تخريب حضيره القدس به خواست مردم و مرجعيت
نوشته شده توسط شادروان احمد الهیاری
باز نشر از بهائیت در ایران
پس از رزم آرا، دكتر مصدق نخست وزير شد، اين بار حجت الاسلام فلسفي پيغام و تذكر آيت ا لله العظمي بروجردي را به مصدق ابلاغ كرد و گفت:
«شما رئيس دولت اسلامي ايران هستيد و الآن بهايي ها در شهرستان ها فعال هستند و مشكلاتي را براي مردم مسلمان ايجاد كرده اند، لذا مرتباً نامه هايي از آنان به عنوان شكايت به آيت ا لله بروجردي مي رسد. ايشان لازم دانستند كه شما در اين باره اقدامي بفرماييد».
دكتر مصدق به گونه اي تمسخرآميز، قاه قاه و با صداي بلند خنديد و گفت:
«آقاي فلسفي از نظر من مسلمان و بهايي فرقي ندارند، همه از يك ملت و ايراني هستند. »(150)
نظر آيت الله بروجردي در مواردي با بي اعتنايي دولت ها روبرو مي گرديد. (151) تا اينكه آخرين درگيري مهم مردم و فرقه ضاله بهائيت در سال 1334 شمسي رخ داد. در اين سال بهائيان برتلاش هاي تبليغاتي خود به نحو بي سابقه اي افزوده بودند و به صورت كاملاً علني جوانان را به مجامع خود دعوت مي كردند و مي كوشيدند تا آنان را با حربه استفاده از زنان زيبا و آلوده كردن به مسائل عاطفي و احساسي بفريبند. گستاخي بهائيان در اين سال تا بدانجا رسيده بود كه صريحاً اعلام مي داشتند از سال 1335 شمسي بهائيت مذهب رسمي ايران خواهد شد.
مردم مسلمان ايران كه شاهد اين گونه تلاش ها بودند، به روحانيون و رهبران فكري جامعه روي آوردند و خواستار راه چاره اي در اين زمينه شدند و علماي اعلام و روحانيون هم طي تماسهاي متعدد با مرجع تقليد بزرگ وقت حضرت آيت ا لله العظمي حاج آقا سيد حسين بروجردي (قدس سره) خواستار دخالت ايشان دراين ماجرا شدند و حضرت آيت ا لله بروجردي نيز حجت الاسلام فلسفي واعظ مشهور را مأمور بسيج افكار عمومي دراين زمينه كردند.
الحق كه مرحوم حجت الاسلام فلسفي خوب از پس ماجرا برآمد. او در فاصله 10 روز سرتاسر ايران را به يك انبار باروت بدل كرد. سخنان آن مرحوم پيرامون بهائيت آنچنان مستدل و مفيد و كارساز بود كه مردم به حركت در آمدند و هرلحظه بيم آن مي رفت كه خود رأساً دست به كار شوند و اماكن تبليغاتي و پايگاههاي شناخته شده بهاييان - حتي كارخانه ها و اماكن تجارتي متعلق به افراد بهايي - را ويران سازند. در اين ايام رژيم پهلوي در اوج اقتدار بود و با انجام كودتاي 28 مرداد كه با كمك آمريكاييان پيروز شده بود و فرمانداري نظامي به سركردگي جنايتكاري چون سرتيپ تيمور بختيار (اولين رئيس سازمان اطلاعات و امنيت كشور) اكثر آزاديخواهان و مبارزان را دستگير و به سياهچال ها و زندانها فرستاده و به زعم خود تمام صداهاي مخالف را به خاموشي كشانده بود. اما ناگهان از عمق اين سكوت، فريادي برخاست و آن، فرياد مرجعيت شيعه، حضرت آيت ا لله العظمي بروجردي بود. ايشان طي پيامي خطاب به محمدرضا پهلوي هشدار داد اگر دولت رأساً دست به كار نشود و اماكن تبليغاتي بهائيان را تعطيل و تخريب نكند، روحانيت مسلمان و مراجع به وظايف ديني خود عمل خواهند كرد و خود براي ريشه كني اين كانون هاي فساد و توطئه اقدام خواهند نمود.
