همان طور که با بررسی تاریخ میتوان دریافت، در گذشته جو حاکم براکثریت جامعه بستری بود برای پذیرش یا تمسک به ادعاهایی مبنی بر نجات دادخواهان؛ که حتی با این وجود، هدف اولیهی فرقه بهائیت یعنی تشکیل اجتماعی بزرگ، میسر نشد. امروزه این فرقه با برگزاری لابیهای قدرت توأم با بهرهوری از برنامهریزیها و سیاستگذاریهای دقیق به این نتیجه رسیده که برای پیادهسازی مقصود خود در جامعه، نیاز به برآورد اهداف کوتاه مدت و تمرکز برجذب اقشار خاص و دارای آمادگی بیشتر می باشد تا مگر به وسیلهی افزایش جمعیتی قشری، کم کم برشمار خود افزوده و راه را برای پیاده سازی تفکرات تشکیلاتی خود هموار سازد. از این رو، گروههای حساس جامعه در صدر برنامههای فریب و جذب قرار گرفتهاند. در ادامه، به برخی از این اقشار و علت حساسیت آنان اشاره مینماییم زیرا شفاف سازی اهداف پشت پردهی این نوع نگرش، میزان آگاهی را برای اتخاذ عکس العمل مناسب افزایش خواهد داد.
کودکان
هر چند بهائیت برای افزایش شمار خود از تبلیغ بر تمام اقشار جامعه بهره می گیرد اما امروزه با پیشرفت علم و بهرهگیری از تجربیات روانشناسانه- جامعه شناختی دریافتهاند که برای دستیابی به جامعهای مستعد پیادهسازی اهداف تشکیلات خود، می بایست اساسیترین قشر اجتماع را مورد هدف قرار دهند. در وهلهی اول، چنین حجم گستردهای از توجه به کودکان شاید دور از ذهن به نظر برسد اما با بررسی و مطالعهی عمیق میتوان دریافت ریشه های سعادت و حتی انحطاط یک جامعه، در حقیقت از دبستان و مهد کودکهای آن نشأت می گیرد.
بهترین زمان برای آماده سازی فرد و پذیرش باورها، سنین کودکی تا نهایتا 14 سالگی برآورد شده است. این امر لزوما با آموختن اصول عقاید صورت نمیپذیرد بلکه مربیان، نگاه مورد نظر برای مدیریت، سبک زندگی و عملکرد مورد قبول خود را به کودک القا میکنند و به این صورت با رسیدن فرد به سنین نوجوانی و مطالبهی برنامهای برای پیشبرد جهان بینی القا شده، سیرهی مطلوب خود را به صورت دینی ساختگی تحت عنوان بهائیت و در قالب برنامه ای کاربردی در اختیار او قرار می دهند.
این شیوه، یکی از کارآمدترین طرق جذب بوده که موجب می شود شخصیت فرد از همان کودکی همسو با تشکیلات شکل گرفته و حتی از نیاز به فعالیت های هزینه بر در سطح کلان را تا میزان چشمگیری می کاهد. این روش امروزه از سوی بهائیت به شدت مورد توجه بوده تا جایی که فرقه ذیل پوشش تحرکات فرهنگی، اجتماعی و هنری به تاسیس مهدهای کودک و مؤسسات آموزشی، تربیت مربیان براساس الگوهای غربی، برگزاری کلاس های مختلف هم چون رقص، آموزش و تربیت مربیان به شیوهی مجازی همراه با ارسال جزوات و فایل های صوتی- تصویری، و ... اقدام نموده است. این مسئله علاوه بر تهدیدی بزرگ برای خانواده و اجتماع، در سطح کلان و با توجه به تاثیر عمیق آموزش و پرورش بر شکلگیری جامعه، حتی میتواند به عنوان خطری برای تمامیت ارضی کشور و مسائلی از این قبیل تلقی شود. متاسفانه، شاهد برخی سهلانگاریها از جانب مسئولان نسبت به برخورد آگاهانه و بهنگام در این زمینه بوده ایم، لذا برافراد ذی ربط در حوزه مهدکودک ها و دبستان ها، مانع از گسترش و تسلط آموزه های انحرافی فرقه هایی مانند بهائیت بر ذهن کودکان این مرز و بوم شوند.
