به بهانه بیانیه حقوق بشر ی سازمان ملل در خصوص ایران
بهائیت در ایران : جناب بان کی مون دبیر کل سازمان بدنبال ارائه گزارش ،گزارشگر حقوق بشر در ایران بیانیه ای را صادر نموده ،که در متن این بیانیه با محوریت قرار دادن چندین موضوع ایران را همچنان ناقض حقوق بشر معرفی کرده است. البته اینکه ما ناقض حقوق بشر از نوع امریکائی و اسرائیلی آن هستیم در این شکی نیست ولی اینکه جناب بان کی مون در ذهن و تراوشات فکری خود به سراب اعطای حقوق بشر از نوع امریکائی و اروپائی به ملت مسلمان ایران باشند ، به نظر میرسد همچون گذشته به خطا رفته اند . همانطور که در مطالب پیشین آورده شد ارائه خدماتی که با بیت المال مسلمین فراهم شده به دشمنان اسلام که ابزار دست دشمنان این مرز وبوم شده اند اساسا منطقی و پذیرفته نیست حال این آقای گزارشگر هر ساله بخود زحمت بدهند و و دائما برخورد با فرقه ضاله بهائیت را در گزارش خود بیاورند . یکی از محورهای آمده در گزترش تضعیع حقوق بهائیان در ایران ذکر شده است .
اما : بهائیت، اقلیتی است که طی دهههای گذشته توانسته با بهرهگیری از حمایت قدرتهای سیاسی جهان، نام خود را به گوش جهانیان برساند. گروهکی غیر مذهبی که پیش از انقلاب اسلامی از حمایت شاهان پهلوی نیز برخوردار بود و بسیاری از وزارتخانه، ادارت و … را در اختیار داشت و به اندازهای در دستگاه پهلوی رخنه کرده بود که توانست دکتر ایادی را پزشک مخصوص شاه ایران قرار دهد و اینگونه، حتی به اتاق خواب شاه نیز دسترسی داشته باشد؛ ولی پس از انقلاب دایره نفوذش، رفته رفته کاهش یافت، زیرا مردم ایران در انتخاباتی شکوهمند، اسلامیت را در کنار جمهوری قرار دادند و جمهوری اسلامی را برگزیدند.
بنابراین یک دین الهی در صدر قوانین ایران قرار گرفت و بر اساس آن قانون اساسی ایران نوشته شد و این قانون بسته به پیروانی که ادیان در ایران داشتند، آنان را به عنوان اقلیتهای مذهبی معرفی کرد و حقوقشان را تأمین کرد.
با معرفی اقلیتهای مذهبی، جایی برای جولان دادن فرقهها و گروهکها باقی نماند، زیرا تعریف مشخصی از اقلیتهای مذهبی ارائه شد، از اینرو بسیاری از اقلیتنماها رسوا و مجبور به ترک ایران یا فعالیت زیر زمینی شدند.
با گذشت زمان، افت و خیزهایی پیدا کردند و عرض اندامهایی کردند، ولی موفق نشدند، برای نمونه، زمانی خود را زرتشتی معرفی میکردند و هویت خود را مخفی نگه میداشتند تا از حقوق برخی از ادیان بهرهمند شوند، زیرا اقلیتهای ناچیزی چون بهائیت، به جهت الهی نبودن، در میان اقلیتهای مذهبی جا نگرفتند، زیرا آنان مدعی نبوت کسی هستند که خود را خدای یکتا معرفی کره و میگوید: «لا اله الا انا المسجون الفرید». حسین علی بهاء، پیروان خود را به سجده بر خود نیز فرا میخواند، از اینرو بهائیان برای حج گرد خانه علی محمد باب میچرخند و برای نماز، رو به قبر حسین علی نوری در عکای فلسطین اشغالی کره و بر آن سجده میکنند.
با این حال نظام جمهوری اسلامی، حقوق انسانی همگان را در نظر گرفت و همگان را با یک چشم دید، از اینرو همگان از حق تحصیل، اشتغال و … بهرهمند بودند تا زمانی که گروهی از این آزادی سوء استفاده کرده و با اقدام علیه نظام و امنیت ملی ایران، سعی کردند حقوق دیگران را زیر پا گذاشته و از حق خود تجاوز کنند.
برای نمونه گاه از فضای دانشگاه سوء استفاده کردند و فضای علمی دانشگاهها را به فضایی مناسب برای ترویج خرافات، عقاید انحرافی و اباحه گری تبدیل کردند و گاه از فضای کاری و اشتغال خود سوء استفاده کرده و با رخنه در اطلاعات دستهبندی شده و محرمانه، آنها را در اختیار حامیان خود قرار میدادند و اینگونه جاسوسی میکردند.
بر این اساس، نظام جمهوری اسلامی مجبور شد وارد عمل شود و برای مقابله با این کردار گروهکهای سیاسی و ضد مذهبی، تدابیری بیندیشد، از اینرو فضای سوء استفاده را از آنان گرفت؛ البته نه به این معنا که بگیرد و ببندد و شکنجه کند یا به زندان اندازد، بلکه آنان را کنترل کرد. شاهد این رویکرد، حضور برخی از آنان در دانشگاهها و زندگی آرام آنان در میان بقیه اقشار جامعه است. البته نوشته ما به این معنا نیست که ایران زندانی بهائی و … ندارد، بلکه به این معناست که بهائیان نیز همانگونه که مانند دیگر شهروندان ایرانی، از آزادیهای انسانی خود بهرهمندند، اگر هنجارشکنی کنند، با آنان برخورد میشود که از جمله میتوان به اغتشاشها و هنجارشکنیهای آنان در فتنه ۸۸ اشاره کرد.