اولتيماتوم آيت ا لله العظمي بروجردي و پيگيري ماهرانه مرحوم فلسفي و همچنين برخي روحانيون ديگر كه مبارزه با بهايي ها و خطر فرقه بهايي را در رأس مطالب خود قرار داده بودند، رژيم محمدرضا پهلوي را دربيم و هراس فروبرد و موجب شد تا شاه كه همواره با نوعي تكبّر و تبختر با مردم برخورد مي كرد، قيافه اي متواضع به خود بگيرد و با اعزام نمايندگاني به قم و بيت علما به استمالت از روحانيون و مراجع بپردازد. اما موضوع بهائيت مسأله اي شخصي نبود كه مراجع در برخورد با آن نرمش نشان دهند. مبارزه با بهائيت در شمار تكاليف مهم آنان قرارداشت. از اين رو نمايندگان رژيم هيچ سودي از اين رفت وآمد و ديدارها نبردند و در پايان، خبرجدي بودن عزم و اراده مرجعيت شيعه و روحانيت مبارز را به اطلاع شاه رساندند.
بر اين اساس محمدرضا پهلوي مستشاران خويش را فراخواند و از آنان خواست تا در جست وجوي راهي براي بيرون رفتن از اين بن بست باشند.
مشاوران شاه پس از نشست و برخاست هاي متعدد به اين نتيجه رسيدند كه رژيم بايد در يك اقدام پيشگيرانه، خود ابتكارعمل را به دست بگيرد و با اين فرقه برخورد كند در غير اين صورت حركت روحانيت، مردم را به دنبال خود خواهد كشيد و اقدامات احتمالي غيرقابل كنترل در پي خواهد داشت.
بر اساس اين مشاوره ها در تاريخ 16 ارديبهشت 1334 پليس، حضيره القدس تهران(152) را اشغال كرد و فرمانداري نظامي تهران اعلاميه اي به اين شرح صادر نمود:
«چون تظاهرات و تبليغات فرقه بهايي موجب تحريك احساسات عمومي شده است، لذا به منظور حفظ نظم وانتظامات عمومي دستور داده شد قواي انتظامي مركز تبليغات اين فرقه را كه «حضيره القدس» ناميده مي شود اشغال نمايد كه ازهرگونه پيش آمد احتمالي سوءجلوگيري شود.
اينك فرمانداري نظامي از هموطنان عزيز انتظار دارد در اين مورد نيز مراعات انضباط و نظم عمومي را نموده و از هرگونه تظاهرات خودسرانه كه مخل نظم وانضباط عمومي است، جداً بپرهيزند و يقين داشته باشند كه دولت در اجراي منويات اعليحضرت همايوني شاهنشاهي به احساسات و تمايلات مردم توجه داشته وهمواره در انديشه آسايش وبرآوردن نيازهاي عمومي مي باشد.
فرماندارنظامي تهران- سرتيپ تيموربختيار»
اما شدت خشم مردم از رفتار و روابط بهائيان به حدي بود كه اين اعلاميه نمي توانست آنها را آرام سازد. مردم تصميم داشتند كه خود به حضيره القدس هجوم آورند و آن را ويران سازند. به همين سبب يكي از مقامات ارشد رژيم در مصاحبه اي با جرايد اعلام داشت كه چون دامنه تبليغات هواداران بهائيت وسعت يافته است، فرمانداري نظامي به احترام تمايلات مذهبي مردم كه مورد توجه شاهنشاه مي باشد، اين مركز تبليغات ضددين را اشغال كرد و تازماني كه آنجا مبدل به مسجد و مركز عبادت مسلمانان شود، همچنان در اختيار مأموران خواهدماند.
با انتشار خبر اشغال حضيره القدس، مردم دسته دسته خود را به اين محل مي رساندند. ظهر آن روز محل حضيره القدس ميعادگاه احساسات پاك مردم تهران بود. صدها نفر از مؤمنين خود را به پشت ديوارهاي حضيره القدس رسانده بودند و يكصدا اذان مي گفتند و گروههاي پرشماري از مردم، در مقابل درب اين محل اجتماع كرده بودند و يكصدا شعار «مهدي بيا، مهدي بيا» سر مي دادند. حدود يك هفته از اين ماجرا گذشت، اما مردم همچنان خواستار تخريب اين محل بودند. از اين روي رژيم يك نمايش ديگر به صحنه آورد و در روز 21 ارديبهشت 1334 عده اي از امراي ارتش بر پشت بام «حضيره القدس» رفتند و سرلشكر باتمانقليچ، رئيس ستاد ارتش و سرتيپ تيمور بختيار فرماندار نظامي تهران، هريك با يك كلنگ ضرباتي به گنبد حضيره القدس وارد ساختند و به اين ترتيب ظاهراً كار تخريب حضيره القدس آغاز شد.
باتمانقليچ در حال تخريب حضيرةالقدس
اما رژيم قصد تخريب واقعي اين محل را نداشت. به همين سبب تعداد معدودي كارگر ساختماني را مأمور تخريب اين بنا كرده بود. درحالي كه اگر مردم را به ياري مي طلبيدند، در فاصله چندساعت اثري از آن باقي نمي ماند.