جوانان و نوجوانان
تشکیلات بهائیت برای جذب افراد در هر سنی نهایت تلاش خود را به کار گرفته اما به دلیل طبع جستجوگر جوانان و نوجوان، این قشر مورد توجه ویژهای هستند. این گروه عموما به دنبال تفاوت بوده واز تغیر و نوآوری استقبال می کند. چه بسا جوانانی که صرفا به دلیل رنگ و لعاب منافقانهی بهائیت و خوش خلقی های ساختگی، به این تشکیلات جذب شدند و براساس سیاست گذاری هایی مانند بمباران عشق یا تلقین جدایی از جامعه، راهی برای برگشت نداشتند. تشکیلات با ارائهی جزوات تبلیغی و حتی بعضا پرداخت مبالغی به دانش آموزان، سعی در نهادینه کردن مشی خود در اذهان آمادهی سرمایههای کشور دارد. از جمله آسیبهایی که این فرقه در قالبی جذاب به جوانان عرض می کند می توان به اباحیگری، بی بندوباری، اختلاط زن و مرد تحت عنوان عدم تفاوت میان این دو جنس، بهره برداری از هنرهای تجسمی، سینما، تئاتر، موسیقی و ... اشاره کرد.
سرخوردگان سیاسی و اجتماعی
از دیگر گروه هایی که با انگیزه ای بالا از هرگونه مخالفت استقبال می کنند، سرخوردگان سیاسی یا اجتماعی هستند. بهائیان با ایجاد حس هم دردی و دعوت به نوعی مبارزه برای احقاق حقی که عمدتا ناحق است، دست به جذب این قشر می زنند. فرقه به صورتی مقابل این افراد که عمدتا درگیر مسائلی هستند که از اشتباهاتشان در زمینهی سیاست گریبان گیرشان گشته- ظاهرسازی می کند که گویی آنان را محق دانسته و باعث ایجاد نوعی مغلطه و ایجاد فراموشی و برداشت اشتباه نسبت به هرگونه خطا در گذشته شان می شود. این برانگیختگی روحی و ایجاد نوعی شور اجتماعی در فرد، جذب وی به فرقه را تسهیل مینماید. علاوه بر تلاش فرقه برای جذب این افراد، در برخی موارد فرقه یا گروه سرخورده از روی لجاجت یا مجرایی برای ابراز مخالفت با نظام مقدس جمهوری اسلامی، با جریانهای معاند چون بهائیت طرح دوستی ریخته و با انتشار چنین معاشرتهای نابخردانهای به خیال خود گامی در جهت خدشه دار کردن حقانیت عملکرد نظام برداشتهاند.
افراد کم درآمد
امیرالمؤمنین حضرت امام علی (ع) به فرزندش محمد بن حنفیه می فرمودند:« فرزند، برتو از فقر و تنگدستی می ترسم، از آن به خداوند پناه ببر، زیرا فقر باعث نقصان دین، پریشانی فکر و مایهی دشمنی و عداوت است. » [1] با توجه به این حدیث و حقیقت زندگی بشر که نیازمند رفاه نسبی و آرامش است، آسیب پذیری افراد نیازمند، مسئلهای دور از ذهن نمی باشد. تشکیلات بهائیت نیز تلاش دارد از این نیاز نهایت استفاده را ببرد، لذا در سایهی حمایت های مالی اربابان سودجوی خود، به تطمیع قشر نیازمند برای همسوسازی آنان با مقاصد خود می پردازد. در دستور کار بهائیان لزوم ابراز رفتارهایی در عین دورویی مورد تاکید قرار گرفته است. مواردی چون دید و بازدیدهایی که با هدف فریفتن افراد نسبت به ارائهی چهرهای مقبول و دوستانه از این تشکیلات صورت می گیرد، عیادت، ارسال هدایا، و حتی بعضا ایجاد منبع درآمدی درخور توجه برای افراد نیازمند یا کمدرآمد از جمله رفتارها است. تشکیلات برای جذب افراد در موارد متعددی از طریق تأسیس مراکز مردم نهاد (NGO) یا مؤسسههای خیریه نیز اقدام نموده است. به هر حال نمی توان منکر مشکلات بود وحل معضلات اجتماعی، به جهادی عمومی و مقاومت در راستای مرتفع نمودن موانع برای حیات اجتماعی سالم بستگی دارد و لازم است با هوشیاری کامل، مانع سواستفادهی سودجویان در هدایت به سوی سراب توخالی فرقه ضالهای چون بهائیت شد.
