بر خلاف سنّت پیامبران الهی در ارسال رُسُل به زبان قومشان، پیامبر خوانده ی بهائیت بسیاری از کتابهای اصطلاحاً وحیانی خود را به زبان عربی نگاشته است.[1] او با اصرار خود به عربی نویسی، مرتکب اشتباهات فاحش ادبی و محتوایی شده است.
اما جالب است بدانیم، اشتباهات ادبی و محتوایی کتب پیامبرخواندهی بهائیت به قدری بوده که پیروانش برای جلوگیری از ایراد مخالفین، اقدام به اصلاح آنان کردند؛ همچنان که فاضل مازندرانی در خصوص اصلاح کتاب ایقان بهاء گفته است: «نُسخ خطی دیگر نیز از سال 1280 و سنین متعاقبه آن به نظر رسید و تفاوتهائی در نسخ متأخره با نسخ سابقه موجود است که فقط در تغییر بعضی از جمل عربیه به تطبیق با قوانین ادبیه میباشد که در ایام ابهی شد».[2]
اما به راستی این چگونه پیامبر الهیست که آیاتش نیاز به اصلاح بشری دارد؟! چگونه میتوان ادعای "علم ما کان" و احاطه بر تمامی کتُب و علوم توسط حسینعلی نوری را پذیرفت و در عین حال، غلط گوییهای او را نادیده گرفت؟! اگر مدعی پیامبری بهائیت بر اساس علم ادعایاش میدانست که نوشتهجاتش مورد اشکال علما و اندیشمندان قرار خواهد گرفت و نیاز به اصلاح مجدد دارند، پس چرا از همان اول صحیح نویسی را در دستور کارش قرار نداد؟! لذا با توجه به جهل حسینعلی نوری، نه تنها نمیتوان او را پیامبری الهی برشمرد، بلکه حتی نمیتوان او را از دانایان عصرش به شمار آورد.
پینوشت:
1- جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: سنتشکنی باب و بهاء در انزال کتاب به زبان قوم
2- اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 124 بدیع، ج 1، ص 268.