنگامی نازل شد که آیه لکل امه اجل نازل شد و مردم پرسیدند: اجل اسلام چه موقع است؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
اگر صالح شد یک روز، و اگر فاسد شد نصف روز و یک روز در نزد پروردگارت مانند هزار سال است که شما می شمارید.
ابوالفضل گلپایگانی نتیجه می گیرد چون اسلام صالح شد هزار سال درنگ نمود که اگر یک هزار سال بر وفات امام حسن عسکری (علیه السلام) (260) بیفزائیم همان سال ظهور باب خواهد شد.
- خوب پدر، ممنون، شما کاملاً آن را تکمیل کردید و تمام آنچه آنها می گفتند کاملتر نقل نمودید.
- بلی پدرجان، در بحث - اگر طرف نخواهد مغالطه کند - باید تمام حرف مخالف را نقل نماید، آنگاه اگر ایرادی بر آن وارد بود بازگو نماید.
- خوب بابا جون ایرادات این حرف چیست؟ لطفاً توضیح دهید.
- این گفته ایرادهای زیادی دارد، که بعضی از آنها هم قبلاً در موارد دیگر برایتان نقل کردم علی القاعده باید یادت مانده باشد.
- بلی پدر من بعضی از آنها را که در بحث آیه یدبر الامر فرموده بودید یادم بود و به آنها هم گفتم، مثلاً پرسیدم شما که می گوئید عمر اسلام یکهزار سال است چرا از وفات امام عسکری (علیه السلام) حساب می کنید؟ شروع آن از چه وقت است؟ از ابتدای بعثت؟ از هجرت، از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و چرا از وفات امام عسکری (علیه السلام)، بالاخره امام دوازدهم غیبت صغری داشتند که تا سال 329 طول کشیده و بعد غیبت کبری چرا اینها به حساب نمی آید؟ جواب درستی نداشتند، این قسمتش را خوب می دانم بقیه را شما بفرمائید.
- بسیار خوب حالا چند ایراد به این گفته را عرض می کنم:
1 - اگر بهائیت بخواهد حرف ابوالفضل گلپایگانی را بپذیرد و یا به تعبیر دیگر به حدیث یوم استدلال کند، باید یکی از دو چیز را بپذیرد: یا قائمیت رب اعلی (علیمحمد باب) را انکار کند و یا کتاب ایقان را زیر پا بگذارد؟
- چرا پدر؟!
- برای اینکه طبق نوشته شعرانی علامات قیامت، قبل از قیامت باید رخ دهد، و اگر ظهور باب همان قیامت باشد (آنطور که ایقان می گوید) بایست قیام قائم و نزول عیسی پیش از ظهور او واقع شده باشد و سید باب قائم موعود نخواهد بود.
و اگر سید باب همان مهدی باشد پس قیامت بعد از او باید باشد و این خلاف ایقان است.
- چطور بابا جون؟!
- بری اینکه ایقان ظهور باب را همان قیامت می داند، و اگر این را قبول کنند همانطور که گفتم باید قائم قبل از باب آمده باشد، پس باب قائم موعود نیست (در حالی که اینها مکرراً می گویند او قائم موعود است) و اگر ظهور باب را قیامت ندانند باید قیامت بعد از او برپا شده باشد آن هم که قبول ندارند، علاوه، از هزار سال بیشتر خواهد شد.
2 - اگر حرف شعرانی مورد قبول باشد او در همان مبحث 65 کتاب الیواقیت و الجواهر به دنبال آن گفته ها مهدی منتظر را چنین معرفی کرده است:
او از اولاد امام حسن عسکری (علیه السلام) است تولدش در نیمه شعبان سال 255 واقع شده و باقی است تا زمانی که با عیسی بن مریم در یک جا اجتماع کنند، عمر او تا امروز که سال 958 هجری است، هفتصد و شش سال است، اینگونه شیخ حسن عراقی به من خبر داد هنگامی که ملاقات با امام مهدی برایش پیش آمده، استاد ما سید علی الخواص نیز با او موافق بود(156) (157).
بنابراین شعرانی با شیعه هم عقیده است و هنوز آن شخصی که شعرانی معرفی کرده ظهور نکرده تا پس از او قیامت برپا شود، و بابا هم این علائم و نشانه ها را ندارد.
- بابا داستان شیخ عراقی چه بوده؟ و در کجاست؟
- داستان شیخ حسن عراقی که با امام زمان سلام الله علیه ملاقات کرده را شعرانی در کتاب دیگرش به نام لوقح الانوار آورده است.
3 - سوال دیگر این است: آیا گفتار شیخ تقی الدین برای ما حجت است؟ طبق چه مدرکی باید حرف او را بپذیریم؟
تازه اگر بخواهیم حرف او را قبول کنیم باز با ظهور باب قابل تطبیق نیست. زیرا او گفته بود ظهور مهدی در سده آخر آن هزار سال خواهد بود بنابراین باید در بین سالهای 1160 تا 1260 ظهور کند در حالی که او سال 1260 ادعای بابیت نموده است.
4 - از همه اینها که بگذریم آنچه شیخ تقی به پیامبر نسبت داده و گلپایگانی از بحار نقل نموده، ساخته کعب الاخبار یهودی اس و طبق نوشته طریحی در مجمع البحرین او در زمان علی (علیه السلام) مسلمان شده، پس چگونه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل حدیث می کند.
5 - اگر چشم روی هم بگذاریم و کل گفته ها را نادیده بگیریم این گفته با آیات قرآن از جمله آیه 186 سوره اعراف که می گوید: زمان فرا رسیدن قیامت معلوم نیست، متضاد است، قرآن می گوید: زمان وقوع قیامت معلوم نیست و ایشان می خواهند بگویند پس از هزار سال است که ظهور باب در را با آن درست کنند.
راستی چطور ابوالفضل گلپایگانی در اول فرائد تعهد می کند احادیث صحیح نقل کند ولی چنین احادیثی را در کتابش آورده؟!
6 - علاوه در بحار و دیگر کتب که این روایت از کعب نقل شده قسمت وان یوما عند ربک ندارد، پیدا است شیخ تقی برای تایید استنباط خود شاهد آورده، و گلپایگانی به هنگام ترجمه عبارات الیواقیت آن را به روایت کعب چسبانده است.
و بعد هم داستان دروغین نزول آیه لکل امه اجل به آن اضافه کرده است، ای وای از هوا پرستی که انسان را به همه ورطه ها می اندازد.
- پدر جالب بود خوب روشن شدم.
- ممنون خسته نشدی بابا جون؟
- چرا کمی بحث از گذشته سنگینتر بود می خواستم بگویم خسته شدم دیدم شما با این سن خسته نشده اید من خجالت کشیدم.
پی نوشت:
156) و هو من اولاد الامام العسکری و مولده لیله النصف من شعبان سنه خمس و خمسین و مائتین و هو باق الی آن یجتمع بعیسی بن مریم فیکون عمره الی وقتنا هذا و هو سنه ثمان و خمسین و تسعماه، سبع ماه سنه و ست سنین؛ هکذا اخبرنی اشیخ حسن العراقی... عن الامام المهدی حین اجتمع و ووافقه علی ذلک شیخنا سید علی الخواص رحمه الله.
157) ظاهرا محاسبه اشتباه از ناسخ باشد 703 می شود ولی ما عبارت را به همان صورت اصل ترجمه کردیم.
ادامه دارد...