باید متوجه شد که نفی بلد و تبعید کردن بسا به نفع سارق تمام شده و موجبات فعالیت و خیانت کاری عمیق او را در یک محیط ناشناس و ساکتی فراهم می آورد.
و همچنین است زندان، زیرا شخصی که در زندگی خود هدفی نداشته و به جز چپاول و جمع پول و بدست آوردن مال و تامین عیش و نوش خود مقصدی ندارد، از زندانی شدن و محبوسیتی که موجب آسایش فکر و تامین معاش و انس با همکاران خود می باشد، چه باکی خواهد داشت.
و اما علامت پیشانی، آن هم به جز تثبیت دزدی و تسجیل سارق بودن و وا داشتن بر ادامه این عمل قبیح نتیجه نخواهد داشت. و در ضمن ممکن است به شهر نرفته و در بین راه به راهزنی روی آورد. اما حکمی که در اسلام است اگر به خوبی و در ملأ عام به اجرا در آید باعث می شود که دیگر در آن منطقه دزدی صورت نگیرد. چون آنکس که درونش پاک نشده و بردن اموال دیگران را در ذهن دارد دیگر دستی ندارد که دزدی کند، و دیگران که هنوز به این کار آلوده نشده اند با دیدن انگشتان قطع شده دزد دیگر فکر این عمل را از ذهن خود بیرون می آورند.
اما برگردیم به جامعه امروز ما ، به نظر شما کاربران محترم احکام سارق از نظر بهائیت در جامعه فعلی امروز ما یعنی در قرن بیست آیا میتواند جایگاهی داشته باشد ، و اساسا قابل اجراست و بر فرض اینکه بهائیت بخواهد حتی در بین پیروان خود این احکام را اجرا نماید افکار عمومی دنیا چنین اجازه ای را به این فرقه میدهد ؟