همچنان که یکی از نویسندگان این فرقه در کتاب نقطة الکاف خود آورده است: «در اواخر قرن دوازده اسلامی که اُفق عالم اسلام از غیم کثیفه اختلافات و آراء و عقاید فقها و پیشوایان روحانیون تیره و تار شده بود، ستاره درخشانی از خلال این ظلامها (تاریکیها) ظاهر گردید... او به ظهور امر جدید که تمام عالم اسلام، به خصوص شیعیان، منتظر آن بودند بشارت داده و نفوس برگزیدهای را مستعد درک لقای صاحبالأمر فرمود. این نجم بازغ (ستارهی درخشان) الهی، جناب شیخ احمد احسائی بود».[1] لذا در همین کتاب دربارهی قول پیشوای بهائیان مبنی بر بشارت به ظهور علیمحمد شیرازی از سوی شیخ احمد احسایی، نقل شده است: «و چقدر مشابه است این ذکر و ثنای نقطه اولی (علیمحمد شیرازی) با حکایتی که شیخ احمد مذکور است. چنانکه در سفری که به حج تشریف برد، به حاجی محمد اسماعیل نامی، ساکن در ارض صاد، فرموده بود: سلام مرا به حضرت باب برسان و حضرت را به نام مبارک ذکر فرمود. آن شخص بعد از کلام، متحیر شده بود که مقصود کیست تا آنکه از سفر حج مراجعت نموده و سنین معدود منقضی شد و حضرت أعلی (علیمحمد شیرازی) به أرض صاد وارد شدند و ذکرشان ما بین ناس، مرتفع».[2]
در این عبارات، رابطهی معناداری بین مسلک شیخیه و جریان بابیت از سوی نویسندگان بابی و بهائی حکایت دارد؛ حال آنکه پیشوایان شیخی پس از کاظم رشتی، تمامی این ارتباط را منکر میشوند!
اما آنچه بروایت اسناد تاریخی مسلم است تاثیر پذیری کامل رهبران بابیه از تفکرات سیخیه بوده است که قابل انکار نیست .
پینوشت:
[1]. میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، با مقدمهی ادوارد براون، بیجا: مطبعهی بریل لیدن هلاند، 1328 ق، ص 15.
[2]. همان، ص 35.