آنچه در احکام رهبران بابی و بهائی به آن تصریح شده تاکید بر صلح است جناب بهاء افاضه داشتنند "بهتر است خود و خانوادهمان کشته شویم تا کسی را بکشیم" : «وقتی که بهاءالله ظاهر شدند... فرمودند إِن تُقتلوا خیر لکم من أَن تَقتلوا (اگر کشته شوید بهتر است تا کسی را بکشید)».(1)
این مبنا را هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد، همچنان که پیروان علی محمد باب و جانشینان او در هر برهه از زمان که موقعیت ایجاد شده به این حکم عمل نکرده اند . تاریخ بابیت و بهائیترا بخوانید اگر قرار بود به این احکام عمل شود نباید جنگ قلعه طبرسی ، واقعه زنجان ، نیریز و... حادث میشد و یا اینکه نباید بهائیت برای جلوگیری از توسعه مخالفان خود کمیته مجازات تشکیل میداد ، تا علما و سیاستمداران و عامه مردم را موردهدف قرار دهد . اگر به تاریخ بابیت نگاه کنیم اولین اقدام تروریستی در عصر حاضر ، توسط طاهره برنامه ریزی وتوسط عوامل بهائی انجام شد. در ایناقدام عالم جلیلقدر برغانی بدرجه رفیع شهادت نائل آمدند .یا در عصر قاجار کمیته مجازات ترور سیاستمداران ضد بهائی را در دستور کار خودقرار داد ، تا آنجا که اقدام به ترور ناصرالدین شاه انجامید و حکومت برخورد سخت با رهبران و پیروان بابیت را شروع کرد . بعد از این جریانها واقعه ابرقو شاید بعنوان یکی از اقدامات خشن بهائیان علیه مسلمانان را بتوان مصداق بارز عدم تقید به احکام رهبران بهائی از سوی پیروان این آئین ضاله دانست .
با جمع بندی از اقدامات خشونت آمیز بهائیان علیه مسلمانان به این نتیجه میرسیم که ادعای صلح طلبی بهائیت هم همچون سایر احکام این فرقه طبل تو خالی است و پایه عملی ندارد . یعنی اینکه بهائیان نه تنها ظلم پذیر نیستند بلکه دقیقا در موقعیتهای مختلف همچون دوره حکومت پهلویها خصوصا پهلوی دوم در قامت یک ظالم تمام عیار در مکقابل مردم ایران ظاهر شده اند . یک مثل ایرانی میگوید " آب نمیبیند وگرنه شناگر قابلی است مفهوم این مثل برای کسانی زده میشود که ذاتا شرور است ، و اگر خطا و شرارتی مرتکب نمی شود، تنها به این دلیل است که وسیله و دسترسی والبته امکان آنرا ندارند "
اعتقاد به اینگونه احکام آنجا گره گور میشود که بگوئی، اگر گروهی به قصد غارت و ظلم به خانواده یا کشور ما حمله کردند، باید بگوییم چون برداشتن اسلحه و جنگ حرام است (2)، در ظلم خود آزادند؟! یعنی همان کاری که بهائیان در جنگ ایران و عراق کرده و برای دفاع از کشور دست به اسلحه نبردند! در این صورت باید پرسید بر فرض محال اگر بهائیان یک سرزمین داشته باشند واین حمله به آنان بشود چه کسی وظیفهی دفاع را بر عهده خواهد داشت؟!
