همچنان که در حدیثی از حضرت علی بن موسیالرضا (علیهالسّلام) در فلسفهی تحریم همجنسگرایی میخوایم: «عِلَّةُ تَحْرِيمِ الذُّكْرَانِ لِلذُّكْرَانِ وَ الْإِنَاثِ لِلْإِنَاثِ لِمَا رُكِّبَ فِي الْإِنَاثِ وَ مَا طُبِعَ عَلَيْهِ الذُّكْرَانُ وَ لِمَا فِي إِتْيَانِ الذُّكْرَانِ الذُّكْرَانَ وَ الْإِنَاثِ الْإِنَاثَ مِنِ انْقِطَاعِ النَّسْلِ وَ فَسَادِ التَّدْبِيرِ وَ خَرَابِ الدُّنْيَا (1)؛ فلسفه تحریم مردان بر مردان و زنان بر زنان این است که این امر بر خلاف طبیعتی است که خداوند برای زن و مرد قرار داده (و مخالفت با این ساختمان فطری و طبیعی، سبب انحراف روح و جسم انسان خواهد شد) و به خاطر این است که اگر مردان و زنان همجنسگرا شوند، نسل بشر قطع میگردد، و تدبیر زندگی اجتماعی به فساد میگراید، و دنیا به ویرانی میکشد».
از نظر پزشکی نیز ثابت شده که رابطه مرد با مرد و همجنس با همجنس یک رابطه پرخطر است. هیچ پزشکی چنین رابطهای را توصیه نمیکند و مسلماً هیچ نظریهای مبنی بر سالم بودن و بیضرر بودن این رابطه ارائه نگردیده؛ بلکه برعکس، این رابطه همیشه از نظر پزشکی نقض گردیده است. از طرف دیگر سایر بیمارهای عفونی، ویروسی همانند هپاتیت، ایدز، سفلیس و سایر بیماریهای مقاربتی از طریق مقعد (پشت)، راحتتر منتقل میشوند.
همچنین اینگونه روابط نامشروع در اُرگانیسم بدن انسان و حتی در سلسله اعصاب و روح اثرات ویرانگری دارد. مرد را از یک مرد کامل بودن و زن را از یک زن کامل بودن ساقط میکند، به طوری که چنین زنان و مردانی، گرفتار ضعف جنسی شدید میشوند و قادر نیستند پدر و مادر خوبی برای فرزندان آینده خود باشند و گاه قدرت بر تولید فرزند را به کلی از دست میدهند. افراد "همجنسگرا" تدریجاً به انزوا و بیگانگی از اجتماع و سپس بیگانگی از خویشتن رو میآورند و گرفتار تضاد پیچیده روانی میشوند و اگر به اصلاح خویش نپردازند ممکن است به بیماریهای جسمی و روانی مختلفی گرفتار شوند. به همین دلیل و به دلائل اخلاقی و اجتماعی دیگر، اسلام شدیداً همجنسگرایی را در هر شکل و صورت تحریم کرده و برای آن مجازاتی شدید که گاه به سرحد اعدام میرسد قرار داده است.(2)
اینها همه در حالیست که پیامبرخواندهی بهائیت در کتاب اقدس خود، از بیان حکم این فساد بزرگ طفره رفته و خجالت خود را دلیل بیان نکردن حکم همجنسبازی و لواط معرفی کرده است: «قَد حُرّمَت عَلیکُم أزواجَ آبائکُم إنَّا نَستَحییَ أن نَذکُر حُکم الغِلمان(3)؛ زنهای پدرانتان بر شما حرام است و ما حیا میکنیم که حکم پسرها (همجنس بازی) را ذکر کنیم».
آری؛ یعنی جناب بهاء به حدی محفوظ به حیاء بودند که حتی از ذکر حکم لواط خجالت کشیدهاند، اما توهمات خود را در عشقبازی و لخت کردن سینههای روح القدس به قلم درآوردهاند!(4)
اما گذشته از آن، با خود کشوری بهائی را تصور کنید که شخصی لواط کار را دستگیر کرده و به پیشگاه بیت العدل آوردهاند، اعضای بیت العدل یا قاضی محکمه نیز، کتاب اقدس را ورق زده و به این حکم جناب بهاء میرسند و با کمال تعجب در کیفرخواست او مینویسند: «خجالت میکشم»! شخص لواط کار نیز با کمال تعجب به ریش آنان میخندند و جفتکزنان از محکمه خارج شده و بر عمل شنیع خود جسورتر میشود! در نتیجه با نبود بازدارندگی، این عمل وقیح در آن کشور فراگیر شده و مفاسد اخلاقی و عواقب آن دامنگر جامعه خواهد شد.
این در حالیست که در وضع قوانین اجتماعی، واضع، به کیفیت و اثرات جرم نگریسته که اثر جرم در اخلاق جامعه تا چه اندازه مؤثر خواهد بود، سپس به همان میزان و متناسب با آن، جزای جرم را شدیدتر قرار میدهد. اما به راستی وای به حال و روز جامعهای که جزای لواط در آن، خجالت کشیدن شود. البته از طرفی میتوان این حکم را حاصل کرامات پیامبرخواندهی بهائی دانست، چرا که شاید او پیشبینی کرده بود شوقی افندی به این رفتار عادت خواهد کرد، که چنین اظهاری بر خلاف ادیان و مصلحت جامعه نمود.(5)
پینوشت:
1- شیخ صدوق، علل الشرایع، نجف: منشورات المكتبة الحيدرية، بیتا، ج 2، ص 547.
2- آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران: دار الكتب الاسلاميه، 1374 ش، ج 16، ص 258.
3- حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص 104، بند: 107.
4- جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: معاشقات بهاءالله: از رقص و می و ساز، تا لب و ...(link is external)
5- همچنان که جناب صبحی دربارهی شوقی افندی گفته است: «در میان نوادههای عبدالبهاء در روزهای نخست من با شوقی آشنا شدم، او دارای سرشت و نهاد ویژهای بود که نمیتوانم درست برای شما بگویم! خوی مردی کم داشت و پیوسته میخواست با مردان و جوانان نیرومند دوستی و آمیزش کند». فضلالله صبحی مهتدی، پیام پدر، ص 367.