روشنفکران
یکی از اقشاری که در دوره های اخیر مورد توجه تشکیلات بهائیت واقع شده، روشنفکران جامعه هستند. توجه به محافل روشنفکری، با هدف پذیرش جامعهی بهایی به عنوان عضوی از جامه مدنی ایران صورت گرفته است.این روزها شاهد دست و پا زدن های تشکیلات بهائیت و هم پیمانان امریکایی، ماسون و صهیونیستشان هستیم که با سفسطه و استفاده از تعالیم کلامی و فلسفی خود – که به نوعی برای قشر روشنفکر، جذاب می باشد، در صدد توجیه مبانی توخالی فرقه و سوق دادن جامعهی روشنفکری به سمت اندیشههای تکثرگرایانه هستند. در این راه، شبکه های ماهواره ای، کتاب، بنیادهای فرهنگی و ... نقش بسزایی ایفا می کنند.
تفکر و تمسک به خرد و اندیشه، یکی از حجتهای اساسی مطرح شده در اسلام است که علاوه بر اشاره های متعدد در قرآن کریم، در احادیث نیز به عنوان رسول باطنی مورد توصیه قرار گرفته است واین کاملا بر خلاف آن چیزی است که در بهائیت مشاهده می شود. در این تشکیلات، افراد حق هیچ گونه انتقاد، پرسش و مخالفت با دستورهای بی ثباتی را که با توجه به نیازهای متلون تشکیلات تغییر پیدا می کند ندارند که خود مصداق بارز نادیده گرفتن تعقل است. این در حالی است که بهائیت در مواجهه با روشنفکران جامعه، شیوهی عملکرد متفکرانه به خود گرفته است. به این صورت که ابتدا چنین ذهنیتی در فرد ایجاد می کند که تفکراتش هم سو با محافل روشنفکری و در راستای اهداف آنان قرار دارد، سپس به طرزی متهورانه از هیچ تهمتی نسبت به نظام دریغ نمی کند به نحوی که آن را در جبههای کاملا مقابل با جریان روشنفکری نشان می دهد. نهایتا با بهرهگیری از انواع سفسطه به توجیه اشکالات روشنفکران نسبت به فرامین و عملکرد فرقه میپردازد و آنجا که برای توجیهات بی اساس خود به بن بست می رسد، به مصداق داستان معروف « لباس جدید امپراتور»[2] عدم درک حقانیت خود را به ابتر بودم فهم طرف مقابل نسبت می دهد؛ تا شاید حربه ای شود برای شنیدن تحسین توخالی اطرافیان.
هنرمندان
ترغیب هنرمندان برای جذب به فرقه از چند جهت قابل اهمیت است. نکتهی اول آن که، هنرمند روح لطیفی داشته و همواره در صدد یافتن راهی برای ابراز جنبهی هنری خود و به نوعی دیده شدن می باشد. این لطافت طبع همواره مورد سوء استفادهی سودجویان و معاندان قرار گرفته است. از طرفی، هنرمندان به عنوان الگویی برای سه قشر مهم جامعه یعنی کودکان، نوجوانان و جوانان قلمداد می شوند. وجود چنین ظرفیت ارزشمندی دراین گروه، همواره از چشم فرصت طلبان پوشیده نبوده و به هر شکلی در پی بهره برداری از ظرفیتهای این قشر بودهاند. ضمن این که بهائیان بخش عمده ای از تبلیغات خود را در قالب رشته های هنری از قبیل نمایشنامه، شعر، موسیقی؛ فیلم، و ... به جامعه عرضه می کنند وحضور چهره های شناخته شده و مقبول جامعه در این برنامهها از امتیازاتی است که همواره در پی کسب آن می باشند. سیاستگذاری تشکیلات بهائیت در رابطه با هنرمندان، مشمول دو نوع عملکرد کلی می باشد؛ بهائیت برای همسوسازی هنرمندان همچون دیگر اقشار جامعه تا جای ممکن کوشش می نماید اما در صورت عدم موفقیت برای جذب، به نوعی از آثار هنری فرد استفاده می کند که گویی از ابتدا به عنوان صدایی مشترک با جامعهی بهائیت تولید شده است. در این رابطه میتوان به استفاده از موسیقی و آثار هنری خوانندگان ارزشی لابه لای برنامه های رادیویی بهایی اشاره کرد. این در حالی است که در اغلب موارد، هنرمند مربوط، از استفادهی آثارش در چنین برنامه هایی بی اطلاع می باشد. رویکرد دوم، جذب مستقیم و تطمیع برای همکاری متقابل با تشکیلات است، که در این زمینه برهنرمندان عزیز جامعه است تیزبینانه و دقیق نسبت به گروه هایی که به آن ها چراغ سبز نشان میدهند تأمل کنند تا مبادا رسالت هنری خود را با گرویدن به ورطهی چنین جریان های انحرافی آلوده نمایند.