آری در آن زمان، برخی از دانشجویان بهائی از دانشگاهها اخراج شدند و بعضی نیز به جهت اقدامات ضد امنیتی خود، راهی زندان شدند، ولی آنان تنی چند از بهائیانی هستند که آزادانه در ایران زندگی میکنند و کسی کاری به آنان ندارد؛ البته برخی از جاسوسیها و هنجارشکنیهای آنان سبب شده است که رویکرد نظام به بهائیان تغییر کند و آنان را به چشم جاسوس ببیند و برخی از آزادیها مثل تبلیغ عقاید (زیرا فرقهای غیر الهی است) و پستهای مدیریتی و … از آنان گرفته شود.
آری بهائیان آزاد نیستند تا جامعه مذهبی ایران را با ترویج اباحهگری و همجنسگرایی و آزادیهای جنسی یا حتی ازدواج با محارم به فساد بکشند، زیرا این تعالیم، در برابر تعالیم الهی حاکم بر ایران است.
به تازگی نویسندگان بهائی با تحقیر دانشجویان مسلمان و تعظیم دانشجویان ایرانی، سعی دارند تعالیم بهائیت را عالی جلوه دهند، دلی حالی که اگر کسی به تاریخ و تعالیم این فرقه مراجعه کند، جز سیاهی و تباهی نمی بیند.
برای نمونه علی محمد باب که بهائیان او را مبشر خود میخوانند درباره درس خواندن مینویسد: «لا یجوز التدریس فی کتبه غیر البیان؛ جایز نیست کتابی غیر از بیان تدریس شود.»(۱)
باب در جای دیگر مینویسد: در حکم محو و نابودی کلیه کتب مگر کتب نوشته شده در مورد بابیت.»(۲)
دومین سرکرده بهائیان نیز وقتی درباره بحث پیشینه بابیت و بهائیت میشود، از کردار افتخارآورشان مینویسد که میتوان گردن زدن، سوزاندن کتب و اوراق و نابود کردن بقعهها و قتل عام نام برد: «در یوم ظهور حضرت اعلی منطوق بیان ضرب اعناق و حرق کتب و اوراق و هدم بقاع و قتل عام الا من آمن و صدق بود.»(۳)
این آموزههای عالی و پیشینه درخشان، توجه انسان را به چند پرسش جلب میکند:
۱٫ اگر خواندن کتب غیر بابی جایز نیست، چرا بهائیان اصرار دارند که در دانشگاهها حاضر شوند، زیرا آثار باب و بهاء در هیچ دانشگاهی تدریس نمیشود و اساساً خود بهائیان نیز برای آثار باب ارزش قائل نیستند، چه رسد به دانشگاههای غیر بهائی.
۲٫ چرا بهائیان به جای آموزش کتب بابی و محو و نابود کردن کتب غیر بابی، در پی آموزش کتب غیر بابی هستند؟
۳٫ جایگاه کتب بابی یا خود آثار بهائی در میان کتب علمی دنیا چیست؟
۴٫ آیا تا به امروز شرح و تفسیری بر آثار بابی و بهائی نوشته شده است؟
۵٫ آیا هیچ دانشمندی به آثار بابی و بهائی استناد کرده است؟
اما سخنی با جناب دبیر کل : آیا فکر میکنید جدل ج.ا.ا با امریکا روی نقض حقوق بشر و یا برنامه هسته ای و یا تروریسم است نه آقای دبیر کل جدال ما با امریکا بروی واقعیتی بنام فلسطین و سرزمین غصب شده این ملت مظلوم مسلمان و تعهدی که امریکا به اسرائیل غاصب برای تامین حفاظت و حمایت به این رژیم جنایتکار داده است و لا غیر، این بازیهای سیاسی را با دستور امریکا دنبال نکنید . سازمان ملل بیش از 35 سال است که ایران را ناقض حقوق بشر معرفی میکند ، آیا کارشناسان آن سازمان به این نتیجه نرسیدند که نیم نگاهی هم به قوانین جمهوری اسلامی که برگرفته از آرا بیش از 98% مردم در رفراندم سال 58 میباشد بیاندازند . یا اینکه این رفراندم مردمی اساسا مورد قبول آن سازمان نمیباشد . اگر هست باید قبول کرد که مردم ایران اسلام را بعنوان ایدئولوژی حکومت و قرآن را بعنوان سند تامین قوانین و مقررات خود پذیرفته اند . حرف شما با این مردم چیست . شما می خواهید قوانین غیر اسلامی را به یک کشور مسلمان دیکته کنید . ؟
پانوشت:
۱٫ کتاب بیان، ص ۳۰٫
۲٫ پیشین، ص ۱۹۸٫
۳٫ مکاتیب، ج ۲، ص ۲۶۶٫