پس از تخريب گنبد، كار تخريب حضيره القدس تعطيل شد و مسؤولان ادعا كردند كه مهندسان و دانشگاهيان در صدد پيداكردن راههايي براي ايجاد سرعت در تخريب اين بنا هستند و به اين ترتيب موضوع را به دست عامل زمان سپردند تا كم كم از ذهن مردم برود.
به دنبال بسته شدن حضيره القدس و شدت يافتن مبارزات روحانيت عليه بهائيان، سيل طومارها و تلگرافات در حمايت از اين حركت سرازير شد. مرحوم حجت الاسلام فلسفي كه در آن ايام به دستور آيت ا لله العظمي بروجردي، مرجع تقليد شيعيان جهان، مسئله مبارزه با بهائيت و تخريب حضيره القدس را دنبال مي كرد، در مصاحبه با خبرنگاران جرايد در اين مورد مي گويد:
«تقريباً روزي دويست نامه و تلگراف به من مي رسد و چهار ساعت وقت من ]در هر روز[ صرف مطالعه آنها مي شود. . . و قريب همين تعداد در روز جواب تلفن مي دهم».
وي در پاسخ اين سؤال كه «آيا اين نامه ها و تلگراف ها حامل تأييد يا اعتراض است»، مي گويد:
«بالاتفاق ]اين مراسلات[ تأييد اين امر است. »(153)
و براي اثبات ادعاي خود خبرنگاران را به اتاق مجاور مي برند و نامه ها و طومارهاي انباشته شده را به آنان نشان مي دهند.
همزمان با مبارزات حجت الاسلام فلسفي عليه بهائيان، گروهي از وابستگان حزب توده ايران و برخي جريانهاي ملي گرا شايع ساختند كه اين حركت مرحوم فلسفي با اشاره و هدايت رژيم انجام مي شود. آنان كوشيدند اين مبارزه را يك حركت سياسي هدايت شده از سوي رژيم پهلوي جلوه دهند و در تحليل نهايي، تشكيلات روحانيت مبارز و مرجعيت شيعه را متحد قدرتهاي خارجي قلمداد نمايند.
اين حركت درتمام سالهاي حاكميت رژيم پهلوي ادامه داشت و حتي كار به جايي رسيد كه به طور علني آيت ا لله العظمي بروجردي، مرجع تقليد شيعيان جهان رامتهم به ضعف و سازش با رژيم پهلوي مي كردند.
با پيروزي انقلاب اسلامي و انتشار خاطرات حجت الاسلام فلسفي، بي پايه بودن اين تبليغات و تحليل ها آشكار شد و مرحوم فلسفي با ارائه اسناد و مدارك ثابت كرد كه مبارزه عليه بهائيان حركتي اصيل و برخاسته از متن روحانيت مبارز و ناشي از خواست مردم و اراده مرجعيت شيعه بوده است و ايشان به دستور صريح و مستقيم «آيت ا لله العظمي بروجردي» اين مبارزه را آغاز كرده بودند. مرحوم فلسفي درخاطرات خود مي فرمايند:
«در مسأله بهايي ها آيت ا لله بروجردي در يك فشار شديد افكارعمومي واقع شده بود مرتباً از ولايات نامه مي آمد كه مثلاً فرماندار اينجا بهايي است و يا رئيس فلان اداره بهايي است و چه ها كه نمي كنند. . . ]و اينكه[ بهايي ها مرتباً درحال نضج گرفتن و توسعه كار خود هستند و گفته مي شود كه رهبرآن فرقه در عكا- واقع در فلسطين اشغالي - دستورداده است كه بهائيان فعاليت هاي خود را در شهرها و قصبات گسترش دهند. آيت ا لله بروجردي هم به من پيغام مي دادند كه موضوع را به مقامات دولتي بگويم. . . »(154)
پی نوشتها :
150-خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفي، چاپ اول، 1376، ص .188
151- روح ا لله حسينيان، بيست سال تكاپوي اسلام شيعي در ايران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، 1381، صص 396 - .400
152- اين مركز واقع در تقاطع خيابان طالقاني و حافظ، مقابل دانشگاه اميركبير كنوني قرار دارد. اين محل پس از پيروزي انقلاب در اختيار حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي قرار گرفته است.
153-مجله خواندني ها، سال پانزدهم، شماره 69، به نقل از كتاب «بيست سال تكاپوي اسلام شيعي در ايران»، ص .402
154- خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، 1376، صص 188-.185