مبلغان بهائی ادعا میکنند پیشوایان ما پیشگام خشونتستیزی و از بین بردن اختلافات مذهبی و قومیتی بودهاند؛ همچنان که عبدالبهاء گفته است: «در زمانی که در ایران حرب (جنگ) و جدال بود حرب بین ادیان بود حرب بین مذاهب بود ادیان دشمن یکدیگر بودند از یکدیگر احتراز میکردند و یکدیگر را نجس میدانستند حرب بین اقوام بود حرب بین دول بود حرب بین اقالیم بود در همچو وقتی و همچو ظلمتی حضرت بهاءالله ظهور کرد و آن ظلمات را زائل کرد».(1)
بر خلاف این ادعا اولا ، پیامبرخواندهی بهائی نه تنها در برقراری صلح و دوستی گامی برنداشت، بلکه همواره پیروان خود را (تا حد ممکن) به جنگ و خشونت با مخالفینش فرا میخواند. و ثانیا با ظهور جناب بها بفرمائید کدام جنگ در ایران آنزمان بود که با ندای ایشان خاتمه یافته باشد ؟!!!
مبلّغان بهائی با لجاجت منحصر به فرد خود از انکار واقعیات جامعه آنزمان تاکید میکنند که جناب بهاء احکام جنگ و ستیز اسلام را نسخ کرد: «در قرآن و بیان حكم تعرض به سایر ادیان است ولی كتاب اقدس ناسخ این احكام، زیرا سیف (جنگ )به كلی نسخ شده و تعرض به كلی ممنوع گشته حتی مجادله با سایر ملل جائز نیست».(2)
در پاسخ به این ادعا باید گفت قبل از پیامبر خوانده بهائیان پیروان علی محمد باب در تجمع بدشت اعلام نسخ اسلام را کرده بودند . بنابر این با توجه به ادعای بهائیت بر ادامه راه علی محمد باب نمیتوان اقدس را ناسخ اسلام وقرآن دانست ، ضمن آنکه کسی که ادعای نسخ کتاب بیان علی محمد باب را دارد علی القاعده نمیتواند افکارش را ادامه تفکر علی محمد باب بداند و از طرفی دیگر با نگرشی به تاریخ اسلام که البته خواندن آن بر بهائیان منع شده است ، این مدعیان بفرمایند پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) به عنوان مفسر و عامل واقعی به آیات قرآن، با داشتن حاکمیت جامعه، در کجا پیشگام جنگ بوده است؟! مگر نه تمامی جنگهای حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) جنبهی پیشگیرانه و دفاعی داشته است؟! آیا اگر گروهی به ما حمله کردند از خود دفاع نکنیم؟!
در اینجا مدعیان مطلب دیگری را مطرح میکنند " بله پیشوایان ما برای تحقق صلح، حتی از جهاد دفاعی و دفاع از خود در برابر هجوم و توطئهی دشمنان هم نهی کرده و راهکار رسیدن به صلح را تسلیم بودن در برابر متجاوزین معرفی کردهاند" .(3)
این نگاه به قدری غیرمنطقی و غیرعقلی است که حتی خودشان هم به بطلان چنین تفکری اعتراف کردهاند؛ همچنان که عبدالبهاء گفته است: «یک وقتی اقوام هجمیهی وحشیه بر هیئت اجتماعیه هجوم نمایند تا جمیع را به قتل رسانند در چنین موردی دفاع لازم است».(4) به نظر میرسد مدعیان حتی مطالعه بر ادعاهای رهبران خود را هم ندارند .
بهائیان پاسخ دهند ، چگونه آئینی که به پیشوایش صلحدوستی و نهی از جنگ نسبت میدهند، به پیروانش دستور داده است: «كُن كَشُعلة النّار لِأعدائی و كوثر البقاء لِأحبّائی (5) بردشمنانم مانند شعلهی آتش باش و برای دوستانم كوثر بقا». و یا آنجا که پیروانش را بر علیه غیربهائیان تهییج کرده است: «أنتم یا أحباء الله كونوا سحاب الفضل لمن آمن بالله و بآیاته و عذاب المحتوم لِمَن كفر بالله... (6)؛ ای احبای خدا، ابر فضل باشید برای آن که به خدا و آیاتش ایمان آورده، و عذاب حتمی باشید برای کسی که به خدا کافر شده و از مشرکان است».