اینکه به فرمودهی پیشوایان ما، دفاع وظیفهی دیگران است؛ همچنان که عبدالبهاء گفته است: «هیأت اجتماعیه باید محافظه حقوق بشریه نماید. مثلاً اگر کسی بر نفس من تعدّی کند و ظلم و جفا روا دارد و زخم بر جگرگاه زند ابداً تعرّض ننمایم بلکه عفو نمایم ولی اگر کسی بخواهد به این سید منشادی تعدّی کند البته ردع و منع نمایم هرچند در حقّ ظالم عدم تعرض به ظاهر رحمت است لکن در حق جناب منشادی ظلم است».(3)سوال پیش می آید که این دیگران چه کسانی هستنند ؟
در جائی دیگر مدعیان صلح بیان میکنند ، اگر مظلوم از خود دفاع کند، مرتکب انتقام شده و این مذموم هست؛ همچنان که عبدالبهاء گفته است: «اگر نفسی به نفسی ظلمی كند ستمی كند، تعدی كند، و آن شخص مقابله بالمثل نماید این انتقام است و مذموم است زیرا زید اگر پسر عمرو را بكشد عمرو حق ندارد كه پسر زید را بكشد، اگر بكشد انتقام است این بسیارمذموم است بلكه باید بالعكس مقابله كند، عفو كند بلكه اگر ممكن شود اعانتی به متعدی نماید. این نوع سزاوار انسان است».(4)
باید گفت جناب عبدالبهاء در این گفتار مغالطه کرده، چرا که مقابله به مثل و انتقام، در واقع یکی نیستند. زیرا مقابله به مثل، یعنی کاری را که شخصی در حق شخصی دیگر انجام میدهد، عین آن را در حق خودش انجام دهند؛ مثلاً اگر کسی را کشته، خودش را بکشند. اما انتقام میتواند به جهتی ناعادلانه سوق پیدا کند. مثلا اگر کسی فرزند کسی را بکشد، در مقابل برای آنکه از او انتقام گرفته باشند، فرزندش را بکشند. این دو روش، نه در نام و نه مقبولیت یکسان نیستند؛ چرا که اولی مقابله به مثل و دومی، انتقام کور است؛ اولی در بسیاری از موارد حق و دومی ظلم است.
اما از شما میپرسیم اگر کسی از مظلوم دفاع نکرد تکلیف چیست؟! این چه منطقی است که به شخص، اجازه دفاع از خودش را نمیدهد؟! کدام عقل سلیمی این گفتهی عبدالبهاء را تأیید میکند که اگر کسی بخواهد به شما ظلم کند، نباید مانع او شوید و از خود دفاع کنید؟! آری؛ اگر در دنیا ظلم و ظالمی نباشد، صلح و تحریم جنگ، خوب و عقلانی است. اما اگر متجاوزی قصد اموال، ناموس و یا جان ما و هم وطنان ما را کرد، آیا باید گفت چون جنگ و دفاع توسط پیامبرخواندهی بهائی تحریم شده، متجاوزان آزادند به کار خود ادامه دهند و ما برای ایشان دعا میکنیم؟! آیا این منطق بهائیت، مصداق بارز خوشخدمتی این فرقه به استعمارگران و دیکتاتورها نیست؟!
لذاست که دین مبین اسلام، در ضمن اینکه مسلمانان را از آغاز جنگ باز داشته: «فَاِنِ ٱعْتَزَلُوکمْ فَلَمْ یقَاتِلُوکمْ وَ ٱلْقَوْا اِلَیکمُ ٱلسَّلَمَ فَمَا جَعَلَ ٱللَّهُ لَکمْ عَلَیهِمْ سَبِیلاْ [نساء/91]؛ پس اگر از شما کناره گرفتند و با شما پیکار نکردند، بلکه پیشنهاد صلح دادند، خداوند به شما اجازه نمیدهد که متعرّض آنان شوید». دستور به دفاع عزتمندانه از خود در برابر ظالمین و متجاوزین داده است: «اُذِنَ لِلَّذِینَ یقَاتَلُونَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ اِنَّ الله عَلى نَصْرِهِم لَقَدِیرٌ [حج/39]؛ به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند؛ و خدا بر یاری آنها تواناست».
پینوشت:
1- جی اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ترجمهی: رحیمی، الهی و سلیمانی، برزیل: دارالنشر البهائیة، 1988 م، ص 191.
2- اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، نسخهی الکترونیکی، باب 36، ص 272.
3- عباس افندی، مفاوضات، مصر: فرجالله زکی الکردی، 1920 م، ص 189.
4- همان، صص 186-187.
حامدمحمودی