آیا کسی که فلسفهی رسالت شیطانی خود را در ستیز با مخالفینش معرفی نموده میتواند منادی صلح باشد: «قد جعله الله نوراً للموحّدین و ناراً للمشرکین (7)؛ خداوند او (یعنی بهاءالله) را نوری برای موحدین (بهاییان) و آتشی برای مشرکین (منکرین بهاییت) قرار داده است» و یا کسی که در شبه آیاتش، خواب و خیال جهانگشایی در سر میپروراند، میتواند از صلح دم زند: «فسوف یخرج الله من اکمام القدرة ایادى القوّة و الغلبة و ینصرنّ الغلام و یطّهرنّ الارض عن دنس کلّ مشرک... (8)؛ پس به زودی خداوند از آستین قدرت دستهای قوت و غلبه را بیرون میآورد. پس غلام (پیامبرخواندهی بهائی) را یاری میکنند و زمین را از آلودگی هر مشرک مردود (منکرین بهاییت) پاک میکنند. و بر (این) امر بپا خواهند خواست و با نام مقتدر و ابدی من سرزمینها را فتح خواهند کرد و به سرزمینها وارد خواهند شد و همه بندگان از آنها وحشت خواهند کرد».
حال با وجود پروندهای پر بار از خشونت، در احکام و تاریخ پیامبرخواندهی بهائی که سرشار از ظلم، جنگ، قتل، جنایت، خونریزی و نزاع است، میتوان او و مسلکش را مخالف جنگ دانست؟! آیا کمیته مجازاتها توسط غیر بهائیان سازماندهی و به ترور رجل سیاسی و مذهبی پرداختنند ؟ علت تبعید جناب پیامبر خوانده بهائیان به بغداد چه بود ؟ در همین قرن معاصر مگر کشتار یک خانواده مسلمان در واقعه ابرقو بدستور تشکیلات بهائیت و عاملیت افراد بهائی انجام نگرفت ؟! کمی جلوتر که برویم به نفوذ بهائیان معتقد به عدم دخالت در سیاست می رسیم که در دربار ودستگاه امنیتی رژیم پهلوی دوم نفوذ کرده و بی رحمانه ترین شکنجه ها را علیه مبارزین رقم زدند . حتی برای حفاظت از رژیم شاه در صحنه تظاهرات میلیونی مردم به مقابله با آنان پرداختنند . استوار فهندژ در محله سعدی شیراز به تنهائی 11 نفر از مردم را به گلوله میبندد و به شهادت میرساند . اینها و صدها و هزاران نمونه دیگر حکایت از روح به اصطلاح صلح طلبی بهائیت را دارد !!!
پینوشت:
1- اشراق خاوری، پیام ملکوت، هند: بینا، 1986 م، ص 72.
2- اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، نسخهی الکترونیکی، باب 36، ص 272.
3- ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، مصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، 1921 م، چاپ اول، ج 3، ص 124-123.
4- جی اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ترجمهی: رحیمی، الهی و سلیمانی، برزیل: منشورات دارالنشر البهائیه فی البرازیل، 1988 م، ص 193.
5- حسینعلی نوری، ادعیه حضرت محبوب، مصر: بینا، 1339 ق، ص 196.
6- حسینعلی نوری، مجموعه الواح مبارکه، چاپ مصر: مطبعه سعاده، 1920 م، ص 216.
7- حسینعلی نوری، آثار قلم اعلی، ج 2، لوح 74، ص 372.
8- حسینعلی نوری، آثار قلم اعلی، ج 2، لوح 90.
حامد